رمان «برای تو» نوشته حسین نوشآذر به تازگی در نشر مهری در لندن منتشر شده است. راوی این رمان، یک وکیل به نام یوسف بنیعالمی در مهمانخانهای در پاریس چشم میگشاید و درمییابد که ظاهراً بخشی از حافظهاش را از دست داده. آیا واقعا چنین است یا او نمیخواهد بخشهایی از گذشتهاش را چنان که اتفاق افتاده به یاد بیاورد؟
موضوع اصلی این رمان مسأله عدالت و تفاوت عدالتخواهی با انتقامجوییست.
احمد خلفانی در نقدی درباره این رمان نوشته است:
«یک رمان بینابینی، بین حضر و سفر، گذشته و حال، بین بودن و نبودن، دانستن و ندانستن، بین مکان و بیمکانی و زمان و بیزمانی ـ و نیز، بین فصاحت و دقت در جزئیات از یک طرف ـ و نامعین بودن و توهمات صرف راوی از طرف دیگر.»
نویسنده موخرهای هم برای چاپ سوم این کتاب نوشته که میخوانید:
این رمان را در سال ۱۳۸۷ در پاریس، تحت تأثیر وقایع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی آن ایام و بحثهایی که پیرامون درک از عدالت و مهدویت درگرفته بود نوشتم با این قصد که در ایران هم منتشر شود. زیرا معتقد بودم و هنوز هم معتقدم که خواننده این کتاب در ایران است و نه در خارج از ایران. برای همین هم من که بعد از انتشار رمان «سفرکردهها» (نشر نی) بعد از سه سال انتظار در اداره کتاب وزارت ارشاد اسلامی با بیش از ۱۵ صفحه «اصلاحیه» با ساز و کار سانسور آشنا شده بودم، کنش شخصیتها را به گونهای تغییر دادم که این رمان مانند کتاب قبلی معطل نماند. مهمترین تغییرات متوجه شخصیتیست به نام احقری که در نسخه تحریفنشدهای که پیش روی شماست بازنشسته سپاه و از رانتخواران بود اما در نسخهای که در بررسی کتاب و در مروارید به چاپ سپردم، به یک تاجر و از آشنایان قدیمی روایتگر داستان و خواستگار مادر او تغییر ماهیت داد و لاجرم وقایع پایانی اثر هم تحت تأثیر قرار گرفت. در اثر این تحریف، بُعد اجتماعی داستان تخفیف پیدا کرد و به یک داستان شخصی فروکاست و آنگاه سؤال اصلی داستان که همانا «عدالت یا انتقامجویی» ست دگرگون شد.
رمان به شکل تحریفشده نخستین بار در شماره ویژه نشریه بررسی کتاب در آمریکا منتشر شد و به اصرارسردبیر این نشریه هم نام کتاب به «سایهاش دیگر هرگز زمین را سیاه نخواهد کرد» تغییر یافت.
نام یک داستان تابع طرحیست که در ذهن نویسنده از همان آغاز شکل گرفته است، من این را میدانستم و با اینحال پیشنهاد او را پذیرفتم اما این نام در زبان من نگشت و با آن اخت نشدم که نشدم. من خودم مقصرم اما اکنون میگویم آن تصمیم اشتباه بود و حالا خوشحالم که آن اشتباه فنی جبران شده است. من درک میکنم که «برای تو» یک نام دهنپرکن و چه بسا برانگیزاننده برای یک رمان نباشد. اما در دنیای این داستان، در پایان میبایست مشخص شود که بنیعالمی این وقایع را برای زن زندگیاش تعریف میکند. از این جهت نام این داستان بخشی از ساختار قصه و آن لایه سومیست که با صراحت بیان نمیشود. این قصد من بوده، اینکه موفق بودهام یا نه بحث دیگریست.
در ایران هم برخی همکاران روزنامهنگار متعلق به یک طیف سیاسی مشخص با اهداف مشخص که امروز از آنها کمتر نشانی باقی مانده از وسعت نظر و باریکبینی کم نگذاشتند و چنین بود که کتاب در مجموع در چاپ دوم (۱۳۸۹) در انتشارات مروارید تلف شد.
اکنون سالها گذشته است و آن دیدنها و خود را به ندیدن زدنها و فهمیدن و خود را به نفهمیدنزدنها در گذر ایام سپری شد، نه چیزی از جهان فروکاست و نه چیزی به جهان افزوده شد تا اینکه اکنون فرصتی فراهم آمد که این کتاب در انتشارات مهری به مدیریت هادی خوجینیان به شکل سانسور نشده و تحریف نشده، چنانکه در آغاز، در نطفه، در بدو پیدایش بود منتشر شود. از همینروی دستکم از نظر من چاپ سوم این کتاب در نشر مهری به منزله چاپ نخست آن است.