نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – ناهید شمس: اغلب حقایق درباره خودمان را از زبان شخصیت داستان‌هایمان روایت می‌کنیم؛ حقایقی که برای خودمان هم تکان‌دهنده است

یا تجربه‌ای در زندگی شما وجود داشته که بر اساس آن داستانی نوشته باشید؟ آن تجربه چه بوده و در داستان شما به چه شکل تغییر ماهیت داده؟
ما این نظرخواهی را با نویسندگان در میان می‌گذاریم با این هدف که به درکی از سهم تجربه در آفرینش ادبی برسیم.

هر راز در روان یک نویسنده، هر تجربه در زندگی‌اش و هر کیفیت ذهنی او به طور مفصل در آثارش نوشته شده است.

ویرجینیا وولف

ناهید شمس  پاسخ می‌دهد:

     هر نویسنده‌ای بی‌شک کم و زیاد از تجربیات خودش در خلق داستان کمک می‌گیرد و ممکن است این تجربیات زیسته به صورت مستقیم یا غیر مستقیم در اثر منعکس شود. کمتر نویسنده‌ای تجربه‌ی زیسته‌ی خامش را بدون اینکه از فیلترهایی بگذراند در اثرش بازتاب می‌دهد. چرا که در این‌صورت وقتی عناصری چون تخیل، پارودی، آیرونیک بودن و ایجاز را از یک اثر بگیریم، در حد یک گزارش تنزل خواهد کرد.

   این نویسنده است که با توجه به قابلیت، توانمندی و میزان خلاقیتش این تجربه‌ی خام را قوام داده و به یک اثر هنری تبدیل می‌کند.

    من تقریباً بیشتر داستان‌های کوتاه و بلندم را از تجربه‌ی زیسته‌ی خودم و گاهی اطرافیانم وام گرفته‌ و با شرایط اجتماعی جامعه تلفیق کرده‌ام. مثلا در داستان بلند «تخم پوچ» راوی که در هفته‌ی شش بارداری است، وقتی سونوگرافی انجام می‌دهد متوجه می‌شود که جنین، قلب ندارد و دو هفته‌ی دیگر فرصت دارد که صاحب قلب بشود، وگرنه تخمش پوچ یا بلایتد اووم است و باید کورتاژ شود.

حالا بحث بودن و نبودن است و تصمیم در مورد آن، که البته تنها یکی از دغدغه‌های راوی‌ست و آنچه بیش از هر چیز راوی با آن درگیر است همین تعلیق و عدم ‌قطعیت است. او نمی‌داند چه بلایی سر برادر سیاسی‌‌اش سعید‌ که می‌خواسته از مرز رد شود آمده و نمی‌داند آیا خواهرش سودابه توسط معین فرزندش به تصادف کشته شده یا نه، حتا نمی‌داند اگر این جنین بلایتد اووم نباشد، می خواهدش یا نه  و این تعلیق و عدم قطعیت را در تمام داستان جاری کردم تا در این فاصله، راوی  به بازخوانی خودش، گذشته و اتفاقاتی که در بستر جامعه رخ داده و ایجاد التهاب کرده بپردازد. 

من تجربه‌ی زیسته‌‌ام را با شرایط اجتماعی روز  و خرده روایت‌های دیگر پیوند زدم. خرده روایت‌هایی که گاه تلفیق حس، تخیل و واقعیت بود و در نهایت این تجربه‌ی زیسته از باقی خرده روایت‌ها قابل تفکیک نبود. البته جالب اینکه در همین تخم پوچ بخشی را در پایان به عنوان پشت متن گنجاندم که در آن چگونگی تلفیق تجربیات نویسنده با سایر عناصر داستان و دیگر تجربیات اطراف روایت می شود.

 ویرجینیا ولف می‌گوید:

 اگر حقیقت را در مورد خود نگویید، نمی‌توانید آن را درباره‌ی دیگران بیان کنید.

 جالب اینجاست که ما اغلب حقایق را درباره‌ی خود از زبان شخصیت داستان‌هایمان روایت می‌کنیم. حقایقی که گاه برای خودمان هم تکان‌دهنده است.

در همین زمینه:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی