مصطفی مستور، نویسندهای با داستانهای شبهفلسفی، شبهعرفانی (روی ماه خداوند را ببوس) و داستانهای عامپسند عاشقانه (عشق و چیزهای دیگر، چشمه) که تاکنون بیهیچ مشکلی کتابهایش را در ایران، زیر سقف سانسور منتشر میکرد، نامهای به محمد مهدی اسماعیلی، وزیر ارشاد اسلامی دولت سرکوبگر نوشته و از ساز و کار اداره بیدر و پیگر سانسور گلایه کرده است. باید توجه داشت که مستور جزو آن گروه از نویسندگانیست که به او اجازه گفتوگو با سانسورچی را میدهند. نویسندگان دیگر معمولا از این امکان بیبهرهاند و از طریق ناشر از مواردی که میبایست سانسور شود آگاه میشوند. نامه مستور به خودی خود گویاست. نامه را میخوانید:
ناب آقای محمدمهدی اسماعیلی، وزیر محترم فرهنگ و ارشاد اسلامی
سلام و ادب
اخیرا بررسان و ممیزان اداره کتابِ تحت امر حضرتعالی، در بررسی مجموعهداستانی از بنده با عنوان «سمت روشن زندگی» دستور به حذف چندین داستان و دهها سطر از داستانهای دیگر این مجموعه دادهاند. این روزها به دلیل حوادث اخیر دل و دماغ نوشتن هم ندارم؛ چه برسد به انتشار کتاب. تنها علتی که باعث شد تصمیم بگیرم این کتاب را منتشر کنم، این بود که تمام هفده داستان این مجموعه درباره زنان و مسائل و مصائب آنهاست. اغلب داستانها برگرفته از تجربههای واقعی زنان جامعه ما هستند و ظرف پنج سال گذشته برای نوشتنشان به شهرهای زیادی سفر کردهام و با دهها زن مصاحبه کردهام تا شاید بتوانم روایتهایی داستانی از زندگی امروز زنان جامعهام را بازتاب دهم.
ماجرای بررسی این کتاب اما آموزنده و خودش گواه روشنی است بر اینکه ممیزی و سانسور با ساختار و رویکرد فعلی نه ممکن است و نه مفید. این کتاب دو بار به طور مستقل بررسی شد.
در بررسی اول نظر بررس حذف یا بازنویسی سه داستان و حذف دهها سطر از داستانهای دیگر بود که بعد از اعتراض من، کتاب به بررس دیگری سپرده شد و بررس دوم این بار در ابلاغیهاش داستانهای ردشده قبلی را بیاشکال و مجاز دانست و به جای آن دستور به حذف دو داستان دیگر و حذف و اصلاحات تازهای در داستانهای دیگر داد. احتمالا اگر قرار باشد بررس سومی داستانها را بخواند، نظراتی متفاوت از دو بررس پیش از خود خواهد داد. این همان مکانیسمی است که ممیزی و سانسور را بیثبات و بیاعتبار میکند؛ چون بر پایه سلیقه و غریزه و گرایش و میل و ذائقه است، نه مبتنی بر قانون.
آنها در ابلاغیههایشان به نویسنده تذکر میدهند این یا آن توصیفش از جامعه و کاراکترهایش «واقعی» نیست. بررسی که میگوید وقوع مزاحمت خیابانی برای شخصیت زن یکی از داستانها که در ساعات آخر شب در خیابان قدم میزند «غیرواقعی» است، پیداست پیوندش را با واقعیت از دست داده است؛ بهخصوص که اتفاقا این داستان دقیقا برگرفته از رویدادی واقعی نوشته شده است. چنین بررسی نمیتواند به نویسنده بگوید چه چیزی واقعیت است و چه چیزی نیست؛ مگر اینکه در واقعیت زندگی کند، نه در آرزوها. در یکی از اصلاحات به نویسنده اشکال گرفتهاند که چرا یادداشت دخترکی خردسال اغلاط املایی دارد و این غلطها باید به رسمالخط معیار برگردد و درست شود.
همچنین بررس ناشناس در ابلاغیهاش میگوید پارتی مختلط و علاقه به موسیقی خارجی «داستان را غیرقابل باور» ساخته یا نمایش مزاحمتهای خیابانی «سیاهنمایی و باعث ناامیدی عمومی» است. تصور میکنم این تفکر که غلطهای املایی دخترکی خردسال را باید «درست کرد» ریشه در باوری دارد که معتقد است «غلطها»ی دیگران را باید قیممأبانه اصلاح کرد. همین تفکر است که منجر به صدور چنین ابلاغیههای میشود که کاش وقت بگذارید و گاهی آنها را بخوانید. توصیه میکنم محض خاطر تفنن هم که شده لابهلای کارهایتان این کار را بکنید.
درباره «سمت روشن زندگی» اما تصمیم من روشن است؛ به ابلاغیهها عمل نمیکنم و تا روزی که امکان انتشار بدون حتی یک کلمه سانسور آن فراهم شود، منتظر میمانم. بهعلاوه تا این دولت و چنین رویکردی بر فرهنگ و هنر حاکم است، هرگز کتابی برای گرفتن مجوز به وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نخواهم فرستاد.
بیشتر بخوانید: