نمیدانم چگونه حس و فکرم را در این روزهایی که مردم ما در سرتاسر شهرهای ایران، در همبستگی شکوهمندی فریاد میزنند: زن، زندگی، آزادی، در قالب کلماتی هموزن با آن بیان کنم. روزهایی که مردم شجاعانه و بدون ترس از نیروهای مسلح که مستقیم به سمتشان گلولههای مرگبار شلیک میکنند به خیابانها آمدهاند.
بعد از مرگ دلخراش مهسا امینی در هنگام بازداشت، بر اثر ضرب و جرح ماموران گشت ارشادِ جمهوری اسلامی، نام او خاطرۀ تلخ قتل بسیارانی را در هنگام بازداشت و کشتار هزاران جوان در خیابان، در دی ماه ۹۶ و آبان ۹۸، در ذهن مردم ما بیدار کرد. خاطرۀ کشتار جوانانی که در اعتراض به هرگونه ستم و تبعیض و دفاع از عدالت اجتماعی به خیابان آمده بودند. جوانانی که جرم بزرگشان عاشقانه نگاه کردن به زندگی بود و خواهان شادی برای همگان بودند.
در طول این چهل سال و اندی حکومت جمهوری اسلامی، بارها مردم ما با دامنههای گوناگونی از این نوع اعتراضهای کوچک و بزرگ و شعارهایی گوناگون در دفاع از عدالت و آزادی بپا خاسته بودند، اما این بار گستردگی اعتراض مردم ایران از بیداد این نظام در کلیت خود، با پیام: زن، زندگی، آزادی، که شعاری فراگیر در این جنبش شد، شکوهمندی بیسابقهای پیدا کرده است. حادثهای که جوانان از دختر و پسر گرفته تا بزرگسالان، زن و مرد، از هنرمندان گرفته تا کوشندگان سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از هر نحله فکری، همه و همه در آن شرکت دارند. اعتراضی که ایستادگی و شجاعت زنان و همبستگی ملیتهای ایرانی از چهرهی بارز و آشکار آن است. در این جنبش گسترده که زنان و مردان جوان ایران پیشگام آن هستند برگ نوینی در تاریخ مبارزه مردم ما نوشته میشود. به خاطر بسپاریم این روزها و پیامهای زندگی بخشی را که در این جنبش سراسری از گلوی آنان فریاد میشود و در هرجا که هستیم به یاری آنها برخیزیم.
سپتامبر ۲۰۲۲
بیشتر بخوانید: