غزلی از فائزه جنیدی

غزل فائزه جنیدی با بیانی لطیف، سفرِ ناتمامِ انسان به سوی معنا را روایت می‌کند؛ گویی راوی در دایره‌ای از انتظار و زخم گرفتار آمده، اما هنوز به شهرِ آرمانیِ خود نرسیده است.
غزل دکتر جنیدی در وزن “مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن”، که همان “بحر هزج مسدس محذوف” است، سروده شده‌است. این وزن با ترکیب هجاهای کوتاه و بلند برای بیان احساسات غمگین و عاشقانه مناسب است. برای مثال، مصرع:
«من از امید نوشتم ولی سحر نرسید» به‌خوبی در این وزن جای می‌گیرد و تقطیع هجایی آن به صورت
∪ _ ∪ / ∪ ∪ / ∪/ ∪ ∪ است. تمام مصرع‌ها به‌دقت در این وزن تنظیم شده‌اند و هیچ اختلالی در رعایت وزن یا تقطیع هجایی دیده نمی‌شود.
تکرار واژه «نرسید» در پایان هر بیت، حس ناکامی و انتظار را برجسته می‌کند و با کشش آرام وزن هزج، به حس انتظار و سکون دامن می‌زند.

بشنوید با صدا و اجرای شاعر:

من از امید نوشتم ولی سحر نرسید
صدای نور به این خسته‌ی سفر نرسید

هزار پنجره بر شاخ و برگِ قلب زدم
دریغ جوجه‌ی نورم به بال و پر نرسید

صبور ، زخمی و آواره چشم بر راهم
هنوز از دلِ آن گمشده خبر نرسید

پر آتش است دلم با دو چشمِ بارانی
به رنج خاکی من دست باد تر نرسید

به قصه‌های رهایی هزارو‌یک شب رفت
گذشت عمر و اسیریِ ما به سر نرسید

کجاست قافله‌ای تا به شهر شاه رسیم
که رهرو در دل شب گم شد، و اثر نرسید

۱۴۰۴/۳/۱۴

بیشتر بخوانید:

بایگانی

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی