محمدرحیم اخوت، از نویسندگان نزدیک به حلقه «جنگ اصفهان» شنبه ۲۳ بهمن در ۷۶ سالگی از دنیا رفت و در بهشت رضوان اصفهان به خاک سپرده شد.
اخوت در سال ۱۳۲۴ در اصفهان متولد شد، پس از فارغالتحصیل شدن در رشته زبان و ادبیات فارسی به کار در آموزش و پرورش پرداخت و تا زمان بازنشستگی زودهنگام به تدریس اشتغال داشت.
اخوت کار ادبیاش را در سالهای دهه ۱۳۵۰ با نوشتن داستانهایی برای کودکان آغاز کرد. در سالهای اخیر نقدهای متعددی در زمینه شعر و داستان و از جمله «چهارفصل در بازخوانی شعر» (۱۳۷۹) نوشته است.
اخوت در داستان بلند «تعلیق» (۱۳۸۷) با توصیف تابلوهای نقاشی و دیگر آثار هنری بازمانده از دوره قاجار، حال و هوای دورانی از دست رفته را در ساختاری مدرن بازآفرینی کرد. این ویژگی در رمان «نامها، سایهها» – برنده جوایز ادبی مهرگان و یلدا – هم دیده میشود.
اخوت داستان بلند دیگری با نام «خورشید» (۱۳۸۳) نوشت و مجموعه داستانهای کوتاهش را تحت عنوان «نیمه سرگردان ما» (۱۳۸۰) منتشر کرد. در این داستانها او با نوستالژی و تغزل به مهاجرت و دلشدگی ایرانیان در غربت میپردازد. اخوت در مصاحبهای گفته است:
«هیچوقت به ممیزی و حذف بخشی از نوشتههایم تن ندادهام چون هیچگاه با ممیزی کنار نیامدهام و معتقدم اگر قرار باشد آثارم با جرح و تعدیل بسیار اجازه چاپ بگیرند همان بهتر که آنها را چاپ نکنم. من جزء آن دسته نیستم که بخواهم به هر قیمتی کتابم را چاپ کنم بنابراین اگر قرار باشد چاپ کتابم با تغییر و حذف همراه باشد آن را چاپ نمیکنم زیرا من به عنوان نویسنده مدعی هستم با وسواس جزییات کتابم را مینویسم و به کرات بر روی آن کار میکنم و آن را چندبار میخوانم، به همین خاطر تغییر دادنش برایم بسیار سخت است و حاضرم از چاپ کتابم چشم بپوشم اما آن را تغییر ندهم.»
او دو سال پیش از درگذشتش گفته بود:
«مدتی است که نمیتوانم بنویسم و دلیلش هم این است که چشمم مشکل دارد و بیناییام ضعیف شده است. این روزها نه میتوانم مطالعه کنم و نه بنویسم. نشستهام منتظر حضرت ملکالموت که بالاخره یکی از شاگردانش را سراغ ما میفرستد یا نه.»
اخوت زندگینامه خودنوشتی هم دارد. در اینباره گفته است:
«کتاب را کامل نوشتهام. حدود ۵۰۰ صفحهای میشود و عنوانش هم “کودکی، جوانی، پیری” است، اما آن را به ناشر ندادهام، گفتم تا خودم هستم نمیخواهم چاپ شود.»