در تاریخ ادبیات برخی کانونهای ادبی نقش مؤثر و تعیینکنندهای داشتهاند. شمار زیادی از آنها نیز محل و محملی برای گردهمایی شاعران، خواندن شعر و شنیدن نقدونظر بودهاست. در بسیاری از شهرهای ایران کانونهای ادبی با قدمت طولانی وجود دارد و تعلق به هریک از آنها به نوعی شناسنامه شعری افراد بدل میشود.
مشهد که یکی از کلانشهرها و مراکز عمده ادبی ایران است کانونهای نیرومند ادبی دارد که برخی از آنها از جمله انجمن ادبی فرخ محل رفتوآمد شاعران برجسته هم در سبکهای کهن و هم شعر نو بوده و میزبان ادیبان و شاعران بزرگ ایران.
در سالهایی که من در مشهد تحصیل میکردم (۱۳۶۶-۱۳۷۰ شمسی) چند انجمن شعری فعالیت داشت از جمله انجمن شعر پویا که ویژه شاعران کلاسیک بود اما به مرور ما جوانهای سپیدسرا را هم پذیرفت. این انجمنها جزء معدود فرصتهای عرصه شعر و ابراز نظر بود و ما در طول هفته چشمانتظار چند ساعتی بودیم که در آنجا میگذراندیم. امروزه با گسترش گروههای مجازی در رسانههای اجتماعی، انجمنهای ادبی و دیدار حضوری نقش یگانه خود را از دست دادهاند ولی هنوز هم بهترین جای عرضه شعر و نقد و نظر دوستانه در میان همگنان و آشنایان است.
«اتاقی از آنِ خود» اما حکایت زیبایی است از تلاش گروهی از زنان شاعر در مشهد که خواستند انجمنی ویژهی خود بر پا کنند. جایی که اداره آن در اختیار خودشان باشد. جایی که «جنس دوم» تلقی نشوند و زیر چتر حمایت کسی نباشند. آنان در این محفل که هر جمعه ساعت ۵ عصر در کافه گالری رادین برگزار کردند، به بحث در مورد نظریات ادبی پرداختند. سخنرانان و صاحبنظران را دعوت کردند. شعر خواندند و شعر شنیدند و انواع و اقسام فعالیتهای ادبی و هنری را سامان دادند. درعینحال، رفاقت کردند و اوقات خوشی در کنار هم گذراندند. این نشستها گامی بلند در پیافکندن نوعی جنبش شعر زنانه و نوعی همبستگی خواهرانه بود.
«اتاقی از آنِ خود» حکایت زیبایی است از تلاش گروهی از زنان شاعر در مشهد که خواستند انجمنی ویژهی خود بر پا کنند. جایی که اداره آن در اختیار خودشان باشد. جایی که «جنس دوم» تلقی نشوند و زیر چتر حمایت کسی نباشند.
گفتنی است که اگر چه انگیزهی نخست ایجاد این کانون نوعی واکنش در برابر فضایی بود که زنان را نادیده میگرفت و به حاشیه میراند، « اتاقی از آنِ خود» از مهمانان مرد هم استقبال میکرد و برای آنان برنامه شعرخوانی، سخنرانی و یا رونمایی کتاب برگزار میکرد.
پس از بیش از دو سال فعالیت، به دلیل شیوع کرونا و دلایل دیگر این نشستها تعطیل شد.
در این پرونده، شعرهای شاعران «اتاقی از آنِ خود» را خواهیم خواند.
از فریبا شادلو، یکی از بنیانگذاران پرسیدم چرا خواستید «اتاقی از آنِ خود» داشته باشید؟
پاسخش را بخوانید:
چند سال پیش کانالی در فضای مجازی راهاندازی شد که بر اساس نیازهای زنان شاعر خراسانی و به اشتراک گذاشتن شعرها و مباحث هنری و ادبی از آن استفاده می شد .چند ماه بعد به مناسبت سالروز تولد فروغ فرخزاد از طریق همان کانال خانمهای شاعر برای شعرخوانی به دانشگاه فردوسی دعوت شدند اما هنگام پخش پوستر این مراسم متوجه این موضوع گردیدند که مانند همیشه نام هیچ زن شاعری بر روی آن پوستر غمگین و عبوس درج نشده است. خانمهای شاعر در آن جلسه حضور پیدا کردند و اعتراض خود را به برگزارکنندگان مراسم نیز اعلام نمودند. بعد از آن جلسه بود که طی گفتوگویی به این نتیجه رسیدیم خراسان که هماره و در طول تاریخ زنان ادیب، دانشمند و هنرمند بسیاری را در دامان خود پرورش داده هماکنون با داشتن پتانسیل فراوان برای ادامهی این روند بخصوص در مقوله شعر نیاز به حضور جدی زنان در جامعهی ادبی دارد. ما در ادبیات معاصر زنانی چون نازنین نظام شهیدی، غزاله علیزاده، آزیتا قهرمان را داشتهایم و همچنان در شعر و ادبیات ایران همیشه نامی از زنان خراسانی هست و هر ساله نیز اتفاق مهمی توسط ایشان در سطوح کشوری و بینالمللی به وقوع می پیوندد .پس بر این شدیم که جلسه “اتاقی از آن خود” را با ۸ عضو اصلی که در زمینه ادبیات و مباحث مربوط به زنان حضور فعالی دارند پایهریزی نماییم. و به لطف آقای حمید طالبی مدیر محترم گالری رادین این اتفاق افتاد تا جمعهها ساعت ۵ عصر شاهد حضور جدی زنان در این جلسه باشیم. جلسه “اتاقی از آن خود ” که نامش را از یکی از کتابهای مهم ویرجینا وولف برگرفته هر هفته علاوه بر شعرخوانی و نقد شعر که بصورت کاملا حرفهای و جدی انجام میشد به کنفرانسهای ادبی و هنری نیز میپرداخت و میزبان زنان موفق و با انگیزه در تمام زمینههای ادبی، هنری و اجتماعی بود. این جلسهها هیچوقت خود را محدود به حضور دائمی زنان نکرد و در دو سالی که به طور منظم هر هفته جلسههای زنان را برگزار میکرد، همایشها، مراسمهای شب شعر، رونمایی از کتاب و … را هم با حضور تمام دوستداران ادب و هنر برگزار کرد.
در این دوسیه می خوانید:
اتاقی از آن خود – محبوبه راد
باد کار خودش را کرد/رد پاهامان را گم کردیم/و تا زانو شن بود/باید کنار میآمدم با رفتن تو/مثل دانههای شن توی کفش/اما دیر شده بود/خورشید رفته بود [ادامه]
اتاقی از آن خود- زهرا گریزپا
باید برمیگشتم/به آن زن دورهگرد/به روزهای قبل از آشنایی/به اردیبهشت ۱۳۶۲/باید
خودم را از دلتنگی /پس میگرفتم [ادامه]
اتاقی از آن خود – بیتا علی اکبری
آدم گاهی دلش میخواهد همه چیزش را بدهد، تا کسی که دو زانو مقابلاش نشسته را ببیند.من چیزی ندارم، هر چه را هم بدهم بهتر از همه شما میدانم روبه رویِ من چیزی نیست، انگار دارم با خودم حرف میزنم، انگار آفتاب دارد خودش را میسوزاند [ادامه]
اتاقی از آن خود – محبوبه راد
باد کار خودش را کرد/رد پاهامان را گم کردیم/و تا زانو شن بود/باید کنار میآمدم با رفتن تو/مثل دانههای شن توی کفش/اما دیر شده بود/خورشید رفته بود [ادامه]
اتاقی از آن خود- مهدیه پیش قدم
به گا دادم/ذهن باکرهام را/حل این معادله کار من نبود/رودی از جذر جریان احساسم را دست گرفته /رودی از جذر برای رگهای قلبم سنگین است [ادامه]
اتاقی از آن خود: فاطمه ابراهیمیان
من، خواستم تا آخرین تعبیر غم باشم/من، خواستم باشم اگرچه متهم باشم/هر قدر کم، هر قدر کم،هرقدر کم باشم،/باید خودم، باید خودم ،باید خودم باشم [ادامه]
اتاقی از آن خود: سمانه سرچمی
برف میبارد/جاده راهش را گرفته تا برود/و انتظار یعنی …/من دلم هی میریزد□انگشتانم که یخ میزنند/روحم دستش را از دهانم بیرون میبرد/میخواهد چهارنعل بدود/من هی قورتش میدهم/من هی دلم میریزد [ادامه]
اتاقی از آن خود: عاطفه رنگآمیز طوسی
کاش زنی بودم/در عشیرهای گمنام/کودکم در چادری گِرهخورده/مابینِ شانههام خواب میرفت/چون برّهای سیاه/با پیشانی ِ سفید/ کاش زنی بودم/با پستانهای پُر از شیر/و ساقهایی راهبَلد/که از خارها آسان میگذشت. [ادامه]
اتاقی از آن خود: فریبا شادلو
فریاد به تمام عضلاتم فرمان می داد/دستش را مىگذاشت روى دهانم/در باد بودم/و موهایم به شاخههاى درختى مىگرفت/که دیگر زردآلو نمىداد/خون به مغزش نمىرسید/خشک مىشد/گریه مىکرد/در باد بودم
داشتم کودکم را شیر میدادم/ذره ذره دفن شدم/کسى مرا ندید [ادامه]