
کانون نویسندگان ایران با انتشار اطلاعیهای اعلام کرد که شهرام شاهرختاش شاعر، منتقد و عضو دیرین کانون نویسندگان ایران درگذشت.
شاهرختاش به دلیل بیماری تنفسی چند روز پیش درگذشته بود اما شورای شهر تهران مجوز دفن او در قطعه نامآوران بهشت زهرا را با تأخیر صادر کرد.
شاهرختاش در سال ۱۳۲۷ در تهران به دنیا آمد و فعالیت ادبی خود را از جنگ طرفه در سالهای دهه ۴۰ آغاز کرد و با انتشار مجموعه شعر «خوابهای فلزی» در سال ۱۳۴۶ اولین کتاب خودرا به ثبت رساند.
شاهرختاش در نشریات ادبی دهه ۴۰ مانند فردوسی و آیندگان ادبی و جنگهای ادبی وابسته به جنگ طرفه با نوشتن نقد ادبی و مقالات گوناگون حضور داشت.
از این شاعر ۵ مجموعه شعر به نامهای «خوابهای فلزی»، «شهر دشوار حنجرهها»، «فصل غلیظ گیسو»، «از این دریای ناپیدا کرانه»، «دست بر پیشانی ایام» و کتابی دربارهی رباعیات خیام به یادگار مانده است. برخی از اشعار او در سایتها و نشریات ادبی منتشر شده است.
شعرهای شاهرختاش، با زبانی تصویری و نمادین، فضایی تلخ و انتقادی از جهان معاصر را ترسیم میکنند. او در مجموعهای از مضامین تکرارشونده مانند تباهی، فراموشی، و ازخودبیگانگی جامعهای را به تصویر میکشد که در آن انسانها در چرخهای بیپایان از رنج و پوچی گرفتار شدهاند. طبیعت در اشعار او اغلب تحریفشده و آلوده است؛ ماهیها در بلورهای کوچک محبوساند، بهار به دست جلادان قربانی میشود، و خروسها این نمادهای امید به موجوداتی بیخاصیت تبدیل شدهاند. این جهانبینی تاریک، با زبانی فشرده و چندپهلو، خواننده را به تأمل دربارهی وضعیت انسان معاصر ایرانی فرامیخواند.
شاهرختاش در اشعار خود از همنشینی تضادها برای ایجاد تنشی شاعرانه بهره میبرد که بازتابی از آشفتگی درونی انسان مدرن است. زمان در بسیاری از اشعار او خطی نیست، بلکه حلزونیوار بر گرد محور فراموشی و تکرار میچرخد، چنانکه تاریخ همواره ناتمام است و حادثهها هرگز به طور کامل روایت نمیشوند. مفاهیمی مانند انتظار، رجعت، و امید، در لفافهای از یأس و تردید پیچیده شدهاند. با این حال، در پس این نومیدی، نوعی زیباییشناسی غریب نهفته است؛ زیبایی که از دل زبالهها و تباهیها سربرمیآورد.
آهنگ درونیِ منسجم و ریتمیک از ویژگیهای بارز شعر اوست. در عین حال، نقش سکوت و فضاهای خالی بین کلمات در اشعارش به آهنگ درونیِ کلام عمق میبخشد. این سکوتها گاه با تقطیعِ غیرمتعارفِ سطرها (مثل فاصلهگذاریهای ناگهانی یا شکستن جملهها) تشدید میشود، گویی خودِ زبان هم در بیانِ فاجعه دچار لکنت است. استفاده از اجزای کوتاه و تکضربی (مثل “هان!”، “هنوز:”) و نیز تکرارِ آواییِ حروف موسیقیِ درونیِ شعر را به سمتِ یک ترنمِ شکسته پیش میبرد؛ گاه شبیه زمزمهای زیرلب، و گاه فریادی خفهشده در گلو. این ویژگیها در کنار تصاویرِ تکهتکهشده، احساسِ وزنِ نامتعارف اما حسابشدهای به اشعار او میدهد که بیش از آنکه تابعِ اصول عروضی باشد، تابعِ ضربانِ درونیِ اضطراب و گسست در جهانِ شعر است.
نشریه ادبی بانگ همصدا با کانون نویسندگان ایران درگذشت شهرام شاهرختاش را به خانواده، دوستداران و جامعه فرهنگی مستقل ایران تسلیت میگوید.