سالگرد قیام ژینا – یونس لیثی دریلو: «آزادی و زندگی زن به شیوه ملانصرالدین»، به ترجمه حمیده جوانشیر

ای آنا! دئییرلر ایراندا حورّیت وئریرلر. دونن قونسول بیزه خبر وئردی کی بیزیم پاییمیزی وطنده پایلایاجاقلار. ایندی، آی آنا، منیم پاییما هر نه دوشسه گؤندر… جلیل ممدقولوزادمادر! می‌گویند در ایران آزادی می‌دهند. دیروز کنسول گفت که سهم ما را در وطن پخش خواهند کرد. حالا، مادر، هر چی هم سهم من شد برایم بفرست…   جلیل محمد‌قلی‌زاده

مجله ملانصرالدین نخستین نشریه دنیای اسلام و مشرق زمین در ابتدای قرن بیستم بود که خیلی از بدفهمی‌ها، کج فهمی‌ها و نفهمی‌های انسانها و بطور ویژه مسلمانها را به زبان ساده، به ظاهر ساده لوحانه ولی با بصیرت، شیرین و به شکل رنگی، و بعضا بدون شرح به خوانندگان خود پیامبری ‌کرد.

ملانصرالدین که بود؟ ملانصرالدین شخصیتی فولکلوریک در داستانهای کوتاه خنده‌دار، از بالکان تا چین، در فرهنگ شرق و کشورهای مسلمان بوده است.[۲] زادگاه واقعی او جای بحث دارد[۳] ولی زمان زیست او احتمالا در قرن دوازدهم میلادی و در زمان تیمورلنگ بوده است. این که شخص ملانصرالدین که بود، بحث ما نیست. بلکه نشریه ملانصرالدین می‌باشد که بر اساس شخصیت او نشر یافت.

لوگوی مجله ملانصرالدین نشان می‌داد که وی خری را که رو به جلو حرکت می‌کند وارونه سوار شده است؛ و با آنکه خر (با خریتش) به جلو (و سوی آینده) می‌رود، او همچنان به عقب (سوی گذشته) نگاه می‌کند. در دنیای امروزی، اگر رانندگی می‌کنید با آینه به عقب (آنچه گذشته است) نگاه می‌کنید و رو به جلو حرکت می‌کنید، نه اینکه رو به عقب می‌نشینید و با آینه به سوی جلو نگاه می‌کنید. وقتی کسی از ملانصرالدین پرسید که چرا بدین شکل نشسته است، پاسخ داد که «این من نیستم که اشتباه نشسته‌ام، خر است که برعکس می‌رود». و در جای دیگر پاسخ داد که دلیلی ندارد که هر دوی ما به یک جهت نگاه کنیم.[۴] و همچون پاسخ بالا، مجله ملانصرالدین بر گذشته سنتی نقد وارونه داشت، بطور ویژه بر سنت‌های خرافی و مذهبی. و فراتر از همه اینها او راه مدرنیته را در ماترنیتی (maternity)یا امور مادری می‌دید.

مجله ملانصرالدین، موضوعات متعدد اجتماعی، سیاسی و مذهبی دوران خود را مورد نقد جدی قرار داد. از آن جمله زبان (به معنی هویت ملی)، آزادی، خرافات، مذهب، تحصیل، حقوق کارگران و کارکنان، و حقوق زنان. یکی از موضوعات بسیار مهم و حساس اجتماعی و انسانی را که مجله ملانصرالدین مورد نقد جدی قرار داده وضعیت و احوال زنان زمانه خود بود؛ چیزی که هنوز خیلی از آن مسائل با گذشت بیش از ۱۲۰ سال از نشر این مطالب بیداد می‌کنند. بنا بر خاطرات همسر سردبیر مجله، در زمان نشر مجله، گاهاً زنان بی‌سواد به حیاط خانه سردبیر مجله رفته، می‌خواستند ملانصرالدین را بیینند. آنها باور نمی‌کردند که ملا در روی زمین زندگی می‌کند. مطالعه حاضر، فقط به موضوعات مربوط به حقوق زنان در نشریه ملانصرالدین می‌پردازد.[۵]

به دنبال انقلاب ۱۹۰۵ روسیه، مطبوعات مانند ستارگان از پشت ابر سر برآوردند و ملانصرالدین یکی از موفق‌ترین آنها بود. نخستین شماره نشریه ملانصرالدین- به مدیریت میرزاجلیل محمدقلی‌زاده – در ۷ آوریل ۱۹۰۶م. /۲۰ فروردین ۱۲۸۵خ. در چاپخانه «غیرت»[۶] در تفلیس نشر یافت و در نخستین سرمقاله‌اش خطاب به برادران مسلمان قفقازی[۷] نوشت:[۸]

«سیزی دیوب گلمشم، ای منِم مسلمان قارداشلاریم! او کسلری دِیوب گلمشم که منِم صحبتمی خوشلامیوب، بعض بهانه لرایله مندن قاچوب گئدیرلر مثلا فاله باخدیرماغه، ایت بوغوشدیرماغه، درویش نقلینه قولاق آسماغه، حمامده یاتماغه و غیر بو نوع واجب عمل‌لره. ای منیم مسلمان قارداشلاریم! زمانی که مندن بر گولمه‌لی سوز ایشدوب آغزنزی گویه آچوب و گوزلرنزی یوموب او قدر خا خا ائدوب گولدنز، که آز قالدى باغرساقلارنز یرتیلسون، و دستمال عوضینه اتکلرنز ایله اوز گوزونزی سیلوب «لعنت شیطانه» دئدینز، او وقت ایله گمان ایتمیون که ملانصرالدینه گولورسنز. ای منیم مسلمان قارداشلاریم! اگر بیلمک ایسته سنز که کیمن اوستنه گولورسنز، او وقت قویونز قباقنزه آیینه‌نی و دقت ایله باخنز جمالنزه. سوزومی تمام ایتدوم، آنجاق بِرجه عذرم وار: منى گرک باغشلیاسنز، اى منیم ترک قارداشلاریم، که من سز ایله ترکن آچیق آنا دیلی ایله دانِشِـرام. من اونی بیلِرِم که ترک دیلی دانشماق عیب‌در و شخصک علمنن آزلقی‌نه دلالت ایدیر، اما هردن بر کیچمش گونلری یاد ایتمک لازمدر: سالنز یادنزه او گونلری، که آنانز سِزى بِشیکده یرقالیا یرقالیا سزه ترک دیلینده لای لای دییردی، و سز قولاق آغریسی سببنه ساکت اولموردنز. آخری بیچاره آناگز سزه دیبوردی: «بالا آغلاما خوتدران گلر سنی آپارار» و سز دخی جاننزن قورخوسندن سسنزی کسوب آغلامقدن ساکت اولوردگز. هر دن بِر آنا دیلنی دانشماق ایله، کیچمشده گوزل گونلری یاد ایتمکن نه عیبی وار؟«ای برادران مسلمانم، آمده‌ام تا شما را مورد خطاب قرار دهم. آن کس‌ها را مورد خطاب قرار می‌دهم که از صحبت من خوششان نمی‌آید و با بهانه‌هایی فرار می‌کنند، می‌روند سراغ فالگیری، بازی دعوای سگها، به داستان درویش‌ها گوش کردن، به خوابیدن در حمام یا انجام یک سری کارهای غیرواجب این تیپی. ای برادران مسلمان، هنگامی که حرف خنده‌داری شنیده، دهن خود را به هوا باز کرده، چشمتان را بسته، اونقدر ها! ها! ها! کرده خندیدید، که کمی ماند تا روده‌بر بشوید و به جای دستمال، با گوشه دامنتان چشمتان را پاک کرده، «لعنت بر شیطان» گفتید، آن وقت فکر نکنید که به ملانصرالدین خندیدید. ای برادران مسلمانم! اگر می‌خواهید بدانید که به کی خندید، جلویتان یک آینه بگذارید و به چهره‌تان نگاه کنید. حرفم را به پایان رساندم. ولی یک خواهشی دارم: مرا باید عفو بفرمایید، ای برادران تُرکم که من با شما با زبان صریح مادری صحبت می‌کنم. من این را می‌دانم که صحبت کردن به زبان ترکی عار است و دلیل بر کم دانشی آن شخص استباط می‌گردد، ولیکن یادی از گذشته ضروری می‌باشد: بیاد آورید آن روزگاری که مادرتان شما را در گهواره تکان داده، به زبان ترکی لالایی می‌خواند، و شما به دلیل گوش‌درد آرام نمی‌شدید. آخرش هم مادر بیچاره‌تان به شما می‌گفت که: «فرزندم، لولو خورخوره می‌آید تو را می‌بره» و شما از ترس جانتان صدایتان را خفه کرده، از گریه آرام می‌شدید. هر از چند گاهی صحبت کردن به زبان مادری و یادآوری ایام خوش گذشته چه عیبی دارد؟  

عبدالرحیم‌‌بیگ حق‌وردی‌اف (۱۸۷۰-۱۹۳۳) نمایشنامه نویس، صحنه گردان، عضو نخستین مجلس دومای امپراتوری روسیه و یکی از نویسندگان نشریه بعدا در خاطرات خود نوشت «نخستین شماره جریده ملانصرالدین مثل بمب منفجر صدا کرد. ملاها می‌گفتند نباید اجازه داد که این مجله وارد خانه مسلمین شود. اما اگر این مجله وارد خانه یک مسلمان شد باید آن را با چنگک برداشته و توی مستراح انداخت».[۹]

در تمامی کاریکاتورهای شماره نخست مجله ملانصرالدین صورت افراد و شخصیتها مردانه بود، ولی در همان شماره، داستان کوتاه ادامه‌دار دلاک با امضای «لاغلاغی» (آدم وراج) می‌بینیم که مربوط به «عورت» یا زن می‌باشد. و در شماره ۳ اولین کاریکاتوری دیده می‌شود که در آن مشقت زنان در نگهداری بچه را به تصویر کشید:[۱۰]

مجله ملانصرالدین به زبان ساده عامیانه، صریح و مستقیم، افراد کم سواد و تحصیل نکرده را مورد خطاب قرار می‌داد و از کاریکاتورهایی استفاده می‌کرد که درک آن بسیار راحت بود.همین موضوع نگهداری بچه توسط مادران را در شماره ۳۶ مجله مجددا آورده و خود ملانصرالدین آن را با کاریکاتور دیگری یادآوری و اصرار- یا به اصطلاح خودش «لج»بازی- می‌کرد:

اکثریت مردم در قفقاز تحت حکومت تزارهای روسیه و آذربایجان ایران در دوران قاجار بی سواد بودند. مجله به حقوق برابری زنان در جامعه و خانواده توجه ویژه‌ای داشت و مدام فریاد می‌زد که شوهران و مردان به اشکال مختلف در حق زنان اجحاف می‌کنند که در ذیل به چندین مورد می‌پردازیم:

۱-مسئولیت پذیری و تشریک مساعی در خانواده مدام در دقت نظر ملانصرالدین بود. در شماره ۴ سال نخست مجله، کاریکاتوری آمده است که در آن مرد خانه و هر سه فرزند ذکور غذا میخورند و زن با فرزند پسری در بغل و خارج از فضای غذاخوری نظاره گر آنها است.

ملانصرالدین همین موضوع را در دو سال بعد، بدون هیچ توضیح اضافی، همچنان یادآور شد. به طنز گرفتن مردان و بطور ویژه روحانیون که همگی مرد بودند، و دفاع از حق زنان بدون هزینه و خطر نبود. روحانیون ایران در تبریز برای قتل سردبیر مجله فتوا صادر کردند.[۱۱] و جلیل محمدقلی‌زاده در تفلیس – که نشریه را منتشر می‌کرد- بارها تهدید شد و مورد حمله فیزیکی قرار گرفت. تفلیس مرکز اداری و فرهنگی قفقاز جنوبی بود و میرزاجلیل می‌گفت که «اگر من این مجله را به جای تفلیس در باکو و یا ایروان (پایتخت ارمنستان امروزی که آن زمان اکثریت جمعیت آن را آذربایجانی‌ها تشکیل می‌دادند) منتشر می‌کردم حتما دفتر کار من را نابود و من را هم می‌کشتند».[۱۲]

تشریک مساعی در خارج از خانه و روابط نابرابر زن و شوهر: مردی سوار بر اسب و در حال نواختن ساز موسیقی و زن پیاده با بچه در پشت و صندلی راحتی روی شانه‌اش.[۱۳]

نشریه ملانصرالدین با تیراژ ۱۰۰۰ نسخه، به صورت هفتگی و در ۸ صفحه شروع بکار کرد. طی یک ماه تیراژ آن به ۲۵‌هزار نسخه رسید. ملانصرالدین، سیاست‌مداران، زمین‌داران و روحانیون قفقاز را به شدت نقد می‌کرد. فرهنگ پدرسالاری و مردسالاری را به تصویر می‌کشید. بی مسئولیتی مردان درباره زنان را طور دیگری هم نشان می‌داد:[۱۴]

ملانصرالدین در ش. ۳ بیستم ژانویه ۱۹۰۸ کاریکاتور برخی مراجع ایرانی مقیم نجف را کشید. این مسئله علما و گروه‌های مذهبی را بسیار خشمگین کرد. و بخاطر آن، میرزا جلیل را در نجف تکفیر کردند.[۱۵]

عدم مشارکت مردان در همکاری با زنان آنقدرها توجه ملانصرالدین را جلب می‌کرد که در آن نشان می‌داد که حتی مردان به نیاز زنان در حمام رفتن آنها -که بیرون از خانه انجام می‌شد- نیز همکاری نمی‌کردند:[۱۶]

۲- ملانصرالدین مسئله دومی که در همین راستای مسئولیت پذیری مردان به شکل ملموسی نقد می‌کرد، نحوه برخورد مردان با کارکردن زنان مثل فرشبافی در خانه بود که از شغلهای رایج و سنتی در زمان خود بود. اکثر زنان و دختران آذربایجان علاوه بر کار در خانه، فرشبافی می‌کردند. حمیده جوانشیر می‌نویسد «در آن ایام زمینداران به دلیل زن بودنم زمین‌هایشان را به من اجاره نمی‌دادند، حتی زمین‌هایی را که به دلیل نبود آب بایر شده بود. لابد در شأن خود نمی‌دیدند که یک زن زمینهای آنها را بکارد».[۱۷]

۳- ملانصرالدین بر رفتار پارادوکسیک مردان مسلمان با زنان خود و زنان غیرمسلمان روس را بارها به تصویر کشیده بود. سال بعد، نحوه برخورد همین مردان مسلمان در خارج از خانه و محیط کاری که زن کار می‌کند را مجددا انتقاد ‌کرد ولی این بار از نوعی دیگر:

– قادان آلیم، خانیم، منیم بو آغرییان دیشیمی چک. – سنین دیشین سالامتدیر. – سالامات اولسا دا چک. دیش نه دیر کی، جانیم دا سنه قورباندیر.– فدایت بشم، خانم، این دندونم که درد میکنه را بکش. – دندونات سالمند. – سالم هم باشند هم بکش. دندان که چیزی نیست، جانم فدای تو.

تنقید گزنده ملانصرالدین بر علیه شیفتگی مردان مسلمان به زنان روس همچون سونیا در ابیاتی از میرزاعلی‌اکبر صابر -دیگر نویسنده و شاعر ملانصرالدین- نیز ثبت گردید:

تاجیرلریمیز سونیالارا بند اولاجاقمیش
بدبخت توکذبانلاری نئیلیردین الهی
گر قرار بود تاجران ما روند سراغ سونیاها را الاها! چرا آفریدی بدبخت تکذبان‌ها را

ملانصرالدین همین رفتار دوگانه مردان مسلمان را نه تنها در میان جماعت عامه، بلکه در بین روشنفکران نیز به نقد می‌کشید. فشار اجتماعی در یک جامعه عقب مانده زن‌ستیز، حتی روشنفکران مسلمان را هم به رفتار دوگانه و رفتاری متفاوت با آمال و ایده‌آل خود در جامعه خودشان، وادار می‌کرد. تاثیر جبر ناشی از عقب ماندگی محیط اجتماعی در کاریکاتور بی‌نظیر زیر منعکس شده است:

۴- میرزاجلیل محمدقلی‌زاده و همسرش[۱۹] حمیده جوانشیر زمین دار بودند و درآمد قابل توجهی داشتند. ملانصرالدین از حقوق کنیزها و بطور ویژه از آنهایی که در سنین پایین در خانه اربابان و متمولین کار می‌کردند نیز دفاع می‌کرد. رابطه نابرابر صاحبخانه و کنیز، و اینکه افراد پولدار حق تملک جنسی را به خود می‌دادند را در کاریکاتورهایی بیان می‌کرد.[۲۰] انگشت بالا رفته زن در کاریکاتور زیر را میتوان نشان عصیان علیه ستم مردانه، ولو در درجه حداقل در زمان خودش قلمداد کرد.

-آی آرواد، گورورسن کی، بیزیم قاراباشیمیز [یا قوللوغچو] دوققوز یاشینی اوتوب، دخی منه نامحرم اولوب. اگر موافق-شریعت بیر یونگولواری صیغه آرامیزدا اولماسا، من هر دقیقه گوناها باتاجاغام.– ای زن، می‌بینی که این کنیزک ما سنش از ۹ سال گذشته، برای من نامحرم شده. اگر بین ما یک صیغه شرعی کوچولویی خونده نشه، من هر دقیقه احساس گناه خواهم کرد.[۲۱]

۵- تعدد زوجات مردان را ملانصرالدین با مقاله، کاریکاتور و شعر مورد نقد جدی قرار داد. ملانصرالدین ترجمه مقاله پوزدنیاقوف نویسنده روسی در شماره نخست نشریه «دبستان» را عینا چاپ کرد. در این شعر کوتاه سه رباعی «قیز و ننه» (دختر و مادر)، دختر از مادرش می‌پرسد برای چی صورت تو چروکیده است؟ آیا من هم چنین خواهم شد؟ ملانصرالدین از طرف مادر با شعر پاسخ می‌دهد: دخترم، هم سن وسالهای تو هنوز عروسک بازی می‌کنند. روزی سن تو هم می‌رسد که داداشت با عصبانیت صدایت میزند و میگوید که تو را شوهر داده ام. تو هم سرت را از روی ترس زمین می‌اندازی و چیزی نمی‌گویی. ملا با کله قند می‌آید. ببین به چه روزی می‌افتی که مرد ۴۰ ساله گردن کلفت کم عقل صورت باریک خر، به زور همسرت می‌شه. بعد از این روزگارت سیاه است و هر روز طعنه می‌شنوی: آبگوشتت کم است، نمکش زیاده. روزی هم می‌شنوی که زن دوم گرفته است، تو از نظر میفتی و در اتاقی کز می‌کنی. بعد از آن هوس زن سومی می‌کند. یک روز با این دعوا میکنه، یک روز با اون و یه روز با تو.[۲۲]

هیئت تحریریه ملانصرالدین از افراد زبده ادبی و هنری تشکیل شده بود. کاریکاتوریست زبردست ملانصرالدین اسکار ایوانوویچ شمرلینگ (Oskar Schmerling) و جوزف / یوسف روتر (Joseph Rotter)[۲۳] هر دو متولد آلمان ولی از خانواده قفقازی ساکن تفلیس بودند. اندکی بعد کاریکاتوریستهای آذربایجانی نظیر عظیم عظیم‌زاده و یوسفعلی چمن‌زمین با این نشریه همکاری کردند.

بعضاً ده بیله اولار / گاهی هم چنین می‌شود.

از همین جا، موضوع تعدد زوجات یکی از موضوعات مهمی میشود که ملانصرالدین آن را با شعر، داستان، ضرب‌المثل و کاریکاتور نقد میکرد. در یکی از مثل‌هایی که ساخته بود می‌خوانیم: «ایکی آروادلی ائو برکتلی اولار» یعنی «خانه مرد دو زنه پر برکته».[۲۴] و در کاریکاتوری نشان می‌دهد که مرد باید یک الاغ و یک سگ داشته باشد ولی دو زن:

کیشی نین بیر ائشکی اولمادان، بیر ایکی آروادی اولماق یاخشیدر چونکه هم اوجوز هم خئیرلی‌در.[۲۵]

مرد اگر یک الاغ هم نداشته باشه، داشتن دو زن بهتره چونکه هم ارزونه هم به صرفه است.

۶- عیاشی مردان: در شماره ۱۱ سال نخست ملانصرالدین، موضوع عیاشی مردان مورد طنز جدی ملانصرالدین بود که در آن این دفعه یک زن با دو مرد دیده می‌شد. احتمالا با این کاریکاتور،‌ ملانصرالدین خواست که حرص مردان دوزنه و چندزنه را دربیاورد:

در شماره ۱۰ ، روز ۹ ژوئن /۲۰ خرداد، لاغلاغی (وراج) داستان دخترخانم کوچک «پری نسه» را میگوید که عموقاسم بعد از خواندن صیغه توسط ملا ترک سوار الاغش میکند. وقتی به خانه بر می‌گردد، پسرک میپرسد: برایم خروس آوردی؟ وقتی پری نسه صورتش را باز می‌کند، پسرک «عورت» (زن) دیگر را می‌بیند. لاغلاغی (خود نویسنده) وارد ماجرا می‌شود که صدای دعوا با دیگر همسران عموقاسم را می‌شنود.

نویسنده همین موضوع را شش ماه بعد برای عمو قاسم با به تصویر کشیدن دعوای بین همسران او یادآوری می‌کند و چنین پند میدهد: از پدران برای ما نصیحتها بوده است. تو شب و روز باید شکر کنی! می‌خوابی شکر کنی! بلند میشی شکر کنی! تریاک میکشی شکر کنی! خدایا چه قدر به ما آزادی دادی! چقدر دنیای وسیعی برای ما مهیا کردی که هر چند زن خواستیم بدست می‌آوریم. هر وقت هم خواستیم، میگیم: برو جهنم!. در هر سن و سالی بودند بخواهیم می‌توانیم! نخواستیم هم، می‌زنیم چونه اش را خرد میکنیم. و….در ازای همه اینها تو باید مدام شکر کنی! [۲۶]

در صفحه اول شماره ۶ روزنامه ۱۲ ماه می‌۱۹۰۶ کاریکاتوری دیده می‌شود که در مجلس باده نوشی است و در دو جای تصویر مردی مسلمان در حال عیش بازی با خانم سر و روی باز روسی است. در شماره بعدی و صفحه نخست آن عیش مردان با پسران خوبرو را هم نشان داد. ملانصرالدین همین مسئله را در بین بهایی‌ها هم نشان داد[۲۷] که در عشق‌آباد و مرو جمعیت بزرگی بودند و آنها خواهان توقیف نشریه شدند.[۲۸] شماره ۱۰ عیش و هوس بازی مردان مسلمان با زنان روباز روسی را نشان میداد:

ملانصرالدین ارگان حزب سیاسی نبود، هرچند که میرزاجلیل به سوسیال دموکراتها گرایش داشت. اکثر نویسندگان و مقاله نویسان ملانصرالدین به طبقه‌های احتماعی متفاوتی تعلق داشتند و اکثرا از طبقه کارگر تا میانه بودند. بیشتر مقاله نویسان مجله به داخل ایران و روسیه سفر کرده، اوضاع و احوال سیاسی را رصد می‌کردند. ملانصرالدین در کاریکاتور دیگری، صحبتهای خصوصی و ظاهرا سیاسی دو مرد را آورده است:[۲۹]

ملانصرالدین مسئله صیغه را که در بین شیعه‌ها رایج بوده را هم نقد می‌کرد:[۳۰]

گوره‌سن بونلاردا دا صیغه ائلمک وار؟ یوخسا ائله بیزیم شریعتمیز گئنیشلیکدیر؟

ببینم تو بین اینها هم صیغه رایج است؟ ظاهرا فقط توی دین ما این قدر آزادی عمل هست؟

ملانصرالدین، ضمن نقد عیاشی مردان مسلمان، تفاوت فرهنگی و ظاهری مسلمانان و روسها را هم مدنظر قرار می‌داد. در شماره ۲۳ سال ۱۹۰۶ در کاریکاتوری میبینیم که مرد مسلمانی از زن روس غیرمسلمان بدون پوشش خواستگاری می‌کند:

همین مسئله تفاوت ظاهری بین مسلمان و روس که در آن برهه تاریخی مطرح بود و در نشریات به آن پرداخته می‌شد، نه تنها در نگاه زنان روس به مردان مسلمان حتی در نگاه زنان روس به زنان مسلمان و با ظاهر محجبه آنها هم جای خود را پیدا می‌کرد. روبرو شدن زنان با دو ظاهر متفاوت، زنان مسلمان سنتی محجبه روبنده‌دار پیاده که از زن سواره روس غیرمسلمان بدون پوشش می‌ترسند:[۳۱]

۷- خرافه‌پرستی زنان: باورهای مردم عامه و بویژه زنان به خرافه به شکل مقاله و کاریکاتور مدام مورد نقد ملانصرالدین قرار می‌گرفت. در یکی از کاریکاتورها تصویر اسفند دود کردن توسط خانم دیده می‌شود با توضیح رفع بلای هزار درد[۳۲]؛ که معضل بهداشت، کم آگاهی، خرافه پرستی و ناچاری زنان را هم غیرمستقیم نشان می‌داد. همچنین باور به بدشگون بودن بعضی حیوانات و پرنده ها:

خرافه پرستی و باور زنان به فالگیری و رمالی هم توجه ملانصرالدین را جلب کرده بود.

کاریکاتورهای ملانصرالدین نخستین کاریکاتورهای منتشره در آذربایجان و ایران بود. نویسندگان نشریه ملانصرالدین به خوبی با عادات و آداب ایرانیان آشناییت داشتند و در اکثر شماره‌ها در مورد مسائل ایران مقالات می‌نوشتند.

ملانصرالدین، همین مسئله خرافه‌پرستی را نه تنها در قفقاز بلکه در ایران هم مورد نقد قرار می‌داد. کاریکاتور زیر دعانویسی جلو مسجد صاحب الامر تبریز را نشان می‌دهد. (لبته ملانصرالدین، نقدهای جدی برای باورهای اسلامی داشت که در این مقاله بحث نمی‌شود.)

مطالب نشریه دهان به دهان می‌گشت و بر شرایط مردم آذربایجان و ایران بسیار تاثیر می‌گذاشت. طنزها و کاریکاتورهای مجله توانست مفاهیم و ارزشهای مهمی چون پیشرفت و تجدد و آزادی و عدالت را به زبان ساده به مردم بگوید و ذهن آنها را بیدار کند.

۸- ملانصرالدین در کنار سایر مسائل اجتماعی روز، طرز تربیت بچه‌ها توسط خانمها را هم نقد می‌کرد:[۳۴]

آغلاما قادان آلیم، خورتدان گلر… / گریه نکن، فدات شم. لولو خورخوره می‌آید….

برخورد ملانصرالدین با حقوق زنان در خانواده و جامعه تحول خواهانه و نوین بود. او بسیاری از جلوه‌های زندگی دشوار زنان را با مقاله، شعر، چیستان و طنز پوشش می‌داد. طرز نگهداری بچه‌ها توسط مادران و عدم آموزش آنها از مسایل بهداشتی را مورد نقد قرار داد:

ملانصرالدین آموزش ندیدن دختران را ریشه در باورهای اسلامی می‌دانست.[۳۵] ملانصرالدین در مقالات و داستان‌های کوتاه طنز آمیز خود به کالبدشکافی عوامل سیاسی و اقتصادی و بازخوردهای نقصان‌های موجود در اداره حکومت پرداخته درباره « مسائل زنان» حرفهایی می‌زد؛ او در داستانواره‌ای به همین نام می‌نویسد: « به فکرم می‌رسد که: ملانصرالدین از خدا نترسد از جانشینانش نترس دوباره چیزی بنویسد مثل اینکه: جهت پیشرفت و گشودن افق‌های جدید در جهان لازم است که زنان ما نیز مثل زنان انگلیس و روس و ارمنی علم اندوزی و درس پیشه کنند تا چشم و گوش شان باز شود. مردها آنها را در چارچوب‌ها و چهار دیواری‌ها مورد بی مهری و آزار قرار ندهند، حقوق برابر آنها را در نظر گرفته و مثل گاو و خر در داد و ستدها آنها را خرید و فروش نکنند!…خدای نکرده اگر ملانصرالدین یک همچنین موردی را بنویسد زمین‌ها به لرزه در می‌آیند، عالم و آدم به هم می‌خورد و از هر شهری حیدرقلی‌ها و مشدی حق وردی‌ها چادر چاقچور کرده به تفلیس می‌دوند تا حضرت آقا عمو را صدا کنند که بیا…».

معضل بهداشتی رشد بید و کک در لباس بچه‌ها و مسئولیت رفع معضل توسط مادر بچه‌ها نیز در این نشریه مطرح بود:[۳۶]

۹- آزادی زنان: شاید بزرگترین انتقاد از عدم آزادی زنان را در کاریکاتور زیر پیدا کرد که با عنوان «دو کور» آورده است و در آن یک نابینای واقعی که از روی ناچاری درخواست کمک می‌کند را با زن محجبه‌ای مقایسه می‌کند که کورکورانه پشت سر مرد (ش) می‌رود:[۳۷]

محمدقلی‌زاده در یکی از یادداشتهایش که از او برجای مانده نوشته است: «روزی که در یکی از شماره‌های سال دوم [ملانصرالدین] مقاله‌ای درباره آزادی زنان نوشتم، دوستان نصیحتم کردند که در کوچه و بازار آفتابی نشوم. زیرا در «شیطان بازار» دکانها را بسته و مردم دنبال من افتاده اند».[۳۸] حمیده جوانشیر هم می‌نویسد بعد از اجیر کردن سه قاتل حرفه ای، میرزاجلیل برای دفاع از جان خود مدام یک اسلحه کمری برونینگ را با خود حمل می‌کرد. [۳۹]

نویسندگان متعددی همچون عمر فایق نعمان‌زاده و عبدالرحیم بیگ حق‌وئردی‌اف با روزنامه همکاری می‌کردند، ولی اکثر مطالب و مقالات روزنامه با امضاهای مخفی و جعلی به نشر می‌رسید تا آنها در امان باشند. مشخص نیست که کدام یک از امضاها به چه کس یا کسانی تعلق داشته است. ولی بعضی از آنها تا بحال مشخص شده‌اند: «ملانصرالدین» میرزاجلیل محمدقلی‌زاده، «هوپ هوپ» میرزاعلی اکبر طاهرزاده شیروانی (صابر)، «هر دم خیال» محمد سعید اردوبادی، «فقیر» پدر محمد سعید اردوبادی، [۴۰] «او تایلی» (یعنی آن طرفی) علی‌قلی نجف‌اف (غمگسار)، «سیجیم قلی» علی نظمی، «سانجاق» جعفر جبارلی (هنگام نشر در باکو)، و غیره.[۴۱]

مسئله عدم آزادی زنان را ۳ سال بعد ضمن وصف و شرح زیبایی زن، مجددا به تصویر ‌کشید:[۴۲]

میرزا علی اکبر صابر شعری در خصوص آزادی زنان داشت:

حیوان کیمی چکدیک سیزی بازارا، آ قیزلارساتدیق سیزی هر کهنه‌یه، کافتارا، آ قیزلار[۴۳]کشاندیم همچون حیوان شما را به بازار، آی دخترها فروختیم شما را به هر کهنه و کفتار، آی دخترها

در بحث آزادی زنان، موضوع تنگ نظری و شکاکی مردان یکی از سوژه‌هایی بود که ملانصرالدین با داستان[۴۴] و کاریکاتور به آن پرداخت و این موضوع را در سال بعد دوباره دنبال کرد:

نوشتن از آزادی زنان بی‌هزینه نبود. حمیده جوانشیر (محمدقلی‌زاده) در خاطراتش می‌نویسد «چاپ مقاله «زنان مسلمان و زنان ارمنی» از میرزا جلیل در ملانصرالدین[۴۷]، خشم بسیاری را در باکو و سایر مناطق برانگیخت. نامه‌های تحقیرآمیز و پر از لعن و ناسزا به سردبیر نوشته شد. حتی نزدیک بود میرزاجلیل جانش را بخاطر نوشتن آن مقاله از دست بدهد. میرزاجلیل آن نامه را نگه داشته بود تا این که در در مه ۱۹۱۳ [اردیبهشت ۱۲۹۲] هنگامی که ژاندارم‌ها خانه‌مان را تفتیش کردند، آن نامه‌ها را با بسیاری از اسناد ارزشمند جمع کردند و بردند».[۴۸]

۱۰- کودک همسری: موضوع ازدواج دختران در سنین پایین مثل ۸ سالگی را همیشه زیر تیغ تیز طنز‌هایش قرار می‌داد:

دو سال بعد (۱۹۰۸) همین موضوع را باز مطرح می‌کند. موضوعی که تا به امروز هم ادامه دارد:

جهنم اول ائوه، سنین اویناماق واقتین کئچدی، موللا عمی گلیب سنه کبین کسسین.[۵۰]

غیرت مردانه، حس تصاحب و حق اختیار ازدواج با دختر بچه‌ها در شهرستانها به مراتب وضعیت ناگواری داشته و دارد:[۱]

ملانصرالدین، وضعیت زندگی دختربچه‌های مسلمان را با هم سن و سالهای خود در سایر ادیان مقایسه می‌کرد:

نشریه ملانصرالدین ضمن اینکه از ازدواج زود هنگام دخترها انتقاد میکرد، همین مسئله را در مورد پسرها هم در نظر می‌گرفت:

۱۱- مسئله حجاب زنان: تعصب و خرافات به جای دین و به نام دین بیداد می‌کرد. ملانصرالدین تلاش می‌کرد بی آنکه خشم عوام را برانگیزد، تخم فرهنگ و آزادی بکارد.

۱۲- آموزش مسائل جنسی: شب اول ازدواج هم مورد نقد ملانصرالدین بود. عدم آموزش دختران و پسران راجع به مسایل جنسی قبل از ازدواج مسئله بغرنجی در جوامع سنتی و مسلمان بوده و هنوز هم هست. در سنتهای قدیمی، یکی از دوستان مذکر تجربه‌دار و صمیمی تازه داماد و یک خانم باتجربه دوست عروس شب اول ازدواج از پشت در اتاق زفاف پسر و دختر بی تجربه را برای نخستین آمیزش جنسی راهنمایی می‌کردند (شکل زیر- پانل پایینی). وجود پرده بکارت دلیلی بر دختری تازه عروس قلمداد شده، و بعد از پایان نخستین نزدیکی جنسی آن را با در کردن چندین گلوله‌ جشن می‌گرفتند:[۵۳]

۱۳- حق طلاق زنان:

این موضوع – که هنوز هم در جامعه امروزی بعد از یک قرن رایج است- با ذکر یک کاریکاتور و بدون توضیح اضافی آورده می‌شود:[۵۴]

عورت [ارینه]: انصاف ائله، نئچه ایلدیر کی، آیری آرواد آلیب منه ده هئچ باخمیرسان. باری منی بوشا کی، آزاد اولوم، جانیم قورتارسین.

ار [عورته]:بوشامانام، بوشامانام، قوی جانین چیخسین. خلاف شرع ایش کی گورمورم. اختیار منده‌دیر، ایسترم بوشارام، ایسترم اولنه کیمی کبین آلتیندا ساخلارام.

زن [به شوهرش]:انصاف داشته باش. چند سالی است که زن دیگه‌ای گرفته‌ای و به من هیچ توجهی نداری. بیا و من را طلاق بده، راحت بشم، جانم آزاد بشه.

شوهر [به زنش]: طلاقت نمی‌دهم، طلاق نمی‌دهم تا جونت دربیاد. کاری برخلاف شرع که انجام نمی‌دهم. حق انتخاب با منه؛ خواستم طلاق می‌دهم، خواستم هم تا روز مرگت زیر تعهد ازدواج نگه‌ات می‌دارم.

زن که حق طلاق نداشت، اگر خارج از رابطه زناشویی رابطه دیگری برمی‌گزید، پاسخ شریعت به آن سنگسار بود:

۱۴- خشونت علیه زنان: ملانصرالدین خشونت علیه زنان و دختران به شیوه فیزیکی و روانی را در خانه و اجتماع به اشکال مختلف نشان می‌داد.

در یکی از موارد کاریکاتورهای نشان می‌داد که خشونت علیه زنها از مادران به دختران و از نسلی به نسلی دیگر منتقل می‌شود و این زنجیره باید قطع شود:

۱۵- آموزش زنان: ملانصرالدین فقط انتقاد نمی‌کرد، بلکه راه برون رفت هم نشان میداد. راه حل پیشنهادی ملانصرالدین برای معضلاتی که در بالا قید شد را در آموزش زنان و نقد مخالفان آزادی زنان می‌دانست. جلیل محمدقلی‌زاده هنگامی که در جوانی معلم مدرسه بود توانست به غیر از پسران روستای نهرم در نزدیکی نخجوان، هشت نفر از دختران محلی را نیز به چنین مدرسه‌ای جلب کند.[۵۵] میرزاعلی اکبر صابر شاعر روشنفکر، همکار مجله و دوست محمدقلی‌زاده معتقد بود که زن مادر است، مادر مربی جامعه و معلم نسل آتی است و در شعر «عِلملی و علمسیز آنا» (مادر باسواد وبی‌سواد) به این مسئله پرداخت.[۵۶]

اولین خبر خوش برای پیشرفت زنان در مجله ملانصرالدین به تاریخ ۱۱ آگوست ۱۹۰۶ م. [۲۲ مرداد ۱۲۸۵خ.] چاپ شده است که در آن ملانصرالدین -مردی حاذق و باتجربه- با انگشتش «دارالعلم [خانه دانش] انسانیت و اسلامیت» را به بانوی جوان مسلمان مشتاق یادگیری نشان می‌دهد. جلیل محمدقلی‌زاده به دلیل داشتن تفکرات سکولار کلمه «انسانیت» را پیش از «اسلامیت» آورده است.

ملانصرالدین تشکیل مدارس مدرن برای دختران و پسران، آموزش زبان مادری ترکی آذربایجانی و به ویژه حقوق بیشتر برای زنان را تبلیغ و تشویق می‌کرد. مجله ملانصرالدین یک نقشه واقعی ایران و جنوب قفقاز را نشان داد که در آن شهرها،‌ مدارس، قمارخانه ها، معابد، مدارس دخترانه، خانه‌های قرائت [قرآن] و مراکز جمعیت خیریه را با نشانه‌هایی علامت گذاری کرده بود. آنچه که جلب توجه می‌کند تعداد فوق العاده زیاد معابد و قمارخانه‌ها بود. مدارس در تعداد خیلی کم دیده می‌شد و فقط یک مدرسه دخترانه در ایروان نشانه گذاری شده بود.[۵۷]

ملاحظات قومی، منطقه‌ای، بین المللی، مذهبی و سیاسی نشریه بسیار فراگیر بود. در سطح محلی، نشریه ملانصرالدین خواستار آموزش به زبان ترکی آذربایجانی در خانه و مدرسه بود. انتشار این نشریه همزمان بود با برآمدن جنبش جدید سوادآموزی در میان مسلمانان قفقاز در ابتدای قرن بیستم بود، چرا که ایسماییل قاسپیرالی (اسماعیل گاسپرینسکی) اصلاحات نوینی در روش آموزشی (جدیدیسم) مدارس را پیشتر از این شروع کرده بود. از مخالفین جدی این ابتکار نوین آموزشی ملاها بودند که در خیلی از مکتب‌ها آموزش می‌دادند (تعداد آنها در نقشه بالا آمده است). ملانصرالدین این پیغام را می‌رساند که بسیاری از عملکردهای سنتی و محافظه کارانه مسلمانان قفقاز از ایران می‌آید و باید کنار گذاشته شود.[۵۸]

ملانصرالدین به مادر و زبان مادری اهمیت فوق‌العاده‌ای می‌داد. ملانصرالدین ضمن تشویق زنان مسلمان و آذربایجان به آموزش، وضعیت تحصیلی زنان مسلمان را با زنان سایر ادیان نظیر مسیحیت و یهودی هم مقایسه می‌کرد، و هنگامی که از آموزش زنان صحبت میکرد، سوالهایی هم از زبان مادران مطرح می‌کرد. نشریه از مادران و پدران انتقاد می‌کرد که در جمع خود و با فرزندانشان به روسی صحبت می‌کنند:

انتخاب بین ادامه تحصیل و ازدواج برای دختران را نمی‌شد که ملانصرالدین به آن نپردازد. ایده اولیه طرح کاریکاتورها را میرزاجلیل به کاریکاتوریستهای آلمانی و قفقازی می‌داد و آنها آن را به تصویر می‌کشیدند: «جلیل تلاش می‌کرد با حرکات دست و میمیک چهره با کارتونیستها توضیح دهد که کارتونها باید چه تیپ‌هایی از آدم‌ها را نشان دهند».[۵۹] خانواده‌های سنتی ازدواج دختران را بر آموزش و تحصیل آنها مقدم می‌دانستند (و هنوز هم این مسئله رایج است):

حمیده جوانشیر – از نخستین زنان فعال در منطقه قفقاز- خیلی از اندیشه‌هایش را به هیئت تحریریه ملانصرالدین منتقل میکرد و کارتونیستها آن را با تصویر و چیستان منتشر می‌کردند. حمیده جوانشیر در خاطراتش می‌نویسد که «پدرم [احمدبیگ] معتقد بود که آموزش پسران و دختران باید مثل هم باشد و می‌گفت که اگر دختران از حقوق طبیعی‌شان محروم شوند به عروسک خیمه‌شب بازی جنس نر تبدیل خواهند شد. بعد همین دخترانی که از حقوقشان محروم شده‌اند زنانی ذلیل و بی دست‌و‌پا و برده خواهند بود».[۶۰]

نشریه ملانصرالدین از ۱۹۰۶ تا ۱۹۱۷ [۱۲۸۵ تا ۱۲۹۶خ.] در تفلیس منتشر شد. ممنوعیت ورود مجله به ایران و ترکیه و تحریم آن از سوی برخی مذهبیون افراطی و سرمایه‌داران، باعث تعطیلی موقت مجله برای مدتی شد.[۶۲] و به دنبال نشر مقاله در انتقاد از سیاست تزار در ۱۹۱۷ فعالیت نشریه در تفلیس پایان یافت. جلیل محمدقلی‌زاده تصمیم گرفت ملانصرالدین را از ۱۹۲۱م. / ۱۳۰۰خ. در آذربایجان ایران چاپ کند. نشریه ملانصرالدین بعد از یک سال نشر در تبریز در ۱۹۲۲ /۱۳۰۱ به باکو منتقل و ادامه نشر یافت. مطالب مجله نصرالدین در تبریز و باکو در خصوص زنان در فرصتی دیگر مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.

در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی، مقامات جمهوری شوروی سوسیالیستی آذربایجان به میرزاجلیل محمدقلی‌زاده گفتند که وی از اصول سیاسی بر کشور شوراها تبعیت کند و باید نام مجله را به الله سیز (یعنی بی خدا) تغییر دهد. میرزاجلیل فردی سکولار بود و مذهب و روحانیت را به نقد تند گرفته بود، ولی او شروط مقامات و سانسور مجله را نپذیرفت[۶۳] و همکاری‌اش با نشریه در ژانویه ۱۹۳۱ پایان یافت و سال بعد (۴ ژانویه ۱۹۳۲ / ۱۳ دی ۱۳۱۰) در ۶۶ سالگی شمع زندگی‌اش خاموش شد. نشریه ملانصرالدین بعد از ۷۴۸ شماره (۳۴۰ شماره در تفلیس، ۸ شماره در تبریز و ۴۰۰ شماره در باکو) و ربع قرن فعالیت در زمستان ۱۹۳۱/۱۳۰۹ تعطیل گردید. روزی که ملانصرالدین شروع بکار کرد، میرزاجلیل محمدقلی‌زاده ۴۰ ساله بود و هنگامی که عمر نشریه به پایان رسید، ۶۵ ساله بود. در طی این ۲۶ سال فعالیت، کارهای مهم دیگری نیزی انجام داد که لازم است در جای خود و مستقلا به آن پرداخته شود.

نشریه ملانصرالدین باعث ایجاد مکتب ادبی و فکری نوینی شد. همزمان و بعد از نشر او نشریه‌های فکاهی دیگری به میدان آمدند، همچون «بابای امیر»، «طوطی»، «زنبور»، «آری»، «مه‌زه‌لی»، «لک‌لک» و غیره، ولی هیچ کدام از اینها نتوانستند آن راه و خلاقیتی را که ملانصرالدین داشت را عرضه کنند. جلیل محمدقلی‌زاده مانند فضولی و میرزا فتحعلی آخوندزاده در تاریخ ادبیات آذربایجان مکتب جدیدی بنیان نهاد و آموزگار نسلی از نویسندگان بعد از خود شد و شهرتش از مرزهای آذربایجان فراتر رفت و در آفریقا و خاورمیانه و خاور دور به سرعت گسترش یافت.

نشریه ملانصرالدین ایدئولوژیهای پیشرو زمانه خود را با خلاقیت بسیار به تصویر کشید. از زیاده‌روی‌ها و کمبودها و نقصها در جامعه بطور ویژه در خصوص حقوق زنان انتقادات جدی کرد. سردبیر ملانصرالدین سکولار بود، ولی ضد مذهب نبود. اوعلیه فنتیک و فنتیسم (تعصب و افراط گرایی) فعال بود. از حقوق زنان دفاع می‌کرد، ولی ضد مرد نبود، و مخالف جدی مردسالاری بود. در رویکرد نقادانه ملانصرالدین نسبت به انحطاط و عقب ماندگی مسلمین و مرد مسلمان، هیچ گونه توهین و تحقیر دیده نمی‌شود. این نشریه با رویکردی آسیب شناسانه مشکلات زنان را از زوایای مختلف مورد توجه قرار داد؛ و با برگرفتن از نام شخصیتی مشهور و رند، ناگفتنی‌های درون انسانها و مسلمانها را در قالب طنز یا گفت یا تصویرش را کشید. به راستی که روزنامه ملانصرالدین نخستین و بزرگترین روزنامه طنز جهان اسلام و دنیای شرق بوده است.

بعد از مرور این کاریکاتورها، آیا به این نتیجه می‌رسید که خیلی چیزها همان است که گویی در همان صد و پانزده سال پیش بود؟ او در نخستین سر مقاله نوشته بود:

ای منیم مسلمان قارداشلاریم! زمانی که مندن بر گولمه‌لی سوز ایشدوب آغزنزی گویه آچوب و گوزلرنزی یوموب او قدر خاخا ائدوب گولدنز، که آز قالدى باغرساقلارنز یرتیلسون، و دستمال عوضینه اتکلرنزایله اوز گوزونزی سیلوب «لعنت شیطانه» دئدینز، او وقت ایله گمان ایتمیون که ملانصرالدینه گولورسنز. ای منیم مسلمان قارداشلاریم! اگر بیلمک ایسته سنز که کیمن اوستنه گولورسنز، او وقت قویونز قباقنزه آیینه نی و دقت ایله باخنز جمالنزه.  ای برادران مسلمان، هنگامی که حرف خنده‌داری شنیده، دهن خود را به هوا باز کرده، چشمتان را بسته، اونقدر ها! ها! ها! کرده خندیدید، که کمی ماند تا روده‌بر بشوید و به جای دستمال، با گوشه دامنتان چشمتان را پاک کرده، «لعنت بر شیطان» گفتید، آن وقت فکر نکنید که به ملانصرالدین خندیدید. ای برادران مسلمانم! اگر می‌خواهید بدانید که به کی خندید، جلویتان یک آینه بگذارید و به چهره‌تان نگاه کنید.  

پانویس:

[۱] Email: Younes.Leysi@gmail.com
[۲] Hunziker, Sara (2019). Ramona, Mihaila (ed.). Myth, Symbol, and Ritual: Elucidatory Paths to the Fantastic Unreality. University of Bucharest. pp. 357–۳۶۱.
[۳] Attardo, Salvatore, ed. (2014). Encyclopedia of Humor Studies. SAGE Publications. pp. 108–۱۱۱.
[۴] Payam Sharifi, NYU Abu Dhabi Institute, “Satire in the Muslim World: Molla Nasreddin”, YouTube: https://www.youtube.com/watch?v=0gzDXLih0rM&t=1643s   
[۵] در این مقاله نشریه ملانصرالدین در ۱۹۰۶-۱۹۱۷ که در تفلیس منتشر شد بررسی شده‌  و از آرشیوهای دانشگاه هاروارد، کتابخانه مجلس شورای ملی [شورای اسلامی فعلی] ایران، کتابخانه ملی جمهوری آذربایجان در باکو و آرشیو شخصی بهره گرفته شده است. مجموعه مقالات منتشر شده در فاصله سالهای ۱۹۱۵ و ۱۹۱۶ قابل دسترسی نبود و بررسی نشده‌اند. از تمامی افرادی که در پیدا کردن این آرشیو همکاری کرده‌اند، نهایت سپاسگزاری را دارد، بطور ویژه آقای ع.ا. ر.
[۶] جلیل محمد‌قلی‌زاده در ۱۹۰۳ سردبیر روزنامه «شرق روس» بود. به دنبال تعطیلی روزنامه، وی در ژانویه ۱۹۰۵ به اتفاق عمر فائق نعمان‌زاده چاپخانه غیرت را تاسیس و به نشر کتب و مقالات اقدام کرد.
[۷] سردبیر و عمده نویسندگان اصلی نشریه ملانصرالدین خود را مسلمان معرفی می‌کردند تا خود را از گرجی‌های  مسیحی و ارمنی‌های ساکن در قفقاز متمایز کنند یا قفقازی می‌خواندند؛ اینها در حالی بود که روسها آنها را تاتار می‌نامیدند. ژانت آفاری و کامران آفاری، حرفه هنرمند، «ملانصرالدین و دیگ درهم‌جوش خلاقیت در ماورای قفقاز»، https://herfeh-honarmand.com/blog
[۸] ملانصرالدین [میرزاجلیل محمدقلی‌زاده]، ملانصرالدین، «تفلیس ۷ آپریل»، ش. ۱، سال ۱، ۷ آپریل ۱۹۰۶، ص. ۲.
[۹] کونول خلیلووا، بی‌بی‌سی فارسی «مجله ملانصرالدین؛ پیشرو طنز سیاسی در جهان اسلام»، به تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ / ۸ مارس ۲۰۱۵. لینک:  https://www.bbc.com/persian/arts/2015/03/150308_l51_nesreddin_satire_media
[۱۰] ملانصرالدین،  شماره ۳، به تاریخ ۲۱ آوریل ۱۹۰۶، ص. ۸.
[۱۱] آذربایجان درگی‌سی، «۷-۱۹۰۶ نجی ایللرده تبریزده مرتجعلر طرفندن جلیل محمدقلی‌زاده‌نین قتلنه ویریلمیش فتوانین صورتی»، ن. ۸، ۱۹۴۶، ص. ۴۱، باکی نشری.
[۱۲] کونول خلیلووا، بی‌بی‌سی فارسی، «مجله ملانصرالدین؛ پیشرو طنز سیاسی در جهان اسلام»، به تاریخ ۱۷ اسفند ۱۳۹۳ / ۸ مارس ۲۰۱۵. لینک: https://www.bbc.com/persian/arts/2015/03/150308_l51_nesreddin_satire_media
[۱۳]ملانصرالدین، ش. ۱۵، به تاریخ ۱۴ژوئئه ۱۹۰۶.
[۱۴]ملانصرالدین، شماره ۱۴، به تاریخ ۷ ژوئن ۱۹۰۶.
[۱۵] حمیده جوانشیر، حادثه همزاد من است، ترجمه  فرهاد دشتکی‌نیا، انتشارات ثالث، سال ۱۴۰۰، ص. ۹۷ (از ۳۵۱) نسخه دیجیتالی فیدیبو.
[۱۶] ملانصرالدین،  شماره ۲۰، به تاریخ ۱۸ آگوست ۱۹۰۶.
[۱۷] حمیده جوانشیر، حادثه همزاد من است، ترجمه  فرهاد دشتکی‌نیا، انتشارات ثالث، سال ۱۴۰۰، ص. ۱۱۸ (از ۳۵۱) نسخه دیجیتالی فیدیبو.
[۱۸] ملانصرالدین، شماره ۲۳ ٬ به تاریخ ۸ سپتامبر ۱۹۰۶.
[۱۹] حمیده جوانشیر ازدواج سوم میرزاجلیل محمدقلی‌زاده بود. هر دو همسر اول میرزاجلیل فوت کرده بودند. حاصل ازدواج آنها دو پسر بود. فرزند دوم انور محمدقلی زاده [جوانشیری] ۱۹۱۱ – ۱۹۷۹م/۱۲۹۰ – ۱۳۵۷خ دانش آموخته انستیتوی دولتی طب آذربایجان بود در سالهای نخست جنگ جهانی دوم مدیر اداره پست باکو بود و در ۱۹۴۲م / ۱۳۲۱خ. به ایران رفت و ازدواج کرد ( ۱۹۵۷م/۱۳۳۶) در تهران کلینیکی تأسیس کرد و تا پایان عمر همانجا ماند. او در ایران نام خانوادگی جوانشیری را برای خود برگزیده بود. ن. ک. خاطرات حمیده جوانشیر.
[۲۰] ملانصرالدین، ش. ۳۹، سال ۱۹۱۰.
[۲۱] ملانصرالدین، شماره ۲۱، سال  ۱۹۱۰.
[۲۲]ملانصرالدین، ش. ۴، به تاریخ ۲۸ آوریل ۱۹۰۶/  اردیبهشت ۱۲۸۵خ.
[۲۳] Rotter // Azərbaycan sovet ensiklopediyasının baş redaksiyası . VIII. Azərbaycan Sovet Ensiklopediyası. ۱۹۸۴. ۱۸۷.
[۲۴] Yadigarlar – Molla Nəsrəddin jurnalı ۰۷.۰۴.۲۰۱۹  https://www.youtube.com/watch?v=_mxUkotubJI
[۲۵] ملانصرالدین، ش. ۴۲، تاریخ ۱۱ نوامبر ۱۹۰۷.
[۲۶]ملانصرالدین، شماره ۳، تاریخ ۱۹ ژانویه ۱۹۰۷.
[۲۷] ملانصرالدین، ش. ۲۰، به تاریخ ۱۴ آگوست سال ۱۹۱۳.
[۲۸] حمیده جوانشیر، حادثه همزاد من است، ص. ۱۳۵-۱۳۷ (از ۳۵۱) دیجیتالی فیدیبو.
[۲۹] ملانصرالدین، شماره ۱۳ ٬ ۳۰ ژوئن ۱۹۰۶ / تیر ۱۲۸۵خ.
[۳۰] ملانصرالدین، ش. ۱۷ به تاریخ ۱۷ ژوئن ۱۹۱۳ / ۱۹ رجب ۱۳۳۱.
[۳۱] ملانصرالدین، ش. ۱۷، سال ۱۹۰۶.
[۳۲] ملانصرالدین، ش. ۱۵، سال ۱۹۰۶.
[۳۳]ملانصرالدین،  شماره ۲۵، سال ۱۹۰۶.
[۳۴] ملانصرالدین، شماره ۶، سال ۱۹۰۷
[۳۵] نگاه کنید به مقاله «قیزلارین تربیه‌سی» یا تربیت دختران با امضای موزالان. سال ۱۹۰۷.
[۳۶] ملانصرالدین، ش. ۱۲، سال ۱۹۰۶.
[۳۷] ملانصرالدین،  ش. ۹، به تاریخ  ‌۳ مارس ۱۹۰۷م.
[۳۸]  عباس زمانوف، چکیده‌ای از زندگی و افکار زندگی و افکار جلیل محمدقلی‌زاده (ملانصرالدین)، ترجمه بهزاد آبادی باویل،  نشر تلاش، تبریز، سال ۲۵۳۶ [۱۳۵۶]، ص. ۷. یادداشتهای شخصی او در آرشیو دست نوشته‌های آکادمی علوم جمهوری آذربایجان نگهداری می‌شود.
[۳۹] حمیده جوانشیر، حادثه همزاد من است، ص. ۹۸ (از ۳۵۱) نسخه دیجیتالی فیدیبو.
[۴۰] حمیده جوانشیر، حادثه همزاد من است، ترجمه  فرهاد دشتکی‌نیا، انتشارات ثالث، سال ۱۴۰۰، ص. ۱۰۱-۱۰۲ (از ۳۵۱) نسخه دیجیتالی فیدیبو.
[۴۱] Gülbəniz Babayeva, Yadigarlar – Molla Nəsrəddin jurnalı ۰۷.۰۴.۲۰۱۹  https://www.youtube.com/watch?v=_mxUkotubJI  22-25-ci dəiqələr.
[۴۲] ملانصرالدین٬ ش. ۲۹، سال ۱۹۱۰.
[۴۳] ملانصرالدین، ش. ۱۴ سال ۱۹۰۸.
[۴۴] ملانصرالدین، «فاطما خالانین آت مینمسی» [اسب سواری خاله فاطی]، به قلم لاغلاغی، ش.۲۶، سال ۱۹۰۶. داستانی دوقسمتی؛ این که در دنیا پیش می‌آید که کفش زنها از پایشان دربیاید و بیافتد٬ چه موقع سوار شدن به اسب٬ چه وقتی که از ماشین یا درشکه پیاده می‌شوند یا از ترن. دوستی دارم وقتی که با زنش سفر خراسان می‌رفتند کفش زنش ۳۰ بار موقع پیاده شدن از درشکه٬ ۲۱ بار وقتی که از پله‌ها پایین می‌آمد و ۱۴۰ بار هم وقتی از اسب پیاده میشد. این همه جای دنیا پیش می‌آید و با افتادن کفش زن مصیبتی نمی‌شود مگر خاله فاطی …
[۴۵] ملانصرالدین، ش. ۱۰، به تاریخ ۱۰ مارس ۱۹۰۷.
[۴۶] ملانصرالدین، ش. ۴۵، به تاریخ ۲ دسامبر ۱۹۰۷.
[۴۷] ملانصرالدین [جلیل محمدقلی‌زاده]، ملانصرالدین، «ارمنی و مسلمان عورتلری»، سال دوم، ش. ۲۰، به تاریخ ۱۹ می‌۱۹۰۷، ص. ۲-۳ و ۶.
[۴۸] حمیده جوانشیر، حادثه همزاد من است، ترجمه  فرهاد دشتکی‌نیا، انتشارات ثالث، سال ۱۴۰۰، ص. ۷۱ و ۸۴ (از ۳۵۱) نسخه دیجیتالی فیدیبو.
[۴۹] ملانصرالدین، ش. ۳۵،  س. ۱۹۱۰.
[۵۰] ملانصرالدین، ش. ۱۵ تاریخ ۷ ماه می‌۱۹۱۳ / ۱۳ جمادی‌الآخر ۱۳۳۱.
[۵۱]ملانصرالدین، ش. ۱، سال سوم، به تاریخ ۶ ژانویه  ۱۹۰۸.
[۵۲] ملانصرالدین، ش. ۱۴، سال ۱۹۱۰.
[۵۳] ملانصرالدین، ش. ۳۷، ۲ اکتبر ۱۹۰۷.
[۵۴] ملانصرالدین، ش. ۱۹، سال ۱۹۱۰.
[۵۵]  عباس زمانوف، چکیده‌ای از زندگی و افکار زندگی و افکار جلیل محمدقلی‌زاده (ملانصرالدین)، ص. ۱۶-۱۷.
[۵۶] M.Ə.Sabir. Hophopnamə, Bakı, ۱۹۲۲, səh.383.
[۵۷] ملانصرالدین، شماره ۱۲، به تاریخ ۲۴ مارس ۱۹۰۷.
[۵۸] ژانت آفاری و کامران آفاری، فرارو، «نقش مجله ملانصرالدین در انقلاب مشروطه چه بود؟»، به تاریخ ۱۴ مرداد ۱۳۹۹، کد خبر: ۴۴۹۵۲۹، لینک: https://fararu.com/fa/news/449529
[۵۹] حمیده جوانشیر، حادثه همزاد من است، ترجمه  فرهاد دشتکی‌نیا، انتشارات ثالث، سال ۱۴۰۰، ص. ۹۸ (از ۳۵۱) نسخه دیجیتالی فیدیبو.
[۶۰] حمیده جوانشیر، حادثه همزاد من است، ترجمه  فرهاد دشتکی‌نیا، انتشارات ثالث، سال ۱۴۰۰، ص. ۴۲ (از ۳۵۱) نسخه دیجیتالی فیدیبو.
[۶۱]ملانصرالدین، ش. ۲، سال ۱۹۰۸.
[۶۲] حمیده جوانشیر، حادثه همزاد من است، ترجمه  فرهاد دشتکی‌نیا، انتشارات ثالث، سال ۱۴۰۰، ص. ۱۳۴-۱۳۵(از ۳۵۱) نسخه دیجیتالی فیدیبو.
[۶۳] Peris, Daniel (May 23, 1998). Storming the Heavens: The Soviet League of the Militant Godless. Cornell University Press. ISBN 0801434858.

منبع: رادیو زمانه.

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی