
در میزگردی درباره قدرت و ادبیات، آرش نصرتاللهی (شاعر، منتقد، روزنامهنگار و فعال مدنی) در گفت وگو با علی قنبری، شیدا محمدی و نسیم مرعشی توان ادبیات در ارتقای زیست اجتماعی انسان را به سنجش گذاشته. متن این میزگرد در رادیو زمانه منتشر شده. نصرتاللهی در مقدمه این میزگرد میگوید:
«فکر میکنم قدرتی نهفته و مرموز البته در ادبیات هست که به شکل شهودی-عاطفی میتواند تبدیل به قدرت انسان شود و جریان مواجههی او با هستی را که به خصوص در روزگار ما میتواند به شدت ملالآور باشد، به سمت شوق و بازنمایی خواست، تغییر دهد.»
علی قنبری (شاعر، نویسنده، مترجم و فیلمساز) به این نکته اشاره میکند که «ادبیات باورها و دیدگاههای ما را مسألهدار میکند و به پرسش میکشد و زاویهی دید ما را تغییر میدهد.» او در ادامه یادآوری میکند که ادبیات از یک ویژگی دگرگونکننده برخوردار است:
«ادبیات به ما کمک میکند وضعیت موجود و نابسامانمان را به چالش بکشیم و تفسیر تازهی اجتماعی و سیاسی داشته باشیم. ادبیات باعث میشود ما جهنم زندگی را تحمل کنیم. اگر جامعه و فرهنگ دچار تغییر میشوند بهواسطه نیروهای غیبی و آسمانی نیست بلکه بهواسطهی موهبتی است که ادبیات به آدمهای توسری خورده داده و آنها را به فرشتگانی تبدیل کرده تا باعث غنای فرهنگی شوند. »
نسیم مرعشی (نویسنده، فیلمنامهنویس و روزنامهنگار) در ادامه این میزگرد برای ادبیات یک خصلت پیونددهنده قائل است. رابطهای بین نویسنده و مخاطب شکل میگیرد:
«به نظر من ادبیات ناگزیر از انتقال «مفهوم» است. نویسنده شوربختانه یا خوشبختانه نمیتواند- به استثنای بعضی فرمهای معاصر- در یک اثر ادبی با کلمات زیبایی صرف بیافریند، مثل آنچه در بسیاری هنرها با کارماده موجود به راحتی امکانپذیر است. این مفهوم، ارتباطی از سطح دیگر با مخاطب شکل میدهد. ارتباط کلامی به زعم من رابطهی مستحکمی بین نویسنده و خواننده برقرار میکند که قدرتی برای این مدیوم هنری به وجود میآورد، نویسنده با مخاطب خود «حرف میزند»، او را مجاب میکند، برایش توضیح میدهد، با او درددل میکند و همینها این رابطه را دیگرگون میکند. به علاوه به طور عام زمانی که خواننده با یک رمان در ارتباط است از زمان ارتباط او با آثار هنری مدیومهای دیگر بیشتر است. (از سریال صرفنظر کنید). تماشای یک تابلوی نقاشی، یک مجسمه، حتی شنیدن یک سمفونی، زمان کمتری از مخاطب میبرد تا یک رمان. و این ارتباط در زمان طولانی رفاقتی بین رمان و خواننده شکل میدهد.»
شیدا محمدی، شاعر بر آن است که «ادبیات دارندهی هوشِ دانایی است و این دانش و دانایی است که به آن قدرت میبخشد و با این اراده به قدرت است که میکوشد در مخاطبش آن نادانی و ندانستگیِ فهمِ زندگی را بزداید.» محمدی در ادامه میگوید:
«این نادانی هم در معنایِ زندگی است و هم میتواند در گسترهی «داد و دادخواهی» باشد در برابر قدرتِ بازدارنده کژنهادِ حکومت. و به قول هایدگر « این اراده بیرون از قدرت نیست». پس «ارادهی قدرت ادبی» به نظر من، معنا بخشیدن به مفاهیمی همچون «آزادی»، «دادخواهی» و «زیستن معنامند» است که جوهرهی ادبیات خوب و ماندگار است و از این رو تاثیرگذار و تاثیرپذیر است. »
متن کامل میزگرد ادبیات و قدرت در این نشانی [+] منتشر شده است.