ریتم به عنوان بستر اولیه موسیقی، فضایی برای جریان یافتن احساسات فراهم میکند، اما این ملودی است که با بیانگری خود به این بستر معنا میبخشد. هارمونی نیز همچون پردهای تصویری، به این معنا عمق و شدت میبخشد. بدون حضور ملودی، ریتم در انتقال مفهوم ناتوان میماند و هارمونی بیهدف به نظر میرسد. این رابطه ارگانیک به خوبی در قطعه «باد و باران» (از مجموعه گوش ۳ ) تجلی یافته است.
تحلیل ساختار قطعه
قطعه با دیالوگ ابتدایی و مبهم نی و شاکوهاچی (ساز ژاپنی) آغاز میشود که گاه در گام پنتاتونیک شرقی و گاه در مایههای ایرانی حرکت میکنند. سنتور با پاساژهای ظریف، این گفتگوی موسیقایی را همراهی میکند. در نیمه نخست، سازهای بادی همچون بادهای موقتی هستند که خبر از بارانی قریبالوقوع میدهند، تا اینکه سنتور با ریزشی از نتها، تداعیگر باران میشود و شوری میآفریند که گفتگوی نی و شاکوهاچی را همراهی میکند.
تحول ریتمیک و اوجگیری احساسی
بخش آغازین قطعه با ریتمی آزاد پیش میرود و حسوحال اثر را تنها سازهای بادی شکل میدهند. اما با ورود مضرابهای ریتمیک سنتور، موسیقی ساختار منظمتری مییابد و تصویر بارش باران را کامل میکند. این تحول ریتمیک، بستر را برای اوجگیری دیالوگ عاشقانه نی و شاکوهاچی فراهم میسازد که تا پایان قطعه به شکلی پرشور ادامه مییابد.