میزگرد ادبی کلودیا یعقوبی درباره مهاجرت و جنسیت بر اساس داستانی از باهار مومنی

در میزگرد ادبی با موضوع «مهاجرت، جنسیت و هویت: بررسی تجربه آوارگی»، با حضور پروانه حسینی (استاد مطالعات زنان و جنسیت در دانشگاه ایالتی ووستر و مطالعات خاورمیانه در دانشگاه ایالتی اوهایو)، منا میرزایی (نویسنده)، و کلودیا یعقوبی (استاد برجسته‌ی ادبیات فارسی در دانشگاه کارولینای شمالی)، که اجرای این میزگرد را بر عهده داشت، داستان «دریاچه یخ‌زده» نوشته باهار مومنی مورد تحلیل قرار گرفت. این داستان، تجربه شخصیت اصلی را در سه کشور ایران، ترکیه و ایالات متحده به تصویر می‌کشد و به موضوعاتی مانند مهاجرت، جنسیت، دیاسپورا، تراما و هویت ملی می‌پردازد. شخصیت اصلی داستان، زنی است که به دلیل شرایط سیاسی مجبور به ترک وطن شده و در سرزمینی بیگانه با موانع اداری، اقتصادی و اجتماعی مواجه می‌شود. این داستان، بازتابی از تجربیات بسیاری از مهاجران و پناهندگان است که در تلاش برای بقا و حفظ هویت خود، با چالش‌های متعددی روبرو هستند.

موانع ساختاری و بوروکراتیک مهاجرت

یکی از محورهای اصلی بحث، موانع ساختاری و بوروکراتیکی است که مهاجران و پناهندگان در کشور میزبان با آن مواجه می‌شوند. شخصیت اصلی داستان، به دلیل وضعیت پناهندگی‌اش، در یافتن شغل مناسب با مشکلات جدی روبرو می‌شود. رد شدن او از مصاحبه‌های شغلی به دلیل وضعیت اقامت، نشان‌دهنده حاشیه‌نشینی سیستماتیک مهاجران است. این موضوع به ویژه برای کسانی که نتوانند انتظارات «کارگر ایده‌آل» را برآورده کنند، تشدید می‌شود. حذف بخش‌هایی از رزومه توسط شخصیت اصلی، نمادی از کم‌ارزش‌شدن نیروی کار مهاجران و فداکاری‌های مورد نیاز برای بقای اقتصادی است. این اقدام، تجربه گسترده‌تر مهاجران را در کشاکش میان سازگاری و بقا نشان می‌دهد.

جنسیت و مهاجرت

جنسیت نیز به عنوان یکی از عوامل تأثیرگذار در تجربه مهاجرت مورد بررسی قرار گرفت. شخصیت اصلی داستان، به عنوان یک زن مهاجر، با انتظارات خاصی در محیط کار مواجه می‌شود. او مجبور است شغل‌های پایین‌دستی و خسته‌کننده‌ای مانند مراقبت از کودکان و نظافت را بپذیرد، در حالی که در گذشته روزنامه‌نگار و نویسنده بوده است. این موضوع نشان‌دهنده فشارهای مضاعفی است که زنان مهاجر در محیط کار تحمل می‌کنند. مقاومت او در برابر زنانگی سنتی، مانند ناتوانی در لبخند زدن اجباری یا آرام کردن کودک گریان، موانع بیشتری برای ثبات اقتصادی او ایجاد می‌کند. این لحظات، تقاطع هویت‌های جنسیتی و مهاجرتی را نشان می‌دهند و تأکید می‌کنند که چگونه این تقاطع، موانع بیشتری را برای سازگاری و بقا ایجاد می‌کند.

 هویت و دیاسپورا

هویت دیاسپوریک شخصیت اصلی، یکی دیگر از موضوعات کلیدی این میزگرد بود. او در وضعیتی مرزی زندگی می‌کند، میان گذشته و حال، وطن و تبعید، اندیشمند بودن و کارگری. موانع زبانی و بیگانگی فرهنگی، او را از هویت پیشینش محروم می‌کنند و فردی متفکر و روزنامه‌نگار را به یک کارگر نامرئی تبدیل می‌کنند. خاطرات او از ایران، که از طریق فلاش‌بک‌های دردناک بازنمایی می‌شوند، همچون زخمی التیام‌نیافته باقی می‌مانند. مراسم تشییع جنازه یک سرباز آمریکایی به نام فیلیپ، به عنوان استعاره‌ای از سوگواری دیاسپوریک عمل می‌کند. این مراسم، نه تنها فقدان عزیزان، بلکه از دست دادن هویت، فرهنگ و حس تعلق را نیز بازتاب می‌دهد.

روابط و همبستگی زنان در جوامع مهاجر

رابطه شخصیت اصلی با دوستش نرگس، پیچیدگی‌های همبستگی زنان در جوامع مهاجر را نشان می‌دهد. نرگس به عنوان یک سیستم حمایتی عمل می‌کند، اما این حمایت مشروط است و تحت تأثیر محدودیت‌های ذهنی و فرهنگی شکل گرفته است. تنش‌های بین این دو زن، بازتاب‌دهنده راهبردهای متفاوت برای بقا در محیط مهاجرت است. نرگس، که خود مراحل مشابهی را طی کرده، از شخصیت اصلی انتظار دارد که برای بقا، هویت و گذشته خود را کنار بگذارد. این موضوع، فشارهای اجتماعی و سازگاری‌های تحمیل‌شده بر مهاجران، به ویژه زنان مهاجر، را آشکار می‌سازد.

متن کامل میزگرد در رادیو زمانه (+)

در همین زمینه:

بایگانی

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی