محمدرضا باطنی، زبانشناس سهشنبه ۲۱ اردیبهشت در هشتاد و هفت سالگی درگذشت. او که در دوازدهسالگی به سبب فقر از تحصیل محروم مانده بود و با اینحال موفق شده بود تحصیلات عالی دانشگاهی را به پایان برساند با زبان کوچه و بازار به همان اندازه آشنا بود که با زبان رسمی. این آشنایی او را به این معرفت رسانده بود که زبان نه تنها مقدس نیست بلکه اصولا یک کارکرد دوگانه دارد: هم وسیلهای است برای روشنگری و هم ابزار دغل و فریبکاری است. باطنی اعتقاد داشت که داستاننویسان میتوانند برخی واژگان زبان گفتار را به زبان نوشتار وارد کنند و به این ترتیب به عنوان واسطهای بین مردم و حلقههای دانشگاهی به غنای زبان کمک کنند.
محمد رضا باطنی، زبانشناس فقید
محمدرضا باطنی سال ۱۳۱۳ در یک خانواده فقیر در اصفهان متولد شد. در دوازدهسالگی برای گذران زندگی به پادویی روی آورد، در مدرسه شبانه دوران متوسطه را گذراند، با گذراندن دوره دانشسرایی عالی معلم شد و سپس در سال ۱۳۴۰ به انگلستان رفت و از دانشگاه لیدز فوق لیسانس زبانشناسی گرفت. شش سال بعد دکتری زبانشناسی همگانی و زبانهای باستانی خود را از دانشگاه تهران دریافت کرد و استادیار دانشگاه شد. با وقوع «انقلاب فرهنگی» در سال ۱۳۶۰ در چهل و هفت سالگی او را محبور به بازنشستگی اجباری کردند. در سالهای دهه ۱۳۷۰ با انتشار نشریات ادبی مستقل به ویژه آدینه زمینهای برای تداوم کار او و سایر روشنفکران مستقل فراهم آمد. فرج سرکوهی، سردبیر وقت نشریه آدینه مینویسد:
«سالها پیش با او مصاحبه و مصاحبه را با عنوان “دانشمند شورشی” در آدینه منتشر کردم و در مقدمه مصاحبه توضیح دادم که در او دانش گسترده چنان با ذهنیتِ انتقادی، آزادگی، پایبندی به حقیقت و شجاعتِ بیانِ بیپرده نقد و شرافتِ انسانی تلفیق شده است که آدمی در محضرِ او سلسله جلیلِ دانشمندانی چون جردانو برونو را به یاد میآورد که به گفته حافظ «داو اولِ» عشق را با «نقدِ جان» میزنند و پروا نمیکنند.»
او اما در زبان به اعتدال گرایش داشت. از گفته های اوست:
«در زبان از هر طرف که به جانب افراط بروید کار خراب می شود. در حد تعادل همه چیزش خوب است. عربیگرایی بیش از اندازه، فارسیگرایی بیش از اندازه، فرنگیگرایی بیش از اندازه، هیچ کدام خوب نیست.»
باطنی اعتقاد داشت که سرعت تغییر زبان نشانه تحولات اجتماعی است و به همین سبب نمیتوان مفتخر بود که ما همچنان به زبان شاهنامه سخن میگوییم زیرا این بدان معناست که ما همچنان مانند اجدادمان زندگی میکنیم. بر همین اساس هم باطنی معتقد بود که زبان فارسی قابلیت واژههای علمی ندارد. او همچنین کارکرد دوگانه و متضادی را برای زبان قائل بود:
«زبان همانطور که میتواند وسیلۀ روشنگری باشد، میتواند ابزار فریب و اغفال نیز باشد؛ همانطور که میتواند آگاهکننده باشد، میتواند گمراهکننده نیز باشد؛ همانطور که میتواند در خدمت حق و حقیقت قرار گیرد، میتواند در خدمت باطل نیز قرار گیرد.»
باطنی اعتقاد داشت که داستاننویسان میتوانند برخی واژگان زبان گفتار را به زبان نوشتار وارد کنند و به این ترتیب به غنای زبان کمک کنند. باطنی گفته بود نویسندگان نباید در برابر واژههایی که مردم میسازند مقاومت کنند:
«خود لغت که تازه ساخته میشود فقط صوت است. وقتی به کار میرود مثل بهمنی که از کوه سرازیر میشود، دور خودش مدام بار معنایی جمع میکند. مردم هم لغت، زیاد می سازند ولی بین نویسندگان ما هم مقاومت کم نیست.»
محمدرضا باطنی علاوه بر فرهنگنویسی و تالیف کتابهایی در حوزه زبانشناسی، آثاری را نیز در این زمینه و دیگر زمینهها ترجمه کرده است. «توصیف ساختمان دستوری زبان فارسی»، «مسائل زبانشناسی نوین»، «نگاهی تازه به دستور زبان»، «چهار گفتار دربارهٔ زبان» و «دربارهٔ زبان»، از آثار تالیفی او و همچنین «زبان و زبانشناسی» نوشته رابرت هال و «زبانشناسی جدید» اثر مانفرد بی یرویش، از آثار ترجمهای او در حوزه زبانشناسی است. از ترجمههای غیر زبانشناسی باطنی نیز میتوان به «درآمدی بر فلسفه» نوشته بوخینسکی و «انسان به روایت زیستشناسی» نوشته آنتونی بارنت اشاره کرد.
بیشتر بخوانید: