هدیه نوروزی بانگ برای کودکان- آزاده طاهایی: کیان

این داستان را خارج از قاب بانگ هم در اینجا (+) می توانید ببینید و بشنوید و بخوانید

زمین سفید بود
آسمان سفید بود
درخت‌ها همه سفید بودند
مدت‌ها بود که برف می بارید و همه جا سفید سفید سفید بود

مدت‌ها پیش وقتی که هوا اینقدر سرد نبود
پسرک از پشت کوه‌ها رنگین کمان را دیده بود
و از اینهمه کمان‌های رنگارنگ در آسمان شگفت‌زده شده بود

کیان، نام نقاش: محفوظ. کپی رایت: نشریه ادبی بانگ

از آن روز پسرک هر روز از پشت پنجره منتظر دیدن رنگین کمان بود
اما از آسمان فقط برف می‌بارید و برف

روزی پسرک تصمیم گرفت خودش رنگین‌کمان را به آسمان خانه بیاورد
برای همین به طرف رودخانه رفت
یخ رودخانه را شکست و سوار قایقش شد

رودخانه‌ی یخ‌زده را طی کرد
رفت و رفت و رفت

پشت کوه‌های سفید
دشت سرسبزی را دید
از قایق پیاده شد و در دشت دوید
وقتی از دویدن خسته شد نشست و به تنه‌ی درختی تکیه داد
خیره شد به آسمان

مدت کوتاهی نگذشت
که آسمان پر شد از کمان‌های رنگی
سبز زرد قرمز آبی نارنجی نیلی بنفش

پسر روی نوک انگشتان پایش بلند شد
و از هر یک از کمان‌های رنگی در آسمان
تکه‌ای را جدا کرد و در قایق گذاشت

پسرک همین‌که قایقش را از کمان‌های رنگی پر کرد
به سوی خانه‌اش برگشت

کیان، نام نقاش: محفوظ. کپی رایت نشریه ادبی بانگ

در خانه همچنان همه جا سفید بود
همه جا برفی
پسرک تکه‌های رنگین کمان را
از قایق بیرون آورد و در آسمان خانه گذاشت

پرنده‌ها به وجد آمدند
بچه‌ها خندیدند
خودتان می‌توانید حدس بزنید
که چقدر این آسمان برفی زیبا بود

برای کودکان، در بانگ:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی