«بیجار» نوشته نرگس مقدسیان و رنج زنان شالیکار

داستان «بیجار» نوشته نرگس مقدسیان [گوشه‌های بانگ+] در محل تلاقی ادبیات کارگری و ادبیات زنان شکل می‌گیرد. نویسنده در این داستان موفق می‌شود که از خاستگاه طبقه متوسط شهری فاصله بگیرد و داستان زنانی را روایت کند که برای گذران زندگی ناگزیر به یک تقلای بی‌پایان‌اند.

نرگس مقدسیان در «بیجار» قصد ندارد ما را با فقر و بدبختی عده‌ای از هموطنانمان آشنا کند. او نه از منظر مسافر یا نویسنده‌ای که خود را به زندگی مردم متعهد می‌داند، بلکه به عنوان نظاره‌گری که حضورش احساس نمی‌شود، ما را به دنیای زنان کارگر در سیاه‌آب شالیزار می‌برد. با توجه به خاستگاه اجتماعی نویسندگان این پرسش مطرح می‌شود که آشنایی نرگس مقدسیان با دنیای سیاه‌آب بیجار به کجاها می‌رسد؟ او در مصاحبه‌ای [+] می‌گوید:

 «باید بگویم داستان «بیجار» بیشتر از تجارب زیسته و حاصل تحقیق و مشاهداتم بوده؛ به دلیل نزدیکی زادگاهم، سراوان (سال‌های اولیه زندگیم درسراوان بوده، حدود هشت ونه سالگی به رشت آمدم و تا اکنون ساکن رشت هستم) با آشغال لندفیل، مشکلات زیست‌محیطی آن همواره یکی از دغدغه‌های اصلی من و اطرافیانم بوده و در بسیاری از داستان‌هایم بازتاب پیدا کرده است. من از همان سالهای اولیه زندگی‌ام از نزدیک شاهد درد و رنج زنان شالیکار بوده‌ام؛ چه مادرم که تمام سال‌های جوانیش را در شالیزارها کار کرده بود.»

 او در ادامه درباره نقش و اهمیت تجربه و تخیل در داستان‌نویسی می‌گوید:

«فکر می‌کنم هنر و ادبیات بازتاب شرایط اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی زمانه‌ای‌ست که هنرمند در آن زندگی می‌کند و واقعیت بیرونی جوهره اصلی همه آثار، حتی تخیلی‌ترین آن است. واقعیت اما، حتی در ادبیات رئالیستی، نمی‌تواند عین همان واقعیت موجود بیرونی باشد. به دلیل آنکه واقعیت‌های بیرونی ضمن عبور از ذهن هنرمند دچار پالایش و دگردیسی شده و بازنمایی و بازتولید آن هرگز برابر و عین واقعیت بیرونی نیست؛ چراکه هر نویسنده‌ای بنا به ذهینت خود که برگرفته از جایگاه اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی اوست، آن را شکل داده و بازتولید می‌کند.»

 در داستان نرگس مقدسیان تخریب زیست‌محیطی برجسته‌تر از تضاد طبقاتی‌ست. او می‌گوید:

«فقر و نابرابری اجتماعی و اقتصادی و اختلاف طبقاتی در جامعه همواره از دغدغه‌های اصلی‌ام بوده و در بیشتر داستان‌هایم بازتاب دارد. مثلا آخرین رمانم به نام «از زن تا زمین» آنطور که منتقدانش نیز مثل جواد اسحاقیان، فریبا کریمی و محبوبه موسوی گفته‌اند، بازتاب مسائل کارگری گیلان، مسائل، مطالبات و مبارزات زنان و مسائل زیست محیطی گیلان، هر سه است که به موازات هم روایت می‌شود که از اهمیت هرسه‌ این موضوعات برای من نشان دارد. در تک داستان‌ها اما، برخلاف رمان، که می‌توان به تفصیل به چند موضوع پرداخت، معمولا نمی‌توان به بیش از یک سوژه و موضوع پرداخت. فکر می‌کنم موضوع و تم داستان «بیجار» گنجایش و پتانسیل آن را نداشت که وارد حوزه‌هایی چون اختلاف و تضاد طبقاتی شوم. کما اینکه فکر می‌کنم اگر بگویم معضل زیست‌محیطی اهمیتش بیشتر از حوزه‌های دیگر مبارزاتی است، پر بیراه نگفته‌ایم.»

