نسیم خاکسار درباره داستان «فال» قباد آذرآیین: دایره بسته‌ای که درماندگی آدم‌ها در آن تکرار می‌شود

نسیم خاکسار: تنها واقعیت استوار در داستان فال نوشته قباد آذرآیین، زندان و قبرستان است و کارگران بی‌جا و بی‌پناه با کار مشقت بارشان؛ هنگام ساختن یک برج و دادگاهی که محکوم می‌کند.

تنها واقعیت استوار در داستان «فال» نوشته قباد آذرآیین، زندان و قبرستان است و کارگران بی‌جا و بی‌پناه با کار مشقت بارشان؛ هنگام ساختن یک برج و دادگاهی که محکوم می‌کند (…) گویی زمان در این شهر هیچ صیرورتی نداشته است و زندگی دایره‌ی بسته‌ای است که درماندگی و فلاکت آدم‌ها در آن تکرار می‌شود.

نسیم خاکسار

نسیم خاکسار

در سال‌های دهه ۱۳۴۰ داستان‌نویسی ایران گسترشی اقلیمی یافت. ادبیات جنوب و ادبیات شمال ایران جلوه‌هایی از زندگی مردمان نواحی را مقابل دیدگان همه قرار دادند.  ناصر تقوایی از نخستین نویسندگانی است که به طور جدی داستان‌هایی درباره محیط کارگری جنوب ایران نوشت. داستان «پناهگاه» او از این نظر به یادماندنی است.

از خوزستان نویسندگانی برآمده‌اند مانند احمد محمود، ناصر تقوایی، مسعود میناوی، عدنان غریفی و همچنین نسیم خاکسار. «ترس و لرز» نوشته غلامحسین ساعدی به زندگی ساحل‌نشینان جنوب ابعاد رازآمیز می‌دهد.

داستان «فال» نوشته قباد آذرآیین (متولد ۱۳۲۷، مسجد سلیمان) که در یک فضای کارگری اتفاق می‌افتد، از برخی لحاظ یادآور ادبیات جنوب ایران است. نسیم خاکسار که این داستان را پیش از انتشار در بانگ به خواهش ما خوانده است، می‌نویسد:  

«در این داستان کوتاه از قباد آذرآئین که اجزای آن خوب به هم جوش خورده است، شهری ساخته می شود که یک زندان دارد، یک قبرستان و یک دادگاه و یک سوپری. آدم‌هایش یک زندانی است، که دو روز مرخصی گرفته از رئیس زندان تا برود سر خاک مادرش که تازه مرده و اگر دست دهد به خانواده‌اش هم سری بزند، یک راننده است و یک دختر فال‌فروش و فروشنده‌ی سوپر یا اغذیه‌فروشی که غذای چندانی هم برای رفع گرسنگی مشتری مراجعه به مغازه‌اش ندارد.

در این داستان، عنصر توهم نقش اصلی را دارد. شهر، به شهر اشباح شباهت دارد. همه جا تعطیل است. کسی هم توضیح نمی‌دهد. حضور همین چند آدم در آن، مثل پیدا شدن اشباحی هستند از میان یک مه غلیظ. همه سرد و بی‌روح حرف می‌زنند. دختر فال فروش که مرد زندانی نخستین برخوردش را بعد از خروج از زندان با او دارد فقط حرف خودش را تکرار می کند. راننده و فروشنده هم همین طور. تنها واقعیت استوار این شهر، زندان و قبرستان است و کارگران بی‌جا و بی‌پناه با کار مشقت بارشان؛ هنگام ساختن یک برج و دادگاهی که محکوم می‌کند.

حضور همین عناصر، فضای داستان قباد آذرآئین را به فضای برخی از داستان‌های ساعدی نزدیک کرده است. شخصیت اصلی این داستان، کارگر سابق، زندانی و متهم به قتل وقتی در پایان داستان و بعد از دو روز مرخصی و گشت زدن در این شهر باز برمی‌گردد به زندان، همان دخترک فال فروش را پائین تپه می‌بیند که با همان لحن و صدای دو روز پیش از او می‌خواهد: آقا یک فال بخر. گویی زمان در این مدت هیچ صیرورتی نداشته است و زندگی دایره‌ی بسته‌ای است که درماندگی و فلاکت آدم‌ها در آن تکرار می‌شود.»

به این ترتیب می‌توان گفت اگر تا قبل از انقلاب خشونت طبیعت و رویارویی با استعمار ضمن توجه به زیبایی طبیعت به توصیف زندگی کارگران می‌پرداخت، اکنون در قلم قبادآذر آیین به فضای یک شهر مرده که زندگی در آن در دور باطل درماندگی و فلاکت اتفاق می‌افتد بدل شده است. نمایی از زندگی اجتماعی حاشیه‌نشیان ایران در سکونتگاه‌های غیررسمی بی‌نام و نشان.

بر اساس آمارهای رسمی بیش از پنج میلیون نفر از جمعیت ایران در سکونتگاه‌های غیررسمی زندگی می‌کنند.

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی