خسرو کیان‌راد: «شب‌نشینی اشباح» در «شبح اپراتور»ِ هادی کیکاووسی

هادی کیکاووسی در «شبح اپراتور» ما را به شب‌نشینی اشباحی می‌برد که محله‌ی «خورِ گورسوزان» در حاشیه‌ی بندرعباس را در تسخیر خود دارند. حضوری ویرانگر که خبر از سیلابی عظیم می‌دهد. حجمی از ویرانی و تاریکی که با سیاهیِ جلد کتاب همرنگ است.

«شبح اپراتور» اثری ساختارمند است که جز ابتدا و انتها، روایت ده شبح را دربرمی‌گیرد. به‌اضافه‌ی یازدهمین شبحی که اپراتور است و نقطه‌ی پایان روایت‌ها. کتاب اما جز روایت اشباح، با یک «پیشی‌گفتار» آغاز و با بخشی به نام همزء (ء) پایان می‌پذیرد. «پیشی‌گفتار» از زبان گربه‌ای است که می‌توان گفت از برخی لحاظ نقش محوری در داستان دارد. دوازده بخش دیگر هم هرکدام راوی جداگانه‌ای دارند. به‌کارگیری راویان پرشمار و زبان ویژه‌ای که نویسنده کوشیده برای هریک بیافریند، ستودنی است.

اما بیش از توجه به این‌که چند راوی‌ اول شخص و چندتا دانای‌کلِ نزدیک‌به‌ذهن هستند، این موضوع روایت‌هاست که اهمیت دارد. هرچه بیشتر از هجوم اشباح می‌گذرد احتمال وقوع تغییراتی بنیان‌افکن در فضایی انقلاب‌زده بیشتر می‌شود. اشباحی که از انسان و حیوان به یک‌مقدار بیزارند و «شیرِ» توی شیرچایی تنها همنام اسامی جانورانی است که نه‌تنها با آن مشکلی ندارند که از نوشیدن دم‌به‌ساعتش کیفور هم می‌شوند. وگرنه افزون بر جانوران واقعی، از شیر میانه‌ی پرچم گرفته تا مرغک لوگوی کانون پرورشی و حتا تصاویر جانوران روی جلد کتاب‌ها همگی خشم انقلابی‌شان را برمی‌انگیزانند. این رفتار ددمنشانه در همان ابتدای کتاب با مصادره‌ی خانه‌ی رئیس باغ‌وحش به‌وسیله‌ی اشباح انقلابی و در ادامه یورش آن‌ها به باغ‌وحش، یا به‌قول خودشان «باغ‌وخش» کلید می‌خورد. مکانی که باید تا قیامت تعطیل شود. همین یک نقطه‌ی ساده روی حرف «ح» خود گویای بسیاری درباره‌ی ازراه‌رسیدگان است. یکی از زیباترین تصویرهای کتاب، مرمت کشتیِ شکسته و قدیمی توی خور توسط مستخدم باغ‌وحش است تا جانوران برجای‌مانده را نوح‌وار سوار آن کند که آنها را از سیلابی ایدئولوژیک که جاری شده و دارد همه‌جا را می‌گیرد، نجات بخشد.

نقش کلیدی جانوران و نحوه‌ی برخورد آدمیان و شبه‌آدمیان با آن‌ها و سرنوشت تراژیکشان چنان در تاروپود اغلب روایت‌های کتاب تنیده که کمتر نمونه‌ی مشابهی در ادبیات داستانیِ فارسی با این کیفیت می‌توان یافت. حتا در آثار پیشگامان ادبیات معاصر ایران و در صدر آنان در نوشته‌های هدایت و چوبک هم جانوران تااین‌حد به‌چشم نمی‌آیند.

اما کنار این ویژگی برجسته، ما در هر بخش با انسان‌های به‌ظاهر مسئله‌داری هم مواجه می‌شویم. در ابتدای امر چنین می‌نماید که آن‌ها از نرم جامعه فاصله دارند. در نگاه اشباح و اهالی خور، آنان یا جنی شده‌اند یا باد زار توی تن‌وجانشان رخنه کرده و یا به دمداران بدل شده‌اند. ولی در پایان هر روایت متوجه می‌شویم که اغلب این شخصیت‌ها اهل نوشتن‌اند (چه داستان، چه یادداشت و مقاله برای نشریات محلی و….) و یا نگاهی انسانی و متفاوت از دیگران نسبت به حیوانات دارند. انسان‌هایی که نتوانسته‌اند با هرج‌ومرج ناشی از سیلاب ویرانگر همراه شوند و نمی‌خواهند زیر لجن خور دفن شوند. برخی می‌کوشند تا رنج ساکنان خور را ثبت کنند و واضح است که سرنوشتی یکسان هم خواهند داشت. درواقع همه به طریقی سربه‌نیست می‌شوند. چنانکه در خور گورسوزان، حتا گورشان مشخص نباشد. درست مثل تیرباران‌شده‌ها و اعدامیان.

۱۸۰ درجه: نقد و بررسی و بازخوانی در بانگ. کاری از همایون فاتح

کیکاووسی توانسته با مهارت این‌گونه شخصیت‌ها را بیافریند و به موازات آن به خلق آدم‌های عوضی بپردازد که با عوض‌شدن شرایط و انسان‌های پیشین، طی فرایندی انقلابی به‌جای دیگران نشسته‌اند. خواننده می‌تواند به بهترین شکل سیر تحول این‌گونه تیپ‌ها را از اشباح انقلابی تا رسیدن به مناصبی چون شهردار، نماینده‌ی مجلس و مدیر کل ارشاد دنبال کند. و حتا در ادامه، «اشباح‌زاده‌هایی» را ببیند که به‌واسطه‌ی مقام و موقعیت پدر، از طرح‌های بزرگ عمرانی تا ادبیات داستانیِ (بخشی از طرح‌های امنیتی در حوزه‌ی فرهنگ) خور را به انحصار خود درآورده‌اند.

با وجود دودستگی آشکار شخصیت‌ها، نویسنده به دام سیاه‌وسفیدبینی مطلق نیفتاده و همه‌ی بار ویرانی را تنها بر دوش اشباح نگذاشته، بلکه ما با مردمی مواجه می‌شویم که اگر با سیلاب انقلاب همراهی نمی‌کردند، شاید چنین فرجامی هم برایشان رقم نمی‌خورد. برای نمونه همین اهالی خورند که بعدِ این همه‌سال ناگهان یادشان می‌آید باغ‌وحش نباید نزدیک امامزاده باشد، زیرا بوی جانوران زوار را میازارد. یا بچه‌هایی که حالا با تبدیل‌شدن پلاتوی تئاتر کانون به انبار یا برچیدن بساط والیبال مختلط، تنها سرگرمی‌شان سنگ‌های توی دست‌وجیب‌هاشان است و آن‌ها را سمت هر جنبنده‌ای که می‌بینند پرت می‌‌کنند.

نویسنده بسیار کوشیده از کاربرد ایهام و استعاره و حرف‌زدن در لفافه دوری گزیده و حرف‌هایش را آشکارا بیان کند. و ازطرفی از بازی‌های زبانی و موسیقی واژه‌ها و دقت در به‌کارگیری آن‌ها غافل نبوده. می‌توان لابه‌لای سطرهای کتاب جاپای این دغدغه‌مندی را اینجا و آنجا دید. زبانی موجز و پاکیزه و به فراخور راوی‌ها دارای تنوع، به‌همراه طنز ویژه‌ای، که با توجه به دیگر آثار منتشرشده از هادی کیکاووسی، به یک معنا نمایانگر امضاء و سبک این نویسنده است. او حتا دست به خلق ترکیبات تازه‌ای مانند «تیرآهن‌اندازی»، «امام رُمان»، «دُمداران»، «در ابتدا قلمه بود»، «نجات‌دهنده در خور خفته است» و…. می‌زند.

اما «شبح اپراتور» پایانی خاص دارد که برای فهمش باید به «پیشی‌گفتار» ابتدای کتاب نگاهی دوباره انداخت. هرچند همه‌ی اتفاقات کتاب در مکانی مشخص، یعنی در «خورِ گورسوزان» رخ می‌دهد، اما بر خلاف جغرافیا، در بعد زمان حرکت وجود دارد. این حرکتِ زمانی در روایت‌ها روبه‌جلو و به نوعی پیشگویانه است. ولی در بخش پایانی کتاب، زمان و سیر آن دیگر قاعده‌مند نیست و می‌توان همراه با گربه، قهرمان داستان، به هزاران سال قبل و حتا تا آغاز آفرینش سفر کرد.

در «پیشی‌گفتار»، گربه همزمان با هجوم اشباح به خانه، از مامایی می‌گوید که کنار همسرش، یعنی رئیس باغ‌وحش سال‌ها در آن خانه می‌زیسته‌اند و حالا آن دو با هجوم اشباح دیگر آنجا نیستند. شبیخونی که زیر نگاه شهادت‌دهنده‌ی گربه صورت می‌گیرد. گربه به ما از کتابی می‌گوید که نقاشی روی جلدش تصویر خود او بوده، هرچند با شنل و شمشیری آویزان شبیه به مسافر کوچولو. (همان تصویر روی جلد کتاب فعلی) و به همین دلیل ماما او را «کوچوکو» یا «شازده کوچوکو» می‌نامیده.

درواقع مخاطب دقیق، می‌تواند از همان ابتدا حدس بزند که ماجرا از چه قرار است و چه کسی بازگوکننده‌ی روایت اشباحی است که در ادامه می‌آیند. کسی که دارد سرنوشت جامعه‌ی دچار تب‌وتاب انقلاب را پیشگویی می‌کند. این‌که چه بر سر خور و اهالی و حتا حیواناتش می‌آید.

در بخش پایانی کتاب، که ماما راوی آن است، نوعی سردرگمی نزد او احساس می‌شود. چون هنوز نمی‌داند این قصه چگونه پایان می‌پذیرد و کجا بند ناف قصه بریده می‌شود. چیزی که انگار در نگاه او امکان‌پذیر نیست. نوعی سردرگمی که پهلو می‌زند به سردرگمی روشنفکران ایرانیِ زمان شاه. ناکجاآبادی در پس وعده‌وعیدهای انقلابی ایجاد شده و حالا نمی‌دانند پایانش چگونه خواهد بود. و قصه به کدام سمت دارد می‌رود.

اینجاست که خود گربه دست‌به‌کار می‌شود و همچون قهرمانان داستان‌های کلاسیک با سفر در زمان، در نهایت گویی به نقطه‌ی صفر آفرینش می‌رسد و با قلمه‌زدنِ (در ابتدا قلمه بود) حرف همزه با تک درخت نخل توی خور دست به آفرینشی دوباره می‌یازد. و این‌گونه تمام آدم‌ها و جانورانِ سربه‌نیست‌شده در روایت‌های کتاب را ازنو می‌آفریند. با قلمه‌زدن همزه و نخل و همچنین با کمک چاه مرموزی که در همان خانه است و نقشی کلیدی در طول داستان‌ها دارد. و اینگونه پایانی خوش برای کتاب رقم می‌زند.

تنها با خواندن خود کتاب است که می‌توان ریزه‌کاری‌ها و هنر داستان‌پردازی نویسنده را بهتر دریافت.  

از همین نویسنده:

خسرو کیان‌راد: پسرکی با لُپ‌های سرخ

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی