یوسف اسحاقپور از شناختهشدهترین روشنفکران ایرانی در فرانسه چشم بر جهان ما بست. تخصص و زمینه کاری او تأمل در مفهوم تصویر با توجه ویژه به مدرنیته بود. جلال رستمی گوران، مدیر انتشارات پیام در آلمان میگوید او جستارنویس برجستهای بود.
اسحاقپور متولد ۱۹۴۰ در ایران بود و در ۱۸ سالگی (سال ۱۳۳۶) برای تحصیل در رشته سینما به فرانسه رفت و فیلمبرداری را در «مدرسه لویی لومیر» و کارگردانی و مونتاژ را در «مؤسسه مطالعات عالی سینمایی»، فلسفه را در سوربن و جامعهشناسی ادبیات و هنر را در «مدرسه عملی مطالعات عالی» پاریس آموخت.
اسحاقپور مدرس دروس تاریخ هنر و تاریخ سینما در دانشگاه «پاریس پنج» بود. از او بیش از چهل عنوان کتاب درباره سینما، نقاشی، فلسفه و ادبیات منتشر شده. مفصل ترین اثر او، کتابی است دو هزار صفحهای در سه مجلد درباره اورسن ولز، که حاصل سی سال پژوهش درباره این سینماگر بزرگ است. او در کنار مقالات و جستارهای تئوریک و زیباشناختی در حوزه فیلم، کتابهایی هم درباره سینماگرانی همچون لوکینو ویسکونتی، یاسوجیرو ازو و ساتیا جیت رأی منتشر کرده است.
جلال رستمی گوران در مصاحبه با «بانگ» میگوید:
«من به عنوان یک ناشر کوچک افتخار این را داشتم که سه کتاب او را به زبان آلمانی منتشر کنم: میناتور ایرانی، مزار هدایت و مارسل دوشان. اخیرا در تماسی که با هم داشتیم و به سه چهار ماه پیش برمیگردد یکی ازکتابهای خودش را برای ترجمه و انتشار برایم فرستاد.»
از اسحاق پور همچنین تکنگاریهایی متعددی درباره نقاشان به نام اروپایی بر جای مانده و نیز آثاری درباره متفکران و نویسندگانی همچون الیاس کانتی، تئودور آدورنو، پل نیزان و مارکس. از جستارهای یوسف اسحاقپور در عرصه هنر و فرهنگ ایران میتوان به عناوینی همچون مینیاتور ایرانی، بر مزارصادق هدایت، کیارستمی پشت و روی واقعیت، سرگذشت فکری شاهرخ مسکوب و شهره فیضجو اشاره کرد.
رستمی گوران میگوید:
«اسحاق پور را میتوان در زمره جستارنویسان برجسته در فرانسه ودر اروپا دانست. آثار او به خوبی گواه این امر است. او با نوشتن جستاری در مورد الیاس کانتی چنان او را مورد تاثیر قرار داد که کانتی در طی دو نامه به او به تاریخ ۲۵ نوامبر ۱۹۹۰ و ۲۶ ژانویه ۱۹۹۲ اسحاقپور را به عنوان یک دوست عالم و جستارنویسی مسلط مورد تقدیر قرار داد.»
مدیر انتشارات پیام در ادامه میافزاید:
«آشنایی من با اسحاق پور به ۲۰۰۳ برمیگردد به زمانی که “مینیاتور ایرانی” را در دست ترجمه و چاپ داشتیم و از آن به بعد همیشه یکی دو بار در سال تلفنی با هم گفتوگو میکردیم. متاسفانه فرصت دیدار حضوری با او برایم دست نداد اما در همین گفتوگوهای تلفنی او را از نظر شخصی فردی آرام و با پرنسیپ و خوشبرخورد شناختم یادش گرامی باد. آثار اسحاق پور به زبانهای مختلف ترجمه و چاپ شدهاند. امیدوارم کسانی که با او و با مجموعه آثار و فعالیتهای ادبی و هنریاش آشنایی بیشتری دارند بتوانند او را به نحوی که شایسته اوست به جامعه کتابخوان ایرانی معرفیکنند. جای او در میان نامآوران ادبی ما خالی است حتا اگر او به زبان دیگری غیر از زبان مادریاش مینوشت.»
از میان کتابهای ترجمه شده او در ایران میتوان به این عناوین اشاره کرد: «کیارستمی؛ پشت و روی واقعیت»، «اُزو؛ فرمهای ناپایداری» و «ساتیا جیت رأی: شرق و غرب» هر سه با ترجمه محمدرضا شیخی، «بر مزار صادق هدایت» و «سینما» با ترجمه باقر پرهام، «باستانشناسی سینما و خاطره قرن» با دو ترجمه از مازیار اسلامی و مریم عرفان، «مارکس هنگام فروریزی کمونیسم: زوال سیاست و روشنفکر» با ترجمه ویدا حاجبی تبریزی، «موراندی؛ نور و خاطره» با ترجمه مریم موسوی. او درباره هدایت می نویسد:
«کهکشانی از هم پاشیده بود، پراکنده در اجزاء و مناطقِ ناهمگون، که هر یک از آنها خرده شکلها و زبانهای متفاوت خود را داشت. و این را در گوناگونی نوشتههای هدایت و قصههای کوتاه او که دارای اهمیت و کیفیتی نابرابرند میبینیم. »