مقدسیان در ادامه یادآوری می‌کند که موضوع تضاد طبقاتی را به سادگی نمی‌توان از بحران زیست‌محیطی تفکیک کرد. به یک معنا یکی برآمده از دیگری‌ست:

«چون مسائل زیست محیطی مربوط به موجودیت انسان در درجه اول است؛ ابتدا باید وجود داشته باشیم، تا برای عدالت اجتماعی و ازادی و… مبارزه کنیم. تضاد و تقابل اصلی در این داستان نه بین کارگر و کارفرما، بلکه بین انسان‌ (فارغ از جایگاه اقتصادی‌اش) با عوامل و عناصر تخریب طبیعت است. که اگر از نظر طبقاتی نگاه کنیم، باید گفت طبقه فرودست جامعه در تخریب زیست‌محیطی کمترین نقش را دارد و بیشترین آسیب را در ان می‌بیند؛ درست مانند جنگ‌ها…»

از یک منظر دیگر در مقایسه با آثار جامعه‌گرا در سال‌های دهه ۱۳۴۰ که در پیش‌زمینه تضاد بین غنی و فقیر و نابرابری‌های اجتماعی اتفاق می‌افتاد باید گفت که در این مدت، هم ابعاد تخریب زیست‌محیطی گسترش یافته و هم، همزمان آگاهی نسبت به آن افزون شده است. محبوبه موسوی، پژوهشگر که در این زمینه تحقیقاتی هم انجام داده می‌گوید:

«به گمان من از آنجا که محیط زیست در فضای سرسبز گیلان خود عامل کار است. آب برای نشای زمین‌های برنج و در واقع پایه کار در آنجا بیشتر بر کشاورزی متکی است پس نمی‌توان از کار در آن منطقه صحبت کرد بدون توجه به محیط زیست. آلودگی محیط زیست به معنای افزایش فقر، بیماری و نابودی محصول است و از آن گذشته، مردمانی را که سال‌ها به سرسبزی خو کرده‌اند نمی‌توان در دایره‌ای از زباله محصور کرد و از آنها خواست محصولشان را سر زمین تولید کنند.»

در ایران در سال‌های بعد از کودتا، تحت تأثیر صنعت نفت و کنده شدن روستائیان از روی زمین و مهاجرت آن‌ها به حاشیه شهرها و پیدایش محیط‌های کارگری، ادبیات کارگری نیز پدید آمد. احمد محمود، علی اشرف درویشیان، ناصر مؤذن، پرویز مسجدی و حسین دولت‌آبادی، نسیم خاکسار و به ویژه ناصر تقوایی در جنوب ایران آثاری را در این زمینه پدید آورده‌اند. در خطه شمال محمود طیاری، (طرح‌ها و کلاغ‌ها ۱۳۴۴)، محمود بدر طالعی (ساتل میش ۱۳۵۶)، ابراهیم رهبر (دود ۱۳۴۹)، هادی جامعی (رمان گل آقا لچه کورابی ۱۳۵۴) و حسن حسام در «بعد از آن سال‌ها» (۱۳۵۲) و «کارنامه احیا» (۱۳۵۵) و سرانجام مجید دانش‌آراسته در مجموعه‌های «از استخوان‌های تهی» ( ۱۳۴۲)، «روز جهانی پارک شهر و زباله‌دانی» (۱۳۵۱) نمونه‌هایی از ادبیات کارگری را با توجه به اقلیم شمال ارائه می‌دهند. تفاوت مهم مجید دانش‌آراسته با دیگران این است که با زندگی کارگران و مردان قهوه‌خانه‌نشین از درون آشناست. او که متولد ۱۳۱۶ است تحصیلات متوسطه را نیمه‌‌تمام گذاشت و به کارگری و سپس کارمندی (در کانون پرورش فکری کودکان) پرداخت. از میان این نویسندگان اما حسن حسام به جنبه‌های گوناگون بی‌پناهی زنان توجه ویژه دارد. برای مثال در داستان «وجین» زنی بلافاصله بعد از زایمان به کار طاقت‌فرسا در مزرعه می‌پردازد و بر اثر خون‌ریزی داخلی و نبودن پزشک می‌میرد.

«بیجار» نوشته نرگس مقدسیان به این سنت دیرینه تکیه دارد اما به مسیر دیگری می‌افتد که در آن ادبیات زنان جریان دارد.

منبع خبر: گزارش رادیو زمانه [+]

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی