ادبیات مدرن ایسلند از قرن نوزده یا به یک معنا دوره احیای ادبی شروع میشود. داستان کوتاه برخلاف کشورهای دیگر در ایسلند زودتر متولد شده، یوناس هالگریمشون پدر آن است و اولین رمان هم ۱۸۵۰ بهدست یون ثورودشن نوشته شده.
روباس نوشته شیون، نخستین رمانی است که مستقیم از ایسلندی به فارسی ترجمه شده و چند ماه دیگر در نشر مهری منتشر خواهد شد. مترجم این کار شایان جوادی است. او پیش از این هم برای اولین بار داستانهای کوتاه و اشعاری را از ایسلندی ترجمه کرده و در مجله آتش به چاپ رسانده بود.
سیگورذور بیرگیر سیگورذشون ملقب به شیون (متولد ۱۹۶۲، ریکیاویک، ایسلند) شاعر، رماننویس، داستانکوتاهنویس و فیلمنامهنویس ایسلندی است. او فعالیت ادبی خود را در سن ۱۵سالگی آغاز کرد، زمانی که اولین مجموعه شعر او، دیدهها در سال ۱۹۷۸ منتشر شد. یکی از بنیانگذاران گروه نوواقعگرای مدوسا بود. او مجموعههای شعر و چند رمان متعدد و همچنین نمایشنامه و کتابهای تصویری برای کودکان منتشر کرده است. در کنار کار خود به عنوان نویسنده، در طیف گستردهای از نمایشگاه های هنری و رویدادهای موسیقی شرکت کرده است. همکاری طولانی مدت او با بیورک خواننده ایسلندی به نامزدی اسکار برای اشعار او برای فیلم لارس فونتریه «رقصنده در تاریکی» منجر شد.
در سال ۲۰۰۵، شیون برنده جایزه ادبی شورای نوردیک برای پنجمین رمان خود، اسکوگا-بالدور (روباس) شد. آخرین رمان شیون، موی ذرتی چشم خاکستری داستانی خیالی پیرامون بنیانگذار نئونازیسم در ایسلند است. اشعار شیون به بیش از بیست زبان ترجمه شده و در گلچینها و مجلات و همچنین در نسخههای جداگانه به زبانهای فرانسوی، آلمانی و مقدونی منتشر شده است. آخرین مجموعه اشعار او «شبنوشت» است.
شیون با همسر و دو فرزندش در ریکیاویک زندگی میکند.
متنی که در زیر میخوانید نقدی است بر روباس از اولفهیلدور داگسدوتیر، ترجمه شایان جوادی:
روباس حاصل آمیزش گربه و روباه قطبی است، گرچه برخی میگویند حاصل آمیزش گربه و سگ است. و البته روباس آخرین آفریده شیون، نویسنده، هم هست. رمان روباس بخش بزرگی از داستان را صرف شکار روباه میکند و تجربهای غیرمنتظره به دست میدهد، همان اتفاقی که وقتی مردم به کوههای ایسلندی پرافسانه میروند رخ میدهد. این یکی روباس اما، یعنی بالدور، پسر اسکوگا، کشیشی ساکن درهای کوچک در اواخر قرن نوزدهم است. او به هیچ وجه موردپسند جماعت اطرافش نیست، به ویژه موردپسند گیاهشناس فریذریک ب. فریذروکشون. او دختری فقیر، و مبتلا به سندروم داون را به فرزندی پذیرفته است که هیچ تفریحی بهتر از لباسپوشیدن و رفتن به کلیسا برای ملاقات با افراد دیگر – و سرود خواندن – نمیشناسد. اما اکنون یک کشیش دسترسی او به کلیسای خود را قطع کرده و فکر میکند وجود او نامناسب است. این سه نفر شخصیتهای اصلی داستان هستند.
داستان شیون تحت عنوان رمان کوتاه یا رمانک قرار میگیرد، اما این شکلی از داستان است که در ادبیات ایسلندی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. استینون سگورذاردوتیر در واقع دو رمان فوقالعاده به این شکل منتشر کرده است، اما صادقانه بگویم، چیزی دیگری را در این زمینه به خاطر نمیآورم. اما با وجود کوتاهبودن، داستان شامل سه رشته است، بالدور فرزند اسکوگا در تعقیب روباه، داستان آبا دارای سندروم داون و پدر ناتنی او فریذریک، و در نهایت داستان مرگ و دفن او.
روباس یک رمان قرن نوزدهمی با حس و حال عاشقانه کاملاً متفاوت از آثار قبلی نویسنده است، اما در اینجا شیون مطمئناً جنبه جدیدی را نشان میدهد و کتابی مینویسد که عمدتاً از “غیر قابل درک” بودن بهدور است. یک داستان رئالیستی سنتی (با توجه به اینکه داستانهای عامیانه ایسلندی بخشی از سنت روایی واقعگرایانه این کشور است). این نه تنها در پیرنگ و موضوع، بلکه در سبک زبان نیز مشهود است، زیرا داستان به سبک قرن نوزدهمی نوشته شده است. گاهی نشان داده میشود که نویسنده به این زبان کاملاً آشنایی ندارد، اما این یک نقص جزئی در داستانی زیبا و تکاندهنده است. مانند گذشته، سبک شیون، بصری است: من هنوز میتوانم صحنه هایی از داستان، دفن آبا، بالدور فرزند اسکوگا در غار یخی، کشتی بزرگی که در ریکیانس در سال ۱۸۶۸ به گل نشسته بود را مجسم کنم.
یکی دیگر از ویژگیهای داستان های شیون نحوه برخورد او با مسائل بسیار حساس به شیوهای بیتکلف است. بهعنوان مثال، در آخرین رمان او (قبل از روباس)، با اشکهای لرزان، به مهاجران در ایسلند و وضعیت آنها میپردازد، اما در روباس این افراد محروم، به ویژه افراد مبتلا به سندرم داون هستند که با برخوردی فوقالعاده زیبا مواجه میشوند. با این حال، مانند قبل، هیچگونه تعصبی در کار نیست، شیون در “برداشت” خود از مسائل مختلف مردی متواضع است. این شاید به بهترین وجه در برخورد او با مضمون فولکلور که زیربنای کل داستان است بیان شود. متأسفانه، نمیتوانم جزئیات بیشتر را توصیف کنم، زیرا در این صورت لذت را برای خوانندگان روباس از بین میبرم، اما همین کافی است که بگوییم پیچ نهایی داستانی با سه بخش متفاوت بسیار رضایتبخش به نظر میرسد. شیون، همچون قبل، نشان می دهد که میتواند بیش از هر چیز ایسلندی دیگری ایسلندیتر باشد، علیرغم اینکه یکی از معدود نویسندگان ایسلندی است که داستانهایی مینویسد که بیشتر به آنچه “رمان اروپایی” فرض میشود، نزدیک است.
بیشتر بخوانید: