درگذشت ناصر تقوایی، راوی زخم‌های جنوب ایران

ناصر تقوایی، کارگردان و فیلمساز برجسته ایرانی و خالق آثاری چون «دایی جان ناپلئون» و «ناخدا خورشید»، روز سه‌شنبه ۲۲ مهر ۱۴۰۴ (۱۳ اکتبر ۲۰۲۵) در ۸۴ سالگی در تهران درگذشت. علت مرگ او عوارض ناشی از بیماری و کهولت سن اعلام شد و همسرش، مرضیه وفامهر، خبر درگذشت این هنرمند را در شبکه‌های اجتماعی اعلام کرد.  تقوایی پس از انقلاب ۱۳۵۷ کمتر به فعالیت سینمایی پرداخت و درباره علت این کم‌کاری سانسور و دشواری‌های آزادانه زیستن را برشمرده بود.

ناصر تقوایی، یکی از برجسته‌ترین داستان‌نویسان ایرانی هم بود که با الهام از سبک روایی ارنست همینگوی، آثاری صمیمی و نو خلق کرد که به جنبه‌های کمتر دیده‌شده‌ی زندگی در جنوب ایران می‌پردازد. او در دهه‌ی چهل، از طریق صدر تقی‌زاده، مترجم آثار نویسندگان آمریکایی، به مجله‌ی آرش معرفی شد و با داستان‌هایی که گویی بازتاب خاطرات نوجوانی‌اش در جنوب بودند، توجه را جلب کرد. این داستان‌ها بعدها در مجموعه‌ی «تابستان همان سال» (۱۳۴۸) گرد آمده‌اند. هر یک از این داستان‌ها با وجود استقلال، چون فصلی از یک رمان کوتاه به هم پیوند خورده‌اند. شخصیت محوری این داستان‌ها، خورشید، ویژگی‌های «قهرمان زخمی» همینگوی را بازتاب می‌دهد و فضایی عاطفی و اجتماعی یکدست را ترسیم می‌کند.

تقوایی با نگاهی بی‌طرف اما سرشار از همدلی، زندگی کارگران و دریانوردان سرخورده‌ی جنوب را روایت می‌کند. او با شناخت عمیق از مسائل اجتماعی این منطقه، آن را از زاویه‌ای بدیع توصیف می‌کند. در داستان‌هایی چون «جاده» و «مهاجرت»، از نگاه کودکی کنجکاو، محیط را با دقت وصف می‌کند. در «آقاجولو» (آرش، ۱۳۴۳)، تصویر تکان‌دهنده‌ای از زندگی در بندرلنگه و آدم‌های نامتعارف آن ارائه می‌دهد. تضاد میان نفتکش‌های حامل ثروت ملی و کارگران خسته‌ای که زیر آفتاب سوزان اسکله‌ها رنج می‌کشند، اخراج می‌شوند یا در میخانه‌ها تسکین می‌جویند، خشم خواننده را برمی‌انگیزد.

در «روز بد»، تقوایی با روایتی روان، داستانی تأثیرگذار خلق می‌کند. داستان در «روس‌خانه» آغاز می‌شود، جایی که خورشیدو و راوی پس از بیداری شبانه به اسکله می‌روند. نویسنده با گفت‌وگویی ساده، روحیه‌ی سرکش خورشیدو را نشان می‌دهد و با توصیف زنده‌ی اسکله، روابط میان کارگران و مسئولان را به تصویر می‌کشد. در پایان، درگیری خورشیدو با دربان اسکله، او را به میخانه و هراس از بیکاری می‌کشاند. در «عاشورا در پاییز»، تقوایی به زبانی شاعرانه روی می‌آورد که چندان به عمق داستان نمی‌افزاید. راوی، عرق‌فروشی بی‌توجه به درگیری‌های بیرون، شاهد صحنه‌ی دلخراش خرد شدن استخوان‌های خورشیدو زیر چکمه‌ی سربازان است که نگاهش به زندگی را دگرگون می‌کند.

در «تابستان همان سال»، کارگران اسکله پس از درگیری‌های صنفی و سیاسی، یکی‌یکی از زندان بازمی‌گردند، اما یکی در حادثه‌ای جان می‌بازد. نسل توصیف‌شده در آثار تقوایی، نسلی زخم‌خورده و مغرور است که با وجود تلاش برای حفظ آرمان‌ها، در نهایت فرومی‌پاشد. این شکست با تلخی و تکنیکی ظریف روایت می‌شود. راوی حساس داستان‌ها، با توصیف روابط عاطفی و شخصی، واقعیت را سرد و بی‌اغراق نشان می‌دهد. خواننده باید از خلال گفت‌وگوها و حرکات ساده‌ی شخصیت‌ها، به عمق حوادث پی ببرد.

در «بین دو در»، تقوایی با ایجاز، شخصیت‌ها را از طریق رفتار و گفت‌وگو ترسیم می‌کند. عواطف نهفته‌ی «بیرمرد» و «خورشیدو» به‌تدریج آشکار می‌شود، بدون اینکه نویسنده انگیزه‌هایشان را به‌وضوح توضیح دهد. او با خلق موقعیت‌هایی واقعی، خواننده را در تردیدهای درونی شخصیت‌ها، مانند تصمیم «بیرمرد» برای سفری پرمخاطره، قرار می‌دهد. آثار تقوایی، با تمرکز بر انسان‌های تنها و ازخودبیگانه، دریچه‌ای به مسائل اجتماعی جنوب ایران می‌گشاید.

در همین زمینه:

بایگانی

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی