یک رمان و یک مجموعه داستان از جمیل جان کوچای، نویسنده افغانستانی به زبان انگلیسی

جمیل جان کوچای

به تازگی «جن زدگی حاجی هوتک» نوشته جمیل جان کوچای، نویسنده افغان مقیم آمریکا که پدیده تازه‌ای است در سپهر ادبیات جهانی، به زبان انگلیسی منتشر شده است. اثر قبلی این نویسنده ۹۹ شب در ولایت لوگر نام داشت. منتقد گاردین این رمان را بررسی کرده است. نویسنده می‌نویسد: تنها راه تحمل یک جنگ پایان‌ناپذیر این است که داستان‌های آن را به خاطر بسپاریم، به یاد کسانی که ناپدید شده‌اند. این رمان علاوه بر اینکه خواندنی است، برای مردمی که دنیا آن‌ها را فراموش کرده‌، خاطره‌‌انگیز است. و این نشان می‌دهد که کشتن فرزندان دیگران برای اطمینان از امنیت خود کافی نیست. می‌خوانید در بانگ:

افسانه‌ای وجود دارد که بسیاری از مطبوعات غربی تبلیغش را می کننند مبنی بر اینکه مشکلات کنونی افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر آغاز شد، زمانی که دولت وقت طالبان از تحویل اسامه بن لادن به ایالات متحده خودداری کرد. چه انتظاری داشتند؟ در واقع، جنگ بی‌پایان افغانستان ۲۲ سال قبل از آن آغاز شده بود، زمانی که ارتش شوروی برای حمایت از یک دولت کمونیستی نوپا به افغانستان حمله کرد. بسیاری از کشورهای غربی و مسلمان گرد هم آمدند تا پول را به شبکه‌ای چند ملیتی از جهادگران مسلمان در داخل و خارج افغانستان تزریق کنند. چه انتظاری داشتند؟

ناظران رویدادهای افغانستان ممکن است متوجه شده باشند که نام ولایت لوگر به طور فزاینده‌ای نه تنها در اخبار، بلکه در خاطرات و داستان‌های کهنه سربازان آمریکایی نیز تکرار می‌شود. در این کتاب‌ها، سربازان آمریکایی به شکار افغان‌ها می‌روند و در این فرآیند به تروما مبتلا می‌شوند، به خانه برمی‌گردند و تحصیل می‌‌کنند و مطالب عمیقاً تکان‌دهنده‌ای درباره جنگ می‌نویسند. این آثار ادبی به اندازه سلاح‌های آمریکایی کارآیی دارند. آنها معمولا قلب تپنده سرباز بیچاره آمریکایی را به ما نشان می‌دهند که درگیر درگیری‌هایی شده‌اند که به آن‌ها ربط چندانی ندارد.

جمیل جان کوچای، نویسنده ۲۵ ساله که در پاکستان به دنیا آمده و در ایالات متحده بزرگ شده است، در  «تسخیر حاجی هوتک»، اولین اثر خود داستان شکار شدگان را روایت می‌کند. یک اثر فوق‌العاده:

 سال ۱۳۸۴ است و مروند ۱۲ ساله همراه با پدر و مادر و دو خواهر و برادر کوچک‌ترش به زادگاهش، به قریه‌ای در لوگر باز می‌گردد. او شش سالی در ایالات متحده زندگی کرده اما اکنون احساس می‌کند به جایی که به آن تعلق دارد بازگشته است. خانواده او را می‌پذیرد و چنین است که به لژیونی از پسرعموها که همگی در یک جنگ دائمی رشد کرده‌اند می‌پیوندد. او همچنین با بوداباش، سگ خانواده گرگ‌مانندی که با بازیگوشی او را اذیت می‌کند، در پیوند عاطفی قرار می‌گیرد. یک روز که به او نزدیک می‌شود، بوداباش نوک انگشتش را گاز می‌گیرد و بعد هم ناپدید می‌شود: مروند و سه پسر عمویش برای بازگرداندن سگ به راه می‌افتند. در طول سفر حماسی خود، او با سرزمین و مردم و تاریخ خود آشنا می‌شود.  

این اثر فراتر از یک رمان مبتنی بر شخصیت در حال بلوغ است. داستانی است که یک شخصیت در حال بلوغ درباره تاریخ افغانستان روایت می‌کند. ماجراهای مروند با داستان‌هایی که اعضای خانواده‌ بزرگ او برای یکدیگر تعریف می‌کنند می‌آمیزد. داستان‌هایی از داستان‌ها منشعب می‌شوند: داستان‌هایی درباره جنگ‌های گذشته و جن‌های گنده‌خوار، از سفرهای غیرممکن و برخورد با مهاجمان شوروی، از طالبان بی‌میل به جنگ و همدستان اشغالگران، داستان کسانی که از برداشتن اسلحه خودداری می‌کنند و خودشان به داستان تبدیل می‌شوند. بسیاری از این داستان‌ها نفس‌گیر هستند. برخی از آنها به قدری ترسناک‌اند چنانکه گویی هر دم ممکن است بمبی منفجر شود.

تنها راه تحمل یک جنگ پایان‌ناپذیر این است که داستان‌های آن را به خاطر بسپاریم، به یاد کسانی که ناپدید شده‌اند. این اثر علاوه بر اینکه خواندنی است، برای مردمی که دنیا آن‌ها را فراموش کرده‌، خاطره‌‌انگیز است. و این نشان می‌دهد که کشتن فرزندان دیگران برای اطمینان از امنیت خود کافی نیست.

کتاب کوچای قلب بزرگی دارد.  زنان و دختران جوان ممکن است چهره خود را با برقع بپوشانند، اما شخصیتی کاملاً رشد یافته دارند. نویسنده به تمایزات طبقاتی بین خانواده‌ها و روابط در حال تحول توجه دارد. قانون افسانه‌ای شرافت و دینداری شدید افغانستان در این ولایت بنا نهاده شده است، همانطور که برخی دعا می‌کنند، برخی نمی‌کنند و برخی تظاهر می‌کنند. مردم دروغ می‌گویند و تقلب می‌کنند. گاهی اوقات نمی‌دانند چه کاری انجام دهند اما منتظر می‌مانند. اگرچه راوی اصلی صدای نوجوان آمریکایی متمایز و خنده‌داری دارد، اما کوچای از زبان فارسی و پشتو و همچنین گویش‌های محلی استفاده می‌کند.

هنگامی که آثار نویسندگان از جاهایی مانند افغانستان را می‌خوانیم، این توقع اضافی را به آنها تحمیل می‌کنیم که افشاگری‌هایی را برای ما به ارمغان بیاورند. در اینجا کوچای حقیقتی را بیان می‌کند که سه نسل از اندیشکده‌ها، با صدها میلیارد دلار هزینه نتوانسته‌اند آن را کشف کنند. مروند در حالی که برای زنده ماندن از سیل عجیب و غریب و یافتن سگ گرگی که انگشت او را برداشته می‌جنگد، می‌گوید: «واالله، حالم از این جنگ به هم می‌خورد که نه می‌توانم در آن برنده شوم و نه می‌توانم ببازم.»

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی