اتاقی از آن خود: سمانه سرچمی

سمانه سرچمی شاعر و نقاش است و شعرهایش در مطبوعات به چاپ رسیده‌است.

۱

برف می‌بارد

جاده راهش را گرفته تا برود

و انتظار یعنی …

من دلم هی می‌ریزد

انگشتانم که یخ می‌زنند

روحم دستش را از دهانم بیرون می‌برد

می‌خواهد چهارنعل بدود

من هی قورتش می‌دهم

من هی دلم می‌ریزد

□□□

برف می‌بارد

برف می‌بارد

امیدم را از دست نداده‌ام اما

روحم رفته تا در جاده چهارنعل بدود

و دو قندیل از غارهای چشمم آویزان است.

۲

به اسلحه‌ات خیره شده‌ام

که به سمتم نشانه رفته‌ای

«دست‌هایت را دوست می‌دارم»[۱]

که از جان دادن اندوه صدایی

رنگ گرفته است

۳

به تلخی چشم‌های قهوه‌ایم

موهای من دیگر خرمایی نخواهد داد

از روزی که خواستنت را

خیابانی که آورده بود با خود برد

۴

مثل زنی که پوتین‌های شوهرش را در باغچه کاشته است

زیر قول و گریه‌ام می‌زنم

مثل همین گِلی که تا زانو آمده

یا دفن می‌شوم

یا جوانه خواهی زد.

۵

در کوپه‌ی شماره ۳

چمدانی است که اندوه تو را حمل می‌کند

و ویزایی به مقصد اقیانوس

که بی‌هوا با ماهی‌ها بروی

جایی که اشک جهان را دربرگرفته است

۶

سربندم را در باد تکان می‌دهم

و در چین دامن دشت کردی می‌رقصم

پرچم صلح  را سر می‌کنم

تا به زخم خاورمیانه که در سرم گلوله خورده فکر کنم

۷

توی این سردخانه در دل من

مرده‌هایی عزیز در خوابند

مرده‌هایی که کشته‌ام همه را

نیمه‌شب‌ها در اوج هر پیوند

مرده‌ّهای شراب و بوسه و شعر

حیف حالا چه ساکت و سردند

حیف آغوش رخوت و سیگار

بین تلفیق گریه با لبخند

کشته‌ام یک قبیله آدم را

پشت ویرانه‌‌های متروکم

پرسه در خاک این غریبه نزن

من به قتل تو نیز مشکوکم

۸

برای ندا آقاسلطان

پشت چراغ قی بکن این تن را

مثل زنی که سرخی دردش را

در روزهای اول هر پریود

اما چراغ سبز نخواهد شد

بالا بیار روی امیرآباد

تو تا همیشه خاطره خواهی ماند

گر چه که با خداکند و لابد

اما چراغ سبز نخواهد شد

تو یک نگاه خیره‌ی خون‌آلود

من ساق‌های سِرشده بر صحنه

اشک‌آور است این اپیزود

اما چراغ سبز نخواهد شد

با یک ندای مُرده ته حلقوم

آژیر می‌کشی درون سرت

اما چراغ سبز نخواهد شد

اما چراغ سبز نخواهد شد

۹.

برای بکتاش  آبتین

در مرگ فرو رفته‌ای و من مبهوت

ما ملت عشقیم ولی در هپروت

بکتاش تو زنده‌تر شدی ما مُردیم

تا باز بسازند برامان تابوت


– [۱] فروغ فرخزاد

در همین زمینه:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی