مادر سیاوش، زنیست بینام و نشان با پدری میگسار که از خانه گریخته و به دشت و صحرا پناه برده که از بخت بد به طوس و گیو برمیخورد و آنها هم چنان فریفته زیبایی کمال مطلوب او میشوند که در سودای تصاحب او به جان هم میافتند و ستیزه و پرخاش به جایی میرسد که میگویند: «که این ماه را سر بباید برید.» با میانجگری یکی از بزرگان، داوری این کار را به نزد کاووس میبرند و کاووس، که با دیدن دختر به یکباره شیفته او میشود، او را به همسری خویش در میآورد و «بسی برنیامد بر این روزگار» که سیاوش از این زن زاده میشود.
مادر سیاوش که حتی نامی هم ندارد با منطق امروز ما یک قربانی خشونت خانگیست.
احمد بارکیزاده به او چهره داده است:
احمد بارکی زاده که در سال ۱۳۴۸ در خرمشهر متولد شده فارغالتحصیل رشته مجسمهسازی مانیومنت از دانشکده هنر و دیزاین در خارکف اکراین است و در حال حاضر در برلین سکونت دارد.
حمید فرازنده در نقد آثار بارکیزاده مینویسد:
«بارکیزاده بیان ظریف اما پیچیدهاش را با خطوطی ساده و به ظاهر خشن خلق میکند، چنان که ایدههایی که بیان آنها تا آن لحظه غیرممکن به نظر میرسید، در دست او به نرمی اهلی میشوند و جلو دیدگان ما نه برای آنکه تماشایشان کنیم، که بیشتر برای اینکه آنها ما را با نگرشی پر سوال تماشا کنند، قرار میگیرند: پرسش آنها از ما این است: تو کجای این وضعیت ایستادهای؟»