گزارشِ کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید» درباره صد سال کشتار اهل قلم

کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران در «تبعید» – دو نهاد مستقل با سابقه مبارزه برای آزادی بیان در گسترده چند دهه

کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید» زیر عنوان «یاد جانباختگان اهل قلم» فهرستی از نویسندگانی که در طی یک قرن دوران زمامداری خاندان پهلوی و دوران زمامداری جمهوری اسلامی ایران به قتل رسیده‌اند، منتشر کرده‌اند. کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید» یادآوری کرده‌اند:
«داده های این نوشته از تارنماهای اینترنتی برگرفته شده و روشن است که فهرست جانباختگان اهل قلم، کامل نیست. اما مسئله بر سر فراموشی و وجدان تاریخی ما و تکرار فاجعه های اجتماعی ست که از هم اکنون باید از وقوع آنها پیشگیری شود.»

یاد جانباختگانِ اهل قلم

با انقلاب مشروطیت، فضای سیاسی و فرهنگی جامعهٔ ایران دچار دگرگونی های بنیادین شد. مسئلهٔ قانون در مناسبات دولت و مردم و تعریف جایگاه شاه در چارچوب قانون، چنان نهادینه شد که اعمال استبداد که پیشینه ای تاریخی نیز داشت، به سهولت امکان پذیر نبود. روشنفکران و روشنگران آن دوره با زبان ادبیات از آزادی و دمکراسی و قانون پشتیبانی کردند و به خلق آثاری گرانمایه موفق شدند. با حضور هنرمندان در مناسبات اجتماعی و استقبال مردم از آنان، دستگاه های فشار و سرکوب دولتی نیز از پای ننشستند و با اینکه دولت های وقت، مدعی بودند که خواهان پیشرفت و توسعهٔ اقتصادی و اجتماعی ایران هستند، چشم از همپیمانان روشنفکر و روشنگر خود برگرفتند و برای پیشبرد برنامه های خود، به استبداد و خودرأیی روی آورند.

میرزادهٔ عشقی، در زمان نخست وزیری رضا شاه در دههٔ ۱۹۲۰ ترور شد:

عشقی، بُود ار نوحه‌گر امروز عجب نیست

خون می‌چکد از دیدهٔ ایرانی ایران.

ابوالقاسم لاهوتی که حتا امروز از شاعