بریدهایم ما
از جنگلی که تنها
جیغاش تبر شده بر شاخهی سکوت
از جنگلی که نیست
از جنگلی که نبود
درخت را به تن، ما کشیدهایم
که سبز میرسیم از راه.
راهی که شما
رفتنش را رفتهاید تنها
از دالان خاک و ختم بیخرما
تلخ تلخ به خانه برگشتیم
با خانه ماندیم
خانه را با تیر و سقف سنگیناش
به دوش کشاندیم
خسته خواباندیم
تا لالایی آوار
به گور مطبق بقایمان بدهد
تاریکمان که کردند
ماه را که میبردند
کسی نپرسید
خوشهی پروین
رد خواب کدام خواهرم را میداند
هفت ستاره در منشور شور
یک جرعه نور
بالا کشیدند مغز و استخوانمان را
بالا پریدند بالنده رویایمان که باز
پرواز دیگری از لبههای امید را
به پستو و پرتگاه برسانند
آی آدمها
که در خانه نشسته خواب و پنهاناید
یک خوشه با نیم چشم و کبود پیکر
شعلهور کرده خواب این شب را
پردهها را باور نکنید
آی آدمها
درخت را ما دختریم
زمین را ما
دختر خیزنده این خانه ما ایم
خون خروشنده زمانه ما
و شما آدمها
شاهدان رقصاید بر مزار ماه
بر جنون حوا
شکوه این صحنهی وحشی را
در پستوی دلتان
نهان
نباید
نخواهید.