آرش دبستانی، نویسنده مقیم آمریکا به تازگی مجموعه داستانی با عنوان «به روایت مردگان» در نشر مهری منتشر کرده است. اسفندیار کوشه، منتقد زمانه در مقالهای در معرفی مجموعه «به روایت مردگان» می نویسد وفاداری به لحن و زبان شخصیتها، استفاده از حواس پنجگانه در وصفها، به کارگیری دیالوگ، پرهیز از خودسانسوری و ایجاز از ویژگیهای این کتاب است.
کوشه با اشاره بر داستان «عروسک» از این کتاب مینویسد در گستره تاریخ ایران این داستان یک داستان نمادین از پدیدآورندگان روایت است که در هر دورهی تاریخی سرکوب و صدایشان خاموش شده است. به نظر نویسنده این مقاله داستان «جاوید» هم روایت آدم قلدریست که همه از او حساب میبردهاند اما امروز به جبر زمانه راهی دیار غربت شده و برای شهروندان کشوری دیگر چای میبرد. «جاوید»، نماد آدمهاییست که پایگاه بومی و محکم خود را رها کرده و با اندک انتظاری فراتر از مرزهای سرزمین خود روزگار میگذرانند.
کوشه به نکته مهمی اشاره میکند: نحوه همنشینی داستانهای این مجموعه به گونهایست که سیر تحول یک انسان تبعیدی یا مهاجر را نشان دهد. اگر در ایستگاهی او به آرامش میرسد، این آرامش ناشی از ثبات نیست، بلکه نشانههایی از روابط بیمارگونه را میتوان در آن موقعیت سراغ گرفت.
کوشه در ادامه مینویسد: همرنگ شدن با فرهنگ سرزمینی که کاراکتر در آن پناه گرفته و خودباختگیهای معمولی، عناصر دیگری هستند که نشانههایی از آن را میتوان در داستانهای «مادر شکلاتی» و «باقر» به وضوح دید.
در داستان آخر مجموعه که بنا بر تشخیص منتقد شاید بهترین داستان این مجموعه باشد، ما با زنی به نام شراره آشنا میشویم که شوهر او از نظر جنسی ناتوان است. او با مردی رابطه میگیرد اما ناتوانی جنسی به معشوق او هم سرایت میکند و چنین است که «سرنوشت آدمهای تمام شده، بیفرزند، بینسل و بیپشت و تنها به این میاندیشند که چهگونه از فراسوی همآغوشی به لذت برسند در حالیکه اصلا لذتی وجود ندارد.»