بانگنوا عنوان سری جدید برنامههای رادیو شهرزاد است. این برنامه نویسندگانی از سه نسل را گرد هم آورده: شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر از نشریهی وزین ادبی بانگ و امین انصاری از رادیو شهرزاد که در کنار مهنوش راد تولید و اجرای این پادکست را به عهده دارند.
موسیقی:
تو مرو با صدای میلاد درخشانی
به روی آب اثر پیمان سلیمی
اولین شماره دوره تازه رادیو شهرزاد به داستان ویژهای نوشته ندا کاووسیفر اختصاص دارد. این داستان مهر سال جاری در بانگ منتشر شد.
دانه درخت آس» درباره قصاص است. داستان از کنار یک کیوسک آغاز میشود، در ارتباط درونی راوی با یک دختربچه شکل میگیرد و در تابستان ۶۱ در زندان قزل حصار با اعدام به پایان میرسد.
الاهه نجفی، منتقد در مقالهای در بانگ خویشاوندی دوری بین این داستان با داستانهای «با مردی با کراوات سرخ و «عروسک چینی شکسته من» گلشیری تشخیص داده است. موضوع هر دو این داستانها جستوجوی خویشتن در آینه دیگری است.
بخشی از داستان را با صدای ندا کاووسیفر میشنویم:
بهترین نقطه برای زدن رد ساعات ورود و خروج و اطلاعات اولیه کیوسک روبروی خانه بود. زیر سایه سار درخت چنار؛ کنار یک جوی آب و محل تردد. با صاحب دکه رفیق شده بودیم. زنش دختر عمویش بود. گفت زنش آنقدر غذا میخورد که نمیتواند به جای دکه یک مغازه کوچک خوار و بار فروشی راه بیندازد. پنج تا بچه داشت یکی هم توی راه. گفت توی دهاشان هیچ کس کمتر از شش تا بچه ندارد وگرنه میگویند از مردی افتاده.
مینشستیم روی چهارپایه، سیگار میکشیدیم، اخبار اعدامها و ترورهای خیابانی را میخواندیم و به باعث و بانیاشان از هر دوطرف فحش دستی میدادیم. گاهی که میخواست سری به خانهاشان بزند؛ سیگار و روزنامهها را میدادم دست مشتریهایش. قول دادم اگر کمک کند، از بالا هم مساعدت کنند تا دکانش را راه بیندازد و از این به قول خودش فلاکت خلاص شود. شنیدم بعدها دکهاش را بسته و متواری شده، مرد بیچاره. فکر میکنم روزی چند بار فحش دستیاش حوالهی من است. درخت آس، در اساطیر مذهبی یهودیت یک درخت بهشتی است که عصای موسی از چوب شاخهاش است. ارمغان جبرئیل برای موسی: «ای موسی، این عصا را ببر، زیرا که خداوند این عصا را مختص تو قرار داده است.»
در فقه شیعه هم عصای موسی به امام دوازدهم رسیده است. در داستان ندا کاووسیفر اما این درخت یک درخت جهنمی است. ندا درباره درخت آس میگوید:
«من از دو وجه به درخت آس نگاه کردم. در کودکی درخت آس را به عنوان یک درخت بهشتی یا همان شجرهالطیبه میشناختیم. مثل درخت طوبا، کدو، انار و خرما که درختان بهشتی بودند. در عهد عتیق اما از درخت آس به عنوان درخت جهنمی نام برده شده. شجره الخبیثه. شجره الملعونه. در داستان هر کدام از دو طرف متخاصم میتوانند به موضوع نگاه متفاوتی داشته باشند. این بذر، این دانهای که در آن زمان کاشته شد میتواند جریانی به وجود بیاورد که بسته به نظر آنها ملعونه یا خبیثه باشد. بنابراین نمیتوان قضاوت کرد.»
صدای حسین آتشپرور:
رق وجِرقِ اسپند بر آتش. دود. قربانیِ شتر. صدایِ تلاوت قرآن. شربت. سربندهای سبز و سرخِ هیهات مِنهَ ذلّه و مسافرِ کربلا. صدای نوحهی حاج صادقِ آهنگران:
با نوای کارَوان
باربندید همرهان
باربندید همرهان
این قافله عزمِ کربوبلا دارد
این قافله عزمِ کربوبلا دارد
پرچمهای قرمز و سبز و زرد: نصرُمِن الله و فتح ان قریب. مسافرِ کربلا
که با قدمهای مصمم، محکم تکان میخورند.های هایِ خون بارشِ ابرِبهار:
سوی دیار عاشقان، سوی دیار عاشقان
رو به خدا میرویم، رو به خدا میرویم
بهر ولای عشق او، بهر ولای عشق او
به کربلا میرویم، به کربلا میرویم
چند جوانِ ریشو، روی سقفِ کابینِ وانت نیسانِ آبی رنگی نشستهاند. عقباش، سه بلندگوی شیپوری در سه جهت روی چهارپایهی بلندی قرار دارد. یک نفر از جوانها که دهانش کف کرده است، در جلو پشتِ میکروفن نشسته و نوحه پخش میکند…
آنچه که شنیدید فرازی از داستان خیابانِ تهران- خیابانِ امام رضای حسین آتشپرور بود.
آتشپرور از نویسندگان مطرح نسل سوم ایران است. چاپ اولین داستانهای او به اوایل دههی پنجاه باز میگردد. او موفقترین و تاثیرگذارترین داستان کوتاه خود (اندوه) را در سال ۱۳۶۶ نوشت. «خیابان بهار آبی بود»، «ماهی در باد»، «من و کوزه» و «چهارده سالگی بر برف» از دیگر آثار اوست.
نسیم خاکسار از نویسندگان سرشناس ما در تبعید درباره داستان تهران – خیابان امام رضای حسینآتشپرور در ایمیلی به نویسنده مینویسد:
«داستانی با ساختاری قوی و مضمونی بسیار انسانی. آنقدر فضای داستان دقیق تصویر شده که خواننده احساس می کند در لحظه به لحظه آن حضور دارد. او همراه می شود با معلم و همراه با او گریان و حیرت زده شهری را می بیند که سیلاب شهادت طلبی با نیروی ویرانگرش در خیابان ها و کوچه هایش روان شده و جوانان را در امواج خود غرق کرده است. نثر داستان قوی است و در همان سطرهای نخستین با ضربه های چکشی این کلمات و عبارات کوناه و موجز، روایت آغاز می شود: جرق و جرق اسپند بر آتش. فربانی شتر. صدای تلاوت قران. شربت.»
بخش آخر برنامههای ما به معرفی کتابهای تازه اختصاص دارد. این شماره: گیسو نوشته قاضی ربیحاوی که انتشارات پیام در آلمان منتشرش کرده. «گیسو» پیرامون آشفتگیهای فکری یک زندانی سیاسی اتفاق میافتد که به تازگی از زندان آزاد شده و اکنون در جستوجوی خودش است و شاعرانگی و عاشقانگیهایی که در خشونت سیاسی در یک روزگار بحرانی فراموش شده است. پارهای از رمان با صدای قاضی ربیحاوی:
این کتاب را میتوانید از طریق آمازون تهیه کنید. در نشریه ادبی بانگ هم فصلی از این رمان منتشر شده.