علی مظفری سیرجانی: پنجره‌های تازه برای خانه قدیمی

به تازگی، انتشارات آسمانا در همکاری با م.رضایی تازیک، بازپسین اثر میرزای آقاخان کرمانی را با عنوان «ریحان بوستان‌افروز» منتشر کردند. سومین همکاری مصحح و آسمانا چون دو کتاب پیشین، غبار سالیان از چهره میرزا آقاخان بر‌گرفت و با چاپی انتقادی و دقیق، راه بر پژوهش‌هایی نوآیین هموار کرد. این نوشتهِٔ میرزا، درست در سال وفات او و چندماهی پیش از آن  نگاشته شده که  زیر درخت نسترن به همراه دو دوست و محرم اسرارش، شیخ‌احمد روحی و میرزا حسن خان خبیرالملک، به دستور محمد‌علی میرزایِ ولی‌عهد به قتل برسد. چون دیگر صحنه‌گردانی‌های تاریخ، ما اکنون پس از نظاره فراز‌های کوتاه و نشیب‌های عمیق، دریافته‌ایم که کالبدها‌ی این سه گرچه از جان تهی شد، سوداها‌شان چون بوی نسترن در هوای تاریخ ایران منتشر گشت و در مشام بسیاری ایران دوستان موثر افتاد.

تصحیح کتاب از روی نسخه مجتبی مینوی است؛ نسخه‌ای که ناتمام است و فعلا باقی‌مانده آن پیدا نشده، یا به احتمال زیاد با مرگ میرزا، اساسا به انجام نرسیده است. باری، همین صفحات اندک‌شمار چیزهایی درخور، به ما از سیاق فکری میرزا می‌گویند. در این‌جا می‌خواهم به اجمال چند نکته‌ای را متذکر شوم و باقی تحلیل را به تحقیق‌های مفصل در آینده واگذارم. میرزا در این کتاب دیدی منتقدانه به ادبیات کهن ایران دارد و آن را اسیرِ سیری منحط می‌بیند. به عقیده او، از زمان حمله مغول، سیاق سخن‌وری در ایران به آن صورت شد که معنا فدای لفظ شد و آرایش کلام جای تأثیر سخن را گرفت. اهل ادب ایران در طی این قرن‌ها چنان از اندیشه تهی شدند که حتی حلاوت گلستان سعدی که الگوی نوشتاری آن‌ها بود از دست شد و بر جای آن متونی مغلق،سنگین‌کلام و ناشیوا چون دره نادری وصاف‌الحضره و … نشست.

در عین این نقد به لفظ‌آرایان که از معنا دست‌شان تهی بود، او متن‌های دیگری نظیر کلیله و دمنه، گلستان و مرزبان‌نامه را نیز به نقد می‌کشد. می‌گوید این متن‌های استعاری که هدف‌شان پند دادن به ملوک بوده و مهار زدن بر قدرت بی‌لگام آن‌ها، چنان از خط مستقیم‌گویی، دور افتاده‌اند که اثری اصلاحی بر صاحب‌قدرت‌ها و اهل زمانه بر جای ننهاده‌اند. به این تعبیر میرزا دو نقد بر گذشتگان دارد یکی تقلید‌گری آن‌ها و دیگر پرده‌پوشی و به کنایت سخن‌وری‌شان. اگر همین دو نقد را به دقت بنگریم می‌توانیم کتاب را در نسبت با آن‌ها بازبخوانیم. یعنی ببینیم آن‌گاه که میرزا تقلید را بر نمی‌تابد آیا صرفا نظر به استفاده از الفاظ مغلق دارد یا آن‌که ژانرهای کهن را نیز مناسب نمی‌بیند؟ آیا استفاده از شعر در سخن را نیز پس می‌زند؟ آیا تقسیم باب‌ها مثل تبویب بوستان و گلستان سعدی نیز از چشم او بیهوده است؟  و در ادامه نقد دوم او، می‌توان پرسید میرزا آقا، شما خود در هدف ادبیات پیرو پیشینیانی یا آن که اهداف جدیدی را برای ادبیات منظور داری؟

به نظر من آن‌چنان که از باب‌های کتاب- یا به تعبیر خود میرزا، پنجره‌های کتاب- بر می‌آید، شکل این اثر مشابه گلستان سعدی است. به این معنا، او از آغاز کتاب، نتیجه اندیشه‌هایش را با ما در میان می‌گذارد و به پشت صحنه این نتایج ما را راه نمی‌دهد. مسیر اندیشیدن آن‌چنان برایش مهم نیست و شایسته می‌داند  که نتایج را آن هم در صورتی قطعی،بی‌شبهه و کلی به مخاطبان عرضه دارد، تا  از آن «سرمشق» گیرند. میرزا، پنجره‌های مجزا می‌گشاید و در دل هر پنجره به دنبال گرفتنِ موضعی خاص و دادن پندی اخلاقی می‌رود. در نوشتن هر پنجره، نیز به سیاق گلستان نثر و نظم را کنار هم به کار می‌زند و حکایات دل‌پذیر را می‌آورد تا که سخن در مخاطب درگیرد. بنابراین گویی نویسنده «ریحان بوستان‌افروز» خانهِٔ سنت را حفظ کرده است و بنا دارد که پنجره‌هایی تازه بدین خانه بگشاید. پنجره‌هایی که چارچوب و ظاهر آن‌ها مشابه پنجره‌های قدیم است و صرفا مناظری تازه در آن‌ها رویت‌پذیر می‌شوند. بنابراین بهتر است نوآوری میرزا را نه در ژانر و نه حتی در نثر -که به عقیده من دنباله گلستان است- که در مناظری جستجو کنیم که میرزا پشت این پنجره‌ها تعبیه کرده است. در این‌جا از نظر دور نمی‌دارم که مقایسه نثر میرزا آقاخان با نثر‌نویسان سنتی هم‌روزگار او و حتی مقایسه همین اثر با دیگر اثر او یعنی«رضوان»- که خود منتقد سبک آن است- سادگی و روانی نوشتار او را به اثبات می‌رساند.

افزون بر این‌ها، به گمان من میرزا خود را جدای از سعدی و نویسنده مرزبان نامه نمی‌بیند. عقیده دارد خواست او با آن‌ها یکی است ولی آن‌ها نتوانسته‌اند و یا شهامت آن را نداشته‌اند که  این خواست را به صراحت در آثارشان عرضه دارند. میرزا در این اندیشه است که اهل ادبیاتِ جدید غربی این کارکرد یعنی نقد زمانه را بهتر از ما به انجام رسانده‌اند و در مقایسه، آثار آن‌ها حکم تلگراف را دارد و آثار ما به« برج دودی» می‌ماند. بدین تعبیر میرزا در موقعیتی می‌نشیند که هم دوام‌بخشنده و دنباله سنت است؛چه با بسیاری از اهداف آن ها هم سو است و هم  فرا‌برنده و هم‌زمان ساز سنت،چه سنت را ناکافی می‌یابد و نیازمند دیگرگون شدن.به عقیده من از ده پنجرهِٔ  این کتاب می‌توان حداقل دو پنجره را نوآیین دانست:یکی «در چگونگی حب وطن و ابنای آن»، دو دیگر «در فضیلت زنان و تحدید وظایف ایشان». باری چون این کتابچه کوتاه به انجام نرسیده است. این فصل‌ها نیز نانوشته مانده و من این‌جا نمی‌توانم و نباید چیزی را به میرزا نسبت کنم که او بدان نیاندیشیده است. بنابراین صرفا می‌توان گفت دو بن‌مایهِٔ جدید یعنی حب وطن و فضیلت‌زنان چون در کنار پنجره‌های دیگر اثر مثل «در ستایش هنر و دانش»،« در معنی شعر و شاعری»،«در بیان اخلاق جمیله» قرار بگیرند به خوبی نشان می‌دهند که میرزا، سودای آن داشته که راه‌هایی جدید پیش چشم سنت بگشاید.در تکمیل بحث دوست دارم از استعاره‌ای برای توضیح این اثر بهره گیرم. میرزا خود را درون خانه سنت و هم‌نظر و هم‌رای با آن می‌بیند و عقیده دارد که باید با گسستن زنجیر تقلید، این سنت را رو به پنجره‌هایی تازه گشود. به همین دلیل است که از سامانیان تا حمله مغول را عصر شکوفایی ادبی ایران برشمرده و یک سره، ادبیات ایران را طرد نکرده است. او می‌خواهد غبارهای سالیانِ تقلید را از  دیوارهای خانه برگیرد و هم‌زمان که پنجره‌های گذشته را می‌گشاید، پنجره‌هایی تازه در کنار آن‌ها تعبیه کند. تلاشی که به ثمر نشینی آن یا شکست و تلخ‌کامی آن در تاریخ معاصر ایران گویای بسی چیزها است.

در همین زمینه:

بایگانی

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی