ممکن است سطربندی شعر حاضر در روی صفحه تلفنهای همراه با نسخه اصلی مطابقت نداشته باشد. اگر میخواهید شعر را روی گوشی بخوانید، توصیه می کنیم فایل پی دی اف (+) را باز کنید. (دانلود+)
علی اسداللهی، متولد ۱۳۶۶، نویسنده، شاعر، مترجم و عضو کانون نویسندگان ایران است. از او تاکنون شش کتاب شعر با نامهای «الف تا ی» (انتشارات آهنگ دیگر ۱۳۸۸)، «چشم به راه ابریشم» (انتشارات نگاه ۱۳۹۰)، «پنیسیلین» (نشر ناممکن ۱۳۹۲)، «بنبست فرشته» (نشر منجنیق ۱۳۹۶)، منظومهٔ لالکی» (نشر میدان ۱۳۹۷)، «هشت نامه و سه شعر» (نشر پوئتیکا ۱۳۹۹) منتشر شده است. مجموعه عکس «پنج و هفت – شصت و هشت» (نشر پروبلماتیکا ۱۳۹۶) -با موضوع بررسی کرونولوژیک دیوارنوشتههای باقیمانده از سالهای ۵۷ تا ۶۸- دیگر کتاب اوست. اسدالهی شعرها و ترجمههای خود را در شماری از مجلههای ادبی ایالات متحده مانند Hayden’s Ferry Review و Roanoke Review و Denver Quarterly و The Writing Disorder ارائه کرده است.
و آنگاه که از تاریخ طومارها بیرون گرفتند
پس آنچه بر ما رفت چو خوانده بیاید
گو مطربان را زخمه بگیرند
و خونِ رَز روان میدار
که حکایت خونِ جوان باشد.
روزگار شعبدهها میکرد
و هولی عظیم بود مردم را
از لعننوشتِ کهنهای به کورهخطِ موحِشی.
هر کجا طلسماتِ غرائب به دیوارها و حصارها بستند
و بر هر کاغذ، لک و خال سرخ
که ساحر
به دستی نگاشته بود و دیگر دست:
آبلنبهی قلبی
قلب جوانی
تپانتپان در چنگ.
پس گاهِ هر پگاه
به گوشِ باد نجوای مُعَـقَّد پیچید:
قیر بارید و قطران و غلظتی تمام
و روزْ شکست و آسْمان
هزیمت شد.
گفتند:
کنون، به خونِ خروس مسحِ سر باید
که صبح را گمانه برده است.
اینک به بام شویم و هزاهز کنیم و کبوتر
در نفت زنیم و بسوزانیم
که حشمتی سخت افتد
امیدواران را.
و از چهار جانب
به شهر درآمدند و
فسون خواندند و
دمیدن گرفتند.
این شکلهای بیم از چیست؟
این نقشهای تیغ و شکار
این آهوانِ تیرخورده در فرار.
– اینها کشتگانِ آناناند.
و آنان کیستند:
– جامهشان
سرخرنگ
و به طعم، تلخ و تیز
و از صنعتها
بر قصابی و سلاخی و فصادی
وَ جلادی و حدادی و حجامی و حرامگری.
جایشان
منسوب است به مال غائب و
میراث و خوف و خطر و موت و قتل
وَ خونریزش و قحط و فلاکت و آنچه دزد برده باشد.
و جانشان
تلف و قتل و غارت
و از صفت
سیاهی و تاریکی و افتادن به چاه و بچه از رَحِم افتادن.
و خانهشان، بیتالموت
و خانهشان، بیتالموت
و خانهشان، بیتالموت
کاریز فرونشست.
دریا خوشید.
دد شیرهی پستانِ زنان را دوشید.
آتش به قساوت به نیستان کوشید.
خاکستر مردگان فلک را پوشید.
بلبل ز عطش گدازهها را نوشید.
هر چاه که کندیم فقط خون جوشید.
از همین شاعر:
علی اسداللهی: بهاریه ۱۴۰۲