دو شعر از هستی قاسمی

۱

وقتی باد وزیدن گرفت
کلاغ‌ها هم گریختند
از آسمان موشک می‌بارید
و زمین سرریز بود از خون
زندگی معنایش را در تاریکی گم کرد
در نمایش عجیبی از واگویه‌ها
موش‌ها به سوراخ‌هایشان پناه بردند
خفاش‌ها در اعماق سیاهی شب فرو رفتند
این ما بودیم مردمی ساده
با بهت و ناباوری
میان بمب و آتش و باروت می‌دویدیم
یکه و تنها
با کوله پشتی در دست
تا شاید بازهم فردا را به عاریه بگیریم
فقط برای جرعه‌ای بقا
غافل از اینکه هیچ چیز اتفاقی نبود

۲

جنگ است دخترم
حالا که تو در زیر پوستم نفس می‌کشی
صدای موشک در آسمان وطن تنوره می‌کشد
خانه‌ها در آتش می‌سوزد
صف‌های بنزین شلوغ است
نانوایی هم
ابرها سخاوتمندانه خاکستر مردگان را می‌بلعند
دشمن رویا را بمباران می‌کند
آرزو را می‌کشد
من اینجا خیره به چشمان تو
هزار خورشید در آن می‌درخشد
هزار گل امید در آن می‌روید
و باز خیره به چشمان تو
آینده را زنده نگاه می‌دارم
جنگ است دخترم
اما می‌دانم
می‌دانم
دوباره گندم زارها سبز می‌شود
ستاره‌ها برای شب لالایی می‌خوانند
صدای کودکان خیابان‌ها را مست می‌کند
و فردا عزیزکم
همان دست‌های کوچک توست
گره خورده به من و زندگی
و وطن این مادر غمگین
هستی قاسمی/ شاعر و روزنامه نگار سابق

هستی قاسمی در شعر نخست فضایی از هراس و ویرانی را ترسیم می‌کند و جنگ را به عنوان فاجعه‌ای جهانی نشان می‌دهد که نه تنها انسان‌ها، بلکه تمامی موجودات را از معنا و امنیت تهی می‌کند. عبارت «زندگی معنایش را در تاریکی گم کرد» به از دست رفتن ارزش‌های انسانی در جنگ اشاره دارد، در حالی که تعبیر «مردمی ساده با بهت و ناباوری» بر بی‌گناهی قربانیان تأکید می‌کند. شاعر با به کار بردن تضاد میان «بمب و آتش و باروت» و «فردا را به عاریه گرفتن»، امیدواری شکننده انسان‌ها را در برابر وحشت جنگ به تصویر می‌کشد. پایان‌بندی شعر با جمله «هیچ چیز اتفاقی نبود»، جنگ را نتیجه تصمیمات آگاهانه قدرتمندان می‌داند و بر مسئولیت انسان در برابر خشونت تأکید می‌کند.
در شعر دوم، قاسمی از زاویه‌ای شخصی‌تر و عاطفی‌تر به جنگ می‌نگرد: گفت‌وگویی دردناک میان مادر و فرزند که در آن، وحشت جنگ («موشک‌ها»، «خانه‌های سوخته»، «خاکستر مردگان») در تقابل با امیدواری کودکانه («هزار خورشید»، «گل‌های امید») قرار می‌گیرد. شاعر جنگ را نه تنها نابودکننده جسم، بلکه ویرانگر روح و آینده می‌داند. با این حال، تأکید بر چشمان کودک – که نماد زندگی و امید است- نشان می‌دهد که حتی در تاریک‌ترین لحظات، میل به بقا و بازسازی وجود دارد. پیش‌بینی شاعر از «سبز شدن گندمزارها» و «لالایی ستاره‌ها»، با وجود واقع‌گرایی تلخ شعر، حاکی از مقاومت در برابر یأس است. پایان شعر با اشاره به «دست‌های کوچک» کودک و پیوند آن با وطن، مادریت و زندگی، جنگ را به عنوان زخمی جمعی تصویر می‌کند که بهبود آن تنها با امید و پیوند انسانی ممکن است.

در همین زمینه:

بایگانی

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی