در کلاب هاوس: کانون نویسندگان ایران و قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای

کانون نویسندگان ایران با انتشار اطلاعیه‌ای اعلام کرد در بیست و سومین سالگرد قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده، در کلاب‌هاوس برنامه‌ای با عنوان «کانون نویسندگان ایران و قتل‌های سیاسی زنجیره‌ای» برگزار می‌کند. در این برنامه که پنجشنبه ۱۸ آذر، ساعت ۲۱:۳۰ به وقت ایران برگزار می‌شود ناصر زرافشان، مریم حسین‌زاده، سیما صاحبی، فرخنده حاجی‌زاده، منصوره بهکیش، پرستو فروهر و سهراب مختاری حضور دارند.

نشانی برگزاری برنامه کانون در کلاب هاوس (+)

منصور کوشان، نویسنده و روزنامه‌نگار فقید ایرانی در سخنرانی خود در چهاردهمین سالگرد درگذشت محمد جعفر پوینده و محمد مختاری، درباره این دو عضو کانون نویسندگان ایران گفته است:

محمد مختاری و محمدجعفر پوینده، بدون هر نوع شائبه‌ای، دو تن از کسان قلیلی بودند که برای رسیدن به هدف تشکیل کانون نویسندگان، بدون هر گونه قید و شرطی، از هیچ کوششی فروگزار نبودند. آنان، هرگاه مسؤلیت و تعهدی می‌پذیرفتند، نه تنها هرگز از زیر بار آن شانه خالی نمی‌کردند، که تا حد ممکن در احیا و اجرای آن می‌کوشیدند. این دوستان، از چهره‌های درخشانی بودند که در شیوه و تخصصشان هم‌چنان بر تارک فرهنگ معاصر ایران، به ویژه در دهه‌ی هفتاد می‌درخشیدند و می‌درخشند و من، نه قصد بازنماندن چهره‌ی ادبی و فرهنگی‌ِ آنان را دارم و نه جایش در این‌جا و در این شرایط است.

محمد مختاری شاعر، پژوهنده و متفکر، شأن و منزلتی در این راستا به دست آورد که هم امروز و هم فردا و هم در آینده پژوهشگران و منتقدان ناگزیر به تحلیل و بررسی‌یِ آثارش برای شناخت و مطالعه‌ی بیش‌ترند. او اگر نگوییم که تنها شاعر متفکر جوان امروز ایران بود، دست‌کم باید گفت یکی از معدود و یکی از به‌ترین‌ها در این زمینه بود. معرفتی که محمد مختاری دریافته بود و به دنبال آن از هیچ گونه مطالعه و کشف و شهودی نمی‌گذشت، در این سال‌ها، کم‌تر در شاعر دیگری بروز کرده است. نقدها و مقاله‌های او نشان می‌دهد که با چه آگاهی و چه معرفتی کلمه‌ها را برگزیده است و چه گونه متن‌هایش با وسواس، ایده‌هایش، تفکر بازیافته‌اش را به‌ خواننده منتقل می‌کند.

مسؤلیت فرهنگی و مسؤلیت سیاسی اجتماعی‌ِ او، کار او را آن‌چنان مشکل کرده بود که ناگزیر از دقت فراوان و تحلیل‌های دقیق و موشکافانه بود. باریک‌بینی و باریک‌گویی او، او را وادار به گذر از روی مرز خیال و واقعیت، تفکر و سیاست، آرمان‌شهر و حکومت و … کرده بود.

محمدجعفر پوینده نیز به همین گونه بود، منتها در جبهه‌ی دیگر. مختاری در پی‌ِ شناخت و مکاشفه و آفرینش بود، پوینده در پی‌ِ شناخت و مکاشفه و آموزش. این دو یار، اگر چه در شاخه‌ی سوم راهشان از هم جدا می‌شد، اما هم‌چنان به موازات هم پیش می‌رفتند. همین هم بود که در کنار یک‌دیگر مسؤلیتی را پذیرفته بودند. چنان که دوستان دیگر هم، هر کدام به نوعی به راه خود بودند، اما در کنار هم.

من محمد مختاری را از سال‌ها پیش می‌شناختم، از دوران مسؤلیت او در هیأت دبیران کانون نویسندگان دوران دوم، یعنی مقطع انقلاب. اما محمد جعفر پوینده را از سال ۱۳۷۱، هم‌زمان با انتشار چهارمین شماره‌ی ماهنامه‌ی تکاپو می‌شناسم. بعد از این دوره بود که همیشه به عنوان یک دوست، یک همکار، یک راهنما در کنار من بود. جامعه‌شناسی هنر و ادبیات خوانده بود و پس از مطالعه‌ی بسیار و شناخت مکاتب گوناگونِ مارکسیستی و اندوختن دانش بسیار در زمینه‌ی فلسفه، روان‌شناسی و جامعه‌شناسی، با اندیشه‌های لوسین گلدمن و میخاییل باختین اُخت شده بود و این اُنس، در تداوم رسالت او، مکاشفه و بازشناسی و آموزش آن را در ایران پیش رویش قرار داده بود. به گونه‌ای باورنکردنی و در عین حال شعف‌انگیز مطالعه و ترجمه می‌کرد. همان گونه که ندیدم محمد مختاری، قلم به بی‌تعهدی و بی‌مسؤلیتی بزند و از روی روابط دوستی یا هم چشمی یا کسب شهرت یا فیض دیگری، هرگز ندیدم پوینده کتابی را برای ترجمه دست بگیرد بی‌آن که به نویسنده‌ی آن احترام نگذارد و محتوای کتاب را تأیید نکند. مجموعه‌ی اثرهایش که گمانم تا امروز ۱۷ عنوان را در بر می‌گیرد، گواه این ادعای من است.

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی