خاطرات و مشاهداتتان از جنبش زن، زندگی، آزادی را برای نشریه ادبی بانگ بفرستید:
[email protected]
اولش ۴۰ – ۵۰ نفر بودن آخرش دو سه هزار نفر میشدن. میلههای وسط خیابون رو کندن و خیابون رو بند آوردن. میگه گارد و نیرو زیاد بوده اما مردم هم خیلی بودن و جاهای دیگه شلوغ بوده مجبور بودن هی این ور و اون ور برن. مردم بلدن چیکار کنن. برنامه دارن. یه سری لیدر دارن. هدایت میکنن. با یه پلیس باتوم به دست و با یه گارد ویژه هم حرف زدم. میگه خسته و داغون بودن. میگه پلیسه میگفت چهار روزه نخوابیدم. بریزن تموم کنن بریم خونه دیگه!
وسط فلکه دوم صادقیه میله گذاشتند که مردم از این لاین به اون لاین نرن. اون میلههای وسط چند دقیقه بعد کنده شد. خیابون دو طرف بسته شده بود. وسط وایستادیم برای شعار دادن همشون انگار چند ساله تو خیابونها دارن سنگربندی می کنند. هر بخش یه تعداد کلونی و لیدر داره که میگن باید چیکار کنیم. ۵۰ درصد جمعیت زیر ۲۵ سال و ۵۰ درصد بقیه بالای ۲۵ سال. زنان نقش بسیار پررنگی دارن و درست وسط جمعیت هستند و نترس. مسافر تاکسی میگفت از مرکز شهر میآد و از بس گاز اشکآور زدن بیچاره شده. گفت خیلی شلوغ بوده.
این تاکتیک که همه یه جا نیستند خیلی خوبه. ترافیک نذاشت ماشین آبپاش بیاد و نفربر. بستن خیابونا رفت و آمدشونو مشکل میکنه.
ها اینم بگم. اولش که رفتیم، این پلیسهای نیروی انتطامی نه اون گارد وحشیها وسط میدون ولو بودن داشتن استراحت میکردن. من و دوستم رفتیم یه قهوه بخوریم تا شلوغ بشه. چون جمعیت کم بود.
یه پلیس باتوم به دست هم اومد. با پول خودش یه چیزی بخوره. بهش گفتم بچه کجایی؟ گفت ترک زنجان. گفتم کادر پلیسی؟ گفت آره دیگه. گفتم چقدر حقوق میگیری میای مردم رو میزنی؟ گفت نمیزنیم ما که. گوشیش رو درآورد فیش رو نشونم داد. شش میلیون و خردهای! گفتم اموراتت میگذره؟ برای شش تومن میای مردم رو بزنی؟ گفت چی کار کنم دیگه؟ گفت میخواستم تعطیلات برم مشهد. مجبور شدم هتل رو کنسل کنم. یه میلیون ضرر کردم. چون گفتن باید آمادهباش باشین تهران.