
خبر
آندر لوییس (نام مستعار اندرو تسورییرو)، یک کارمند ۳۹ ساله بخش فناوری اطلاعات در ملبورن استرالیا، یکی از عجیبترین پروژههای ادبی چند سال اخیر را انجام داده است: ترجمه کامل رمان عظیم «جنگ و صلح» نوشته لئو تولستوی به زبان «بوگان» (bogan)، یعنی لهجه و اصطلاحات عامیانه و طنزآمیز استرالیایی که بیشتر در میان طبقه کارگر و فرهنگ «پاب» (بار و کافه) رواج دارد.
لوییس این کار را سال ۲۰۱۸ فقط برای خنده خودش شروع کرد. او که از سنگینی و حجم وحشتناک «جنگ و صلح» (بیش از ۱۲۰۰ صفحه و ۳۶۱ فصل) میترسید، سال ۲۰۱۶ در یک چالش آنلاین شرکت کرد که شرکتکنندگان متعهد میشدند هر روز یک فصل بخوانند و کتاب را در یک سال تمام کنند. آنقدر کتاب را دوست داشت که دو بار این چالش را تکرار کرد و به قول خودش «بهطور تصادفی متخصص تولستوی» شد.
در همین زمان که مشغول نوشتن رمان جدی خودش با تمهای روانشناختی بود، برای سبک کردن حال خودش شروع کرد به «بوگانیزه» کردن متن تولستوی. بیش از شش سال این پروژه فقط یک سرگرمی شخصی بود؛ دو جلد اول را خودش منتشر کرد و فقط چند نسخه فروخت. اما بی بی سی جهانی مینویسد (+) یک نویسنده تکنولوژی نیویورکی چند پاراگراف از ترجمه او را در شبکههای اجتماعی گذاشت و بعد ناگهان یکشبه همه چیز منفجر شد. لوییس میگوید: «یهو ۵۰ تا کتاب فروختم، دیگه دیوونه شدم!»
او معتقد است محبوبیت ناگهانی این نسخه در آمریکا بهخاطر موج «بلوئی» (Bluey) است؛ کارتون بچهگانه استرالیایی که دو سال پیاپی پربینندهترین برنامه در آمریکا بوده و باعث شده اصطلاحات استرالیایی برای آمریکاییها جذاب و بامزه شود.
واژه «بوگان» که از دهه ۱۹۸۰ در استرالیا رایج شد، در اصل بار منفی داشت و به آدمهای بیسلیقه و بیفرهنگ اشاره میکرد، اما امروز بیشتر با محبت یا حتی افتخار به کار میرود. به گفته کارشناسان زبانشناسی استرالیا، بوگان ربطی به فقیر یا غنی بودن ندارد؛ بیشتر به نوع صحبت کردن، لباس پوشیدن و رفتار برمیگردد. به همین دلیل لوییس معتقد است این زبان «بزرگترین برابرکننده» است و میتواند حتی روی اشراف روس قرن نوزدهمی هم بنشیند.
در نسخه بوگان، شخصیتها بهجای سلام رسمی «گُدی» (g’day) میگویند، به دوستانشان «میت» (mate) میگویند، خانمهای زیبا «چیکی بیب« (chicky babe) یا «داغتر از سقف حلبی تو آلیس اسپرینگز» هستند، چشمهای درخشان یکی «مثل آتش جنگل میسوزد» و دیگری «مثل دسته گالا (طوطی صورتی) قارقار میکنه.»
لوییس خودش را به پیر بزوخوف، قهرمان اصلی رمان که یک «آدم معمولی»ست که ناگهان وارد دنیای اشراف میشود، تشبیه میکند. او فکر میکند تولستوی (که در اواخر عمر از اشرافیت و ثروتش دست کشید) از این نسخه بوگان خوشش میآمد و حسابی میخندید.
در حال حاضر لوییس در آستانه امضای قرارداد با یک ناشر بزرگ است و چیزی که بهعنوان شوخی شروع شده بود، به یکی از عجیبترین و بامزهترین پروژههای ادبی سال تبدیل شده است.
نظر
دموکراتیکسازی ادبیات و زدودن هالهِ تقدس از متون کلاسیک
پروژه «بوگانیزه» کردن «جنگ و صلح»، یکی از متون مقدس و به ظاهر دستنیافتنی ادبیات کلاسیک، نشان میدهد که شبکههای اجتماعی چگونه میتوانند موانع طبقاتی و فرهنگی اطراف چنین آثاری را از بین ببرند. انتخاب لهجه «بوگان» عمداً برای تقابل با فضای اشرافی رمان انجام شده است. این اقدام، درخواستی است برای بازپسگیری ادبیات توسط مردم عادی و تبدیل آن به چیزی که متعلق به خودشان باشد. شبکههای اجتماعی با تشویق چنین بازآفرینیهایی، این فرآیند دموکراتیکسازی را تسریع میکنند.
این پروژه به مدت شش سال در حاشیه بود و تنها با یک پست در شبکههای اجتماعی (توسط یک نویسنده فناوری) به یک پدیده جهانی تبدیل شد. این نشان میدهد که الگوریتمهای پلتفرمهایی مانند توییتر یا اینستاگرام میتوانند یک اثر گمنام را شناسایی کرده و آن را به سرعت در معرض میلیونها نفر قرار دهند. این امر، نقش سنتی ناشران و منتقدان را به عنوان «دروازهبانان» ادبیات به چالش میکشد.
تبدیل یک اصطلاح تحقیرآمیز («بوگان») به یک نشانه هویتی محبوب، دقیقاً در بستر شبکههای اجتماعی و با مشارکت کاربران ممکن میشود. این پروژه ادبی، بخشی از این جریان بزرگتر فرهنگی برای بازتعریف و جشن گرفتن هویتهای به حاشیه رانده شده است.
لوییس ابتدا یک علاقمند بود و سپس به یک «مؤلف-مترجم» تبدیل شد. این مسیر، نمونهای از چگونگی شکسته شدن مرز بین مصرفکننده و تولیدکننده محتوا در عصر شبکههای اجتماعی است.







