به فارسی هم ترجمه شد: «کلارا و خورشید»، تازه‌ترین رمان ایشی گورو برنده نوبل ادبی در سال ۲۰۱۷

رمان تازه‌ای از ایشی گورو، نویسنده بریتانیایی برنده نوبل ادبی منتشر شده است: «کلارا و خورشید». اثری درباره مفهوم انسانیت و ماهیت عشق. این رمان را نشر نیماژ با ترجمه شیوا مقانلو منتشر کرده است.

«کلارا و خورشید» تازه‌ترین رمان ایشی گورو (به فارسی به ترجمه شیوا مقانلو) در آینده نه چندان دور اتفاق می‌افتد. ربات‌ها با هوش مصنوعی به خانه‌ها راه پیدا کرده‌اند. داستان را کلارا، یک ربات تعریف می‌کند. وظیفه و برنامه او خدمت به انسان‌هاست. او از ویترین یک مغازه ربات‌فروشی انسان‌ها و رفتار آن‌ها را زیر نطر دارد و در همان حال از نور خورشید نیرو می گیرد و به تدریج به آگاهی دست پیدا می‌کند.

کلارا می‌بیند و در حالی که آگاهی از جهان و هستی کم کم در او شکل می‌‌‌گیرد، دنیای پیرامون خود را هم برای ما تعریف می‌کند. همزمان با گسترش آگاهی دایره واژگانی او و مضمون‌هایی که او به آن‌ها راه پیدا می‌کند، گسترش می‌یابند. این اثر بیانگر تحول در کلارا به عنوان یک ربات است. اما این تنها مضمون رمان نیست.

در یکی از همین روزها مادر و دختری از راه می‌رسند. مادر در پی رباتی است که بتواند با دخترش معاشرت و دوستی کند. جوزی بیمار است و خواهر او هم از بیماری مشابهی درگذشته. به این ترتیب وظیفه تازه‌ای برای کلارا پیدا می‌شود: دوستی با جوزی.

اما مادر و دختر هر یک تصور متفاوتی از این دوستی دارند. در نظر مادر کلارا می‌بایست مانند جوزی شود. روح جوزی، اخلاق و منش جوزی بعد از مرگ می‌بایست باقی بماند و کلارا جایگزین او شود. این چه تأثیری در ماهیت عشق و در روابط بین انسان‌ها دارد؟ «کلارا و خورشید» رمان تازه ایشی گورو می‌خواهد برای این پرسش پاسخی پیدا کند.

آکادمی نوبل  در سال ۲۰۱۷ اعلام کرد که کازو ایشی‌گورو در رمان‌هایی که می‌توانند عطوفت خواننده را برانگیزند، پرتگاه‌هایی را در زندگی بشر آشکار می‌کند که در پس این توهم نهفته است که ما با جهانمان در پیوند قرار داریم.

«بازمانده روز» (به ترجمه نجف دریابندری – نشر کارنامه) یکی از مهم‌ترین آثار ایشی گوروست: سرگذشت مردی به نام استیونز که در خانه یکی از اشراف انگلستان پیشخدمت بوده و خاطراتش را برای ما بازگو می کند. انسانی که گمان می‌کند در پیوند با جهان قرار داشته اما عملاً عمری را به تنهایی و بیگانگی با خواسته‌هایش گذرانده است. در این رمان، استیونز در لحظاتی کمیاب در پایان اثر به تباهی زندگانی‌ای که در پیش گرفته پی می‌برد.

کازو ایشی‌گورو ۸ نوامبر ۱۹۵۴ در ناگازاکی در ژاپن متولد شد. پدر او که در زمینه اقیانوس‌ها تحقیق می‌کرد در سال ۱۹۶۰ به بریتانیا مهاجرت کرد. چنین بود که ایشی‌گورو در بریتانیا پرورش یافت. او نخستین بار در سال ۱۹۸۹ به ژاپن سفر کرد.

ایشی‌گورو که در سال ۱۹۸۹ تحصیلاتش را در رشته زبان انگلیسی و فلسفه در دانشگاه کنت به پایان رسانده، با همان نخستین رمانش به عنوان نویسنده‌ای صاحب سبک خود را شناساند. در رمان «منظره پریده‌رنگ تپه‌ها» (به ترجمه امیر امجد- نشر نیلا) سرگذشت زنی ژاپنی را روایت می‌کند که بعد از مرگ همسرش و خودکشی دخترش دوران بارداری‌اش در ناکازاکی را در یک عمارت بلندمرتبه در شهری که با خاک یکسان شده به یاد می‌آورد.

ایشی‌گورو در خطابه‌ای که به مناسبت نوبل ادبی ایراد کرد و در سایت آکادمی نوبل به چند زبان منتشر شده، گفته بود:

«دشوار بتوان عدالت را در جهان برقرار کرد. اما اجازه بدهید کمی فکر کنیم که چگونه می‌توانیم در این “گوشه‌ای” که در اختیار ماست، در همین زاویه ادبیات که می‌نویسیم و می‌خوانیم و جوایزی به هم اهدا می‌کنیم، دنیای دیگری بسازیم.»

پانویس:

متن این خبر بعد از انتشار با یادآوری این نکته که رمان «کلارا و خورشید» را نشر نیماژ به ترجمه شیوا مقانلو منتشر کرده تغییر کرد.

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی