مهشید امیرشاهی: به دو دلیل

سه‌شنبه ۲ آبان در نشریه «ایران آزاد» با خاستگاه ملی‌گرایانه مقاله‌ای منتشر شد به قلم مهشید امیرشاهی. این مقاله در میان مجموعه مقالات امیرشاهی به یادگار باقی می‌ماند. به همین سبب هم آن را در نشریه ادبی بانگ، یک هفته بعد از انتشارش در ایران گلوبال، بازنشر می‌کنیم.
مهشید امیرشاهی یک بار دیگر دست به قلم برده و دلایل مخالفتش با جنگ غزه را برشمرده است.
خانم امیرشاهی در این مقاله نشان می‌دهد که همچنان تحولات را از نزدیک دنبال می‌کند و فارغ از جناح‌بندی‌های سیاسی، مدافع آزادی و انسانیت و صلح است.

قصدم از نوشتن این مطلب پرداختن به جزییات جنگ خونینی که به راه افتاده است نیست چون جزییاتش را می‌توان هر روزه از طریق رسانه‌ها به دست آورد و پرداختن به آن در این مقاله اتلاف وقت من و خوانندگان هر دو خواهد بود. در ابتدای سخن می‌خواهم هشداری کوتاه به هموطنانم بدهم و در پی‌اش به اختصار از آنچه می‌گذرد صحبت کنم. به این دو دلیل از نو قلم به دست گرفته‌ام و می‌نویسم.

دلیل اول: اسرائیل دشمن ایران است – دشمن زادگاه ما و خاک پدران ما که تک تک ما پاسدار و پرستارش هستیم. دلبری‌های اسرائیل از ایرانیان به ویژه از آنهایی که در خارج کشورند — به هر شکل که بروز کند مثلاً: ابراز همدلی، دادن دلگرمی و وعده و وعید، تشویق به مخالفت بیشتر با رژیم، طرفداری از حقوق زنان، اظهار خشنودی و ارسال عریضۀ تبریک به مناسبت موفقیت، دادن تسلیت از گرفتاری در فضای مذهب زده، اشتیاق آزادی و بهروزی برای مردم ایران، و …. — جملگی تظاهر است و تزویر و تقلب. اسرائیل کمر به ویرانی ایران بسته است و نمیتوان ایرانیان را خواست و ایران را نخواست. اسرائیل از میان خود فروختگان خدمتگزارانی دارد و از میان آنها عده‌ای مبلغ فارسی زبان که گاه تاریخچۀ کورش و بزرگواریش را نسبت به یهودیان برایتان نقل می‌کنند و گاه افسانۀ استر و کشتار ایرانیان را.

فراموش نکنید که عشق به وطن با رژیمی که بر وطن حاکم است کم و زیاد و پست و بلند نمی‌شود. مخالفت با ولایت فقیه مشکل ما ایرانیان است و کمتر ارتباطی به کشورهای بیگانه از جمله اسراییل ندارد و مخالفت ما با آن حکومت سر سوزنی از نقش و وظیفۀ ما در پرستاری و پاسداری از ایران نمی‌کاهد. و بدانید اسرائیل به ما مهری ندارد و در پی دوستی با ایرانیان نیست. از مشاهدۀ شمار کشتگان، نحوۀ انتقامجویی و وسعت خرابی در غزه باید بیاموزیم که کینه توزیش چگونه بروز میکند. بارها در گذشته و مکرر از ابتدای حملات خانمانسوز اخیر در غزه، هر دری به تخته‌ای خورده است اسرائیل اسم ایران را به میان کشیده است و همدستانش هم به آن پژواک داده‌اند. بدانید اسرائیل به ایران کینه دارد و از خواب و خیال‌های اوست که با همین شدت و قساوتی که شاهدش هستیم با ایران برخورد کند.

تصور غافل ماندن ایرانیان از این نکته ریشۀ پریشانی خاطر من است.

و اما دلیل دوم

شرح ظلمی که بر فلسطین می‌رود:

۱. ارتش نازی ورماخت هرگاه در شهری یا دهی به کمتر مقاومتی بر می‌خورد به منظور گرفتن زهر چشم، دست به تنبیه می‌زد – آن ده یا شهرک را با خاک یکسان می‌کرد و زن و مرد و پیر و جوانش را به گلوله می‌بست. از جنگ جهانی دوم به این طرف “تنبیه گروهی” جنایت جنگی محسوب است. اما ارتش اسرائیل در حال حاضر هر روزه مرتکب این جنایت می‌شود و ارتکاب اسراییل به این جنایت تازگی هم ندارد – سالهاست قوانین بین المللی را زیر پا میگذارد بی آنکه به کسی جوابی بدهد. و کافی ست بگوشش برسد که یک فلسطینی در منطقه‌ای چموشی می‌کند تا بدون کمترین مکث و به روال ارتش نازی – به همان اندازه جنایتکارانه منتها با هدفگیری هایی حساب شده تر – تمام منطقه را به خاک و خون بکشد. این جنایت را بارها تکرار کرده است.

فقط این بار میزان بی رحمی و شقاوتش از تمام جنایات گذشته‌اش فراتر رفته است.

۲. صدور دستور وزیر دفاع اسرائیل، مبنی بر محاصرهً کامل نوار غّزه و رها کردن ساکنان آن بی آب و بی نان و بی برق و بی سوخت نیز از جمله جنایات جنگی ست و یکی از زشت ترین انواع این جنایات که به تلف شدن تمامی ساکنین می‌انجامد و رفتاری ست در خور نگهبانان کمپ‌های شکنجۀ نازیها چون آشوویتز و داخائو.

۳. “جانور” خواندن فلسطینیان آقای وزیر بی شک نیّت نسل کشی او را آشکارتر کرد: فلسطینی‌های “جانور” را اسراییل در “قفس” غزه کرده است و می‌خواهد و می‌تواند تمام روزنه‌های زندگی را به رویشان ببندد تا جملگی از تشنگی و گرسنگی جان دهند.

شعار مرکزی نازی‌ها این بود که جهودان حیواناتی دو پا و جانورانی انسان نما هستند و در آنان ذات و جوهر آدمیت وجود ندارد. حقیقتا ترسناک است و پر معنا که در هر سه مورد ذکر شده – یعنی بر حرف و عمل وزیر دفاع اسرائیل رد پای فاشیسم و نازیسم این چنین آشکار باشد که گویی در آن مکتب تعلیم گرفته است.

همدستان خطا کار اصلی: در یکی از شبیخون‌های اولیۀ اسرائیل به فلسطین جسد تعداد زیادی کودک که در خواب کشته شده بودند در میان اجساد بود. رئیس وقت سازمان ملل متحد در این باره گفت: “هیچ چیز شرم آورتر از آن نیست که کودکان را در خواب بکشند”.

در شرم آور بودن آن فاجعه البته شکی نیست ولی از آن شرم آور تر این است که رئیس جمهوران و نخست وزیران و ارباب قدرت با قاتلین این کودکان ملاقات کنند، با آنها دست دهند، به آنها کمک‌های مالی و نظامی و اطلاعاتی برسانند.

واکنش تعدادی از ارباب قدرت در فاجعۀ فعلی در تایید حرف قبلی ست:

رئیس جمهور امریکا از آغاز و به دفعات پشتیبانی بی خلل و یک پارچه‌اش را از اسرائیل در رسانه‌ها اعلام کرد و از ارسال مؤثر ترین و کار آمدترین سلاح‌های جنگی برای اسرائیل غافل نماند و برای عرضۀ گناهان حماس خبری از جدا کردن سر از بدن ۴۰ کودک اسراییلی به دست افراد این گروه داد و اضافه کرد شخصاً عکس کودکان مقتول را دیده است.

(کاری نداریم که کاخ سفید چند ساعت پس از پخش این سخنان ناگزیر به پس گرفتن این تهمت شد به علاوه اذعان کرد هیئت دولت و شخص رئیس جمهور عکسی در تأیید وقوع چنین فاجعه‌ای مشاهده نکرده‌اند.)

وزیر امور خارجه امریکا در شروع حوادث دو بار بر کامپیوترش خواستار آتش بس شد ولی هر دو بار با فاصله‌ای کوتاه و به اشارۀ اسرائیل پیام‌ها را پاک کرد و به ابراز دوستی یک پارچه و خلل ناپذیر به اسرائیل بسنده کرد و سپس راهی اسرائیل شد. پیش از راه افتادن از واشنگتن به سمت تل آویو گفت: “آنچه اسرائیل و ما و دیگر دمکراسی‌ها را در شرایط سخت کنونی از دیگران متمایز می‌کند پایبندی ماست به رعایت قوانین بین المللی و قوانین جنگی. ”

باز هم به این نمیپردازیم که همان روز دیده بان حقوق بشر اعلام کرد که اسرائیل در غزه و لبنان از بمب فسفری استفاده کرده است که کاربردش جنایت جنگی محسوب است.

سفیر اسبق امریکا در سازمان ملل در مورد اهالی غزه توصیه کرد: “سر جملگی ساکنان را زیر آب کنید” (سفیر اسبق همان زنی ست که می‌خواست: “ایران را بمب بمب بمباران” کنند.)

دبیر کل اتحادیۀ اروپا اورسلا فُن در لاین در ساعت ۷ و ۵۷ دقیقه صبح ۸ اکتبر در کنار عکس پرچم اسراییل پیام فرستاد: مادوشادوش و در کنار اسرائیل می‌ایستیم.

و دیرترک دیگر کشورهای عضو اتحادیه که به سحرخیزی رئیسشان نبودند نیز طرفداری مطلق و بی قید و شرط کشور متبوعشان را از اسراییل و خشم و غضبشان را نسبت به حماس ابراز کردند – هر یک به نحوی و شکلی.

در نتیجه رئیس جمهور اسرائیل در توجیه قتل عام ساکنان نوار غزه توسط ارتش اسرائیل با اطمینان خاطر گفت: ” نظامی و شخصی در غزه نداریم – چون یک نفر بی گناه در آنجا وجود ندارد. تمام کسانی که هنوز در نوار غزه‌اند باید تنبیه شوند و غرامت حملۀ حماس را بپردازند. ”

در جریان این جنگ بی تعادل و وحشیانه، هر قدر دولتهای غربی برای ظالم سینه زدند ملتها از غرب و شرق پیوستگیشان را با مظلوم نشان دادند. به علاوه یهودیانی که با پلاکاردهای بزرگ و شعار”به نام ما هرگز” به جانبداری از فلسطین و فلسطینی به خیابان آمدند و نشان دادند که اسرائیل مطلقاً نمایندۀ تمام یهودیان نیست. تأیید این پیام را از یهودیانی که اسراییل را میشناسند و از آن فراری و با آن بیگانه‌اند بگیرید. نوشته‌های فینکل اشتاین، ایلان پاپه، آوی شلاییم، شلوموساند و بسیاری دیگر از نویسندگان و مورخان یهودی را در باره اسرائیل و اعمالش بخوانید تا بدانید بر فلسطینیان درد کشیده و یهودیان درد آشنا در جوار آن ملک شیاطین چه گذشته است و چه می‌گذرد.

سالیان سال است که دول غربی مدعی‌اند “مدام می‌کوشند” تا راه حلی برای ختم درگیری‌های فلسطین و اسرائیل بیابند. تا امروز نتایج این “کوشش مدام” را به دنیا عرضه نکرده‌اند و درعوض ریش و قیچی را بی قید و شرط به دست اسراییل سپرده‌اند تا همواره و سر فرصت بتواند هر روزنه‌ای را که به منظور پایان دادن به کشمکش و زد و خورد باز شود به طریقی دلخواه مسدود کند و به فشار و آزارش بر مردم فلسطین بیافزاید. دول غربی نه فقط برای درد و رنج فلسطینی‌ها تا کنون کمتر مرهمی نیافته‌اند، تا امروز حتی یکبار از اسرائیل در بارۀ جنایات مکررش مؤاخذه‌ای نکرده‌اند و اخطاری از بابت زیر پا گذاشتن بیشتر قوانین بین المللی به او نداده‌اند در عوض به کرات و دفعات

با رساندن کمک‌های سیاسی و اقتصادی و تکنیکی به ادامۀ کار تشویقش کرده‌اند.

زمامداران دو دوزه باز این دنیای یک بام و دو هوا که طی سالیان دراز در بارۀ تجاوزهای مکرر اسرائیل به فلسطین خاموش مانده‌اند دیدیم که در مورد جنگ روسیه و اوکراین فوراً و بی وقفه ندای وامصیبتا سر دادند و پرچم احترام به قوانین بین المللی را به اهتزاز درآوردند و باز امروز که شاهد یک رشته از وحشتناکترین جنایات اسرائیل – از دروغگویی و شایعه پراکنی گرفته تا آدمکشی و ویرانگری و بمباران مدارس و بیمارستان‌ها – هستیم می‌بینیم که حکمرانان ممالک غربی فقط به تیمار اسرائیل و آزار فلسطین مهر از لب برمیدارند.

همانطور که حکومت نازی تمام گروه‌های مقاومت را که در سراسر اروپا با ارتشش می‌جنگید تروریست می‌خواند، همدستان اسراییل هم همصدا با اسراییل گروه حماس را “تروریست” می‌خوانند.

فقط مجسم کنید اگر گروهی از میان یهودیان زندانی در “گتو”ی لهستان با امکاناتی به ناچیزی امکانات در دسترس حماس و دقیقاً از طریق عملیاتی همانند حماس – توانسته بود برای همان چند ساعت بر نگهبانان لهستانی غالب شود، امروز با چه برچسبی از آنها یاد می‌شد – تروریست؟ به تحقیق خیر. از آنها جز با عنوان قهرمان یاد نمی‌شد و در وصف قهرمانیش نمایشنامه‌ها فیلمنامه‌ها کتابها و کنفرانسها به دنیا عرضه می‌شد. حماس ۱۶ سال است که در “گتو”ی غزه زندانی ست.

آنچه همۀ همدستان اسرائیل در باره‌اش متفق القولند اینکه برای حملۀ حماس هیچ انگیزه و محرکی وجود نداشت. از نظر این خانم‌ها و آقایان ۷۵ سال تحمل پاکسازی قومی انگیزه و محرک نیست! تحویل اجباری مزارع و کشتکارها به زمین دزدان انگیزه و محرک نیست! زندگانی هر روزه در رژیم آپارتاید انگیزه و محرک نیست! ساختن با خانه به دوشی و زندگی در اردوگاه آوارگان انگیزه و محرک نیست! بیش از ۵۶ سال در اشغال بی امان و ظالم نظامی زیستن انگیزه و محرک نیست! مداوماً شاهد رانده شدن فلسطینی از زمینش و ویران شدن خانه و مدرسه و بیمارستانش انگیزه و محرک نیست! به شب آوردن هر روز در وحشت و ترس از یورش مهاجران مسلح انگیزه و محرک نیست! و… بیش از ۱۶ سال محاصره هوایی و دریایی و خاکی را تاب آوردن انگیزه و محرک نیست!

حقیقتاً دست مریزاد!

هر روز و گاه روزی چندین بار از گردانندگان سیاست امریکا و اروپا می‌شنویم: “اسراییل حق دارد از خودش دفاع کند. ”

بله هر ملتی حق دارد در جنگ از خودش دفاع کند – منتها جنگ دو طرف دارد و مدافعان اسراییل به روی بزرگواری نمی‌آورند که در درگیریهای اسرائیل و فلسطین فقط یک طرف توپ و تانک دارد، نیروی زمینی و هوایی دارد، در پیرامونش دیوار آهنی امنیتی دارد، موشک‌های هدایت شونده دارد، بمب اتمی دارد و…. به لطف دوستان سالانه بیلیونها پول و سلاح‌های فانتزی دیگر دارد، و از اینها مهم تر آزادی رفت و آمد و اختیار دادن یا ندادن آب و برق و غذا را به طرف دیگر جنگ را دارد. طرف دوم هیچکدام اینها را ندارد هیچ، حتی برای فرار از چنگ بمب و خمپاره طرف اول سر پناه ندارد. در این شرایط دل سوزاندن برای اسرائیل و نگران بودن برای پایمال نشدن حق دفاعیش؟! حقیقتاً زهی بی شرمی!

۷۵ سال پیش دنیای غرب به فلسطین و فلسطینی پشت کرد و تا کنون همچنان پشتش به آنهاست. امروز که صحنۀ قتل عامی سهمگین پیش روی همگان گسترده شده است و اسراییل در ملأ عام و با هر روزه با بوق و کرنا مژدۀ این کشتار را به دنیا می‌دهد، وقت آن رسیده است که دنیا رو به فلسطین کند و حقایق را ببیند و به زبان بیاید و دیگر به اسرائیل که تا کنون چشم بر تمام جنایاتش بسته است اجازه ندهد که همچنان با بی اعتنایی به قوانین بین المللی و لگد مال کردن حقوق بشر به افسار گسیختگی و ترکتازی ادامه دهد.

دراین ۷۵ سال فلسطینی ناگزیر بوده است به همگان ثابت کند که حق زنده بودن دارد، حق تنفس در هوای وطن و حق کشت و کار در مزارع خانوادگی و حق بازگشت به خاک اجدادی. هیچ گوشی شنوای این حرفها نبوده است.

در این ۷۵ سال فلسطینی‌ها بارها برای به دست آوردن حقوق اولیه خود دست به اعتراض صلح آمیز زده‌اند ولی صاحب منصبان دنیای غرب – در رأس همه امریکاییان صاحب قدرت – اعتنایی به هیچکدام نکرده‌اند – یکی را “تروریسم قضایی” خوانند و دیگری را ” تروریسم دیپلماتیک” و سومی را ” تروریسم اقتصادی”. دقیقا کسانی که می‌بایست پایبند و پاسدار قوانین بین الملل و منشور حقوق بشر باشند مانع از آن شدند که دادگاه جنایی بین الملل به دادخواهی فلسطینیها جوابی بدهد. کوشش‌های فلسطینی‌ها برای عنوان کردن دردهاشان از طریق سازمان ملل، در شورای امنیت توسط دول غربی مسدود شد. برای غیر قانونی کردن بایکوت در امریکا قوانینی تازه وضع شد تا مانع پیشرفت این حق قانونی شود.

جهان “متمدن” و “دمکرات” به فلسطینیها نشان داد که راهی جز خشونت ندارند و حالا همان کسانی که مانع شنیده شدن و به نتیجه‌ای رسیدن اعتراضات بر حق و صلح آمیز آنها بوده‌اند از حملۀ حماس که قابل پیش بینی بوده است در خشم و حیرتند!

از ۷۵ سال پیش – یعنی از روزی که دنیای غرب با طراحی صیهونیست‌ها، تبانی انگلیس‌ها، سستی و بی خیالی دیگر کشورها – تصمیم گرفت ظلم و ستمی را که از رایش سوم در دل اروپا بر جهودان رفت با اسکان دادنشان در خاک فلسطین در قلب خاور میانه جبران کند دنیا فلسطینی‌ها را ندیده گرفته است. گلدا مایر این نادیده گرفتن را در یک جمله خلاصه کرد: “کشوری بی سر نشین برای ملتی بی سرزمین”!

خیر کشور تاریخی فلسطین بی سرنشین نبود و گروهی از پیروان کلیم الله ملت محسوب نمی‌شد. ولی از همان روز گلدا مایر و هر کس دیگر که چون او در اسراییل بر مسند قدرت نشست کوشید تا به این دروغ پر فریب به هر حیله و وسیله‌ای که پیش آید – از کشتار هزاران فلسطینی، تبعید گروه گروه فلسطینی گرفته…. تا جلوگیری از باز گشت میلیون‌ها پناهندۀ فلسطینی – واقعیت بخشد.

زیرنویس

برای اطلاع هموطنانی که احتمال دارد به دانستن راغب باشند:

طبق گزارش ریچارد فالک گزارشگر ویژه سازمان ملل نوار غزه ۱۶هزار کودک یتیم دارد. حدود ۴۰٪ مردان ساکن غزه زندان‌های اسراییل را تجربه کرده‌اند. بیش از ۵۰٪ از جوانان بیکارند. آژانس سازمان ملل که برای کمک رسانی و کاریابی برای پناهندگان برپا شده است از رسیدگی به وضع ۸۰ هزار نفر از میان دو میلیون سکنه در سال ۲۰۰۰ حالا ناگزیر شده است به وضع ۸۰۰ هزارنفر برسد.

در غزه ۸۰٪ مردم غزه زیر خط فقر و در هر کیلومتر مربع ۵۵۰۰ نفر تنگاتنگ هم زندگی میکنند بی انکه دروازه‌ای و مفری به بیرون داشته باشند.

طبق گزارش مرکز بین المللی کودکان که در سال ۲۰۲۲ منتشر شد از هر ۵ کودک اهل غزه ۴ کودک مبتلا به افسردگی و دلشوره است.

اسراییل طبق قانونی به اسم «قانون بازداشت اداری» سالهای سال است که میتواند هر فلسطینی را که اراده کند بدون ذکر دلیل بازداشت کند و بی محاکمه و بدون کمتر توضیحی به وکیل مدافع، شش ماه در غزه به زندان بیندازد. در پایان این مدت قادر است هر چندبار که خواست شش ماهها را تمدید کند. در حال حاضر اسراییل ۱۱۰۰ فلسطینی را با عنوان “بازداشت اداری” در زندان‌هایش دارد. بسیاری ازاین زندانیان سال هاست که در زندانند و هنوز نمیدانند به چه دلیل بازداشت شده‌اند. اینها در حقیقت گروگان محسوب هستند.

تمام حملات ۵ سال گذشته اسراییل با عنوان ” حملات امنیتی” فقط به قصد تجاوز بیشتر به خاک فلسطین و تنگتر کردن حلقه‌ای که به دور ساکنین سرزمین اشغالی کشیده است صورت گرفته ولی فقط به ناامنی افزوده است

تاریخ بمباران های اسرائیل:

ژوئن ۲۰۰۶
اکتبر- نوامبر ۲۰۰۶
فوریه –مارس ۲۰۰۸
دسامبر ۲۰۰۸- ژانویه ۲۰۰۹
۲ مارس ۲۰۲۱
نوامبر ۲۰۱۲
ژوییه – اوت ۲۰۱۴
نوامبر ۲۰۱۹
اوت ۲۰۲۲
مه ۲۰۲۳

منبع: ایران لیبرال

در همین زمینه:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی