شمس آقاجانی، شاعر و منتقد ادبی در اثر پیامدهای ابتلا به بیماری کووید – ۱۹ در ۵۵ سالگی درگذشت. به گزارش خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) رویا تفتی درگذشت همسرش را تأیید کرده است.
شمس آقاجانی متولد سال ۱۳۴۷، شاعر و منتقد ادبی و از شاگردان کارگاه رضا براهنی در سالهای دهه ۷۰ بود. «سخن رمز دهان»، «مخاطب اجباری»، «درسهای ادبی»، «چرا آخرین درنا باز میگردد»، «راوی دوم شخص»، «گزارش ناگزیری» از آثار این شاعر و منتقد ادبی است.
او در شعری که به منوچهر آتش و رضا براهنی تقدیم کرده، با تکیه بر تجربه سالهای دهه ۱۳۷۰ که کارگاههای ادبی در زیرزمین و اغلب در خفا و در یک فضای غیررسمی برگزار میشدند مینویسد:
من سالوادُر دالی قبول، تو از کجای تنت آفتاب میزند بیرون؟
اگر بگویم عشق از کنار دست تو آغاز شد میگویید منوچهر آتشی گفته است
اگر بگویم حالا دو روز تربت من در راه است میگویید خطش بزن براهنی زده است
ما شعرمان را زیرزمین میگوییم
نور که نباشد چشمها درشت ترند
لودگی میکند کلمه، کلمه را میبلعند
کلمه به جای عشق مینشیند، عشق را میبلعند
پنج متر، ما شعرمان را پنج متر پایین تر از سطح زمین میگوییم
زیرزمین خال لب سیاه تر است
پشه نیشش را تیز میکند ما گوشمان را
نور که نباشد مارها عاشقانه ترند
لیلای دراز قامت من، مار مفصل
مجنون توام به مانند مار کوچکی
نیشم بزن لیلای مفصل، سیاه دراز قامت من
ای که من مجنون مار ـ لیلای گیسوی تو
نیشم بزن، چند کلمه نیشم بزن
(و اما این جا یکی هست که پیوسته لیلا می سازد
با موهایی که ندارد، سیاه و چشمهای درشتش)
لیلاساز من ای لیلاساز!
با موهایی که نداری سیاه و چشمهای درشتت
از بلندای عشقهای زیرزمین
چند کلمه پرتابم کن
لیلا ساز!
اگر که بگویم مرا به سطح زمین نفرست میگویی مگر تو عاشق ماری؟
به روی زمین میآیم من که مدیون آفتاب خدا هستم
لودگی نکن! آفتاب وزوز کنندهی پشهای
من سالوادر دالی قبول، و از کجای تنت آفتاب میزند …
پیش از این فریبا صدیقیم، از شاگردان رضا براهنی گزارشی از تجربه حضور در کارگاه براهنی را در نشریه ادبی بانگ منتشر کرده بود: عصر شوم خداحافظی.
بیشتر بخوانید: