نمود تجربه شخصی در داستان‌نویسی – فریبا چلبی‌یانی: در داستان‌نویسی علاوه بر تجربه از تخیل هم نباید غافل ماند

آیا تجربه‌ای در زندگی شما وجود داشته که بر اساس آن داستانی نوشته باشید؟ آن تجربه چه بوده و در داستان شما به چه شکل تغییر ماهیت داده؟
ما این نظرخواهی را با نویسندگان در میان می‌گذاریم با این هدف که به درکی از سهم تجربه در آفرینش ادبی برسیم.

فریبا چلبی‌یانی پاسخ می‌دهد:

به نظرم تجارب زیستی هر فرد برگرفته از دیده‌ها، شنیده‌ها و مجموعه حس‌هایی است که با دریافت آنها در ذهن خود حک می‌کند.

مسلماً برخی از آثار نویسندگان برگرفته از همین تجارب زیستی و محیطی‌ است که می‌توانند با کسانی که در طول زندگی به تعامل فکری بپردازند، سفر کنند، در مسیر زندگی با خیلی‌ها دوستی کنند و یا ازشان متنفر شوند و حتی برای برخی مثل یک روانشناس عمل کنند و پای صحبت‌هایشان بنشینند.

علاوه بر اینها آنچه که نقش بسزایی در داستان‌گویی و داستان‌نویسی دارد، قوه‌ی تخیل نویسنده است که از یک رویداد واقعی چقدر تاثیر می‌پذیرد و آن را به شکل خمیر در آورده و ورز می‌دهد تا به شکل قابل قبول در ذهنش درآید که به آن همان ایده‌ی واقعی و اصلی که از تجربه زیستی نویسنده برگرفته می‌شود را بیفزاید و او با عمل نگارش، روایت متفاوتی را در دنیای ذهنی خود شکل دهد.

من شخصا این تجربه را در اغلب داستان‌هایم داشته‌ام.

از جمله به دو داستان‌کوتاهم در مجموعه داستان «زنانی که زنده‌اند» اشاره می‌کنم.

یکی خاطره‌ای از دوران نوجوانی و تحصیلم است که برمی‌گشت به اتفاقی که برای برادر دوست صمیمی‌‌ام رخ داده ‌بود و برادرش را در راه تبریز-تهران دستگیر کرده بودند.  داستان را که شروع کردم به نوشتن، بر خلاف تصورم قلمم کارکتر اصلی داستانم را زنی جوان و حامله معرفی کرد. زنی که برادرش در زندان بود و او دو هفته یکبار به ملاقاتش می‌رفت. زنی که مجبور بود بین برادر و شوهرش که با عقاید برادرش مخالف بود قرار بگیرد و سختی‌ها را تحمل کند و در خاتمه با یک اتفاق غیر قابل پیش بینی داستان پایان می‌یابد. داستانی کاملا متفاوت برگرفته از همان واقعه و کمک گرفتن از قوه‌ی تخیل با نام «چه‌ام شده؟»

تجربه دیگرم برمی‌گردد به یک سال بعد از پیروزی انقلاب سال ۵۷، کودک بودم و با بچه‌های محل مشغول بازی بودیم. عصر بود که به یکباره نظاره‌گر دستگیری زن و شوهری شدیم که چند ماهی می‌شد مستاجر خانه‌ی یکی از دوستانم بودند که در همسایگی هم زندگی می کردیم. موقع دستگیری هیچ‌کدام از آن‌دو مقاومتی از خود نشان ندادند و چشمان زن با لبخندی به روی لب با چشمانم تلاقی کرد و بعد بلافاصله سوار ماشین شد. تصویر زن و لبخندش همیشه در ذهنم باقی ماند. و همین تصویر سال‌ها بعد باعث خلق داستانی شد که بیش از نصف داستان با قوه‌ی تخیل پیش رفته‌ و شکل داده ‌شد و داستان «خاطره بازی» نوشته شد.

در توضیح کامل‌تر اینکه نویسنده علاوه بر تجارب شخصی و فردی می‌تواند با توسل به تجارب جنگ، سیل، زلزله، خشکسالی، عشق، نفرت و اتفاقات اجتماعی و تاریخی زمانه‌ی خود نیز داستان و یا رمانی را بنویسد. که در حال حاضر مواردی از این دست به شکلی گذرا در رمانی که در حال بازنویسی‌‌اش هستم تبلور می‌یابد.

در همین زمینه:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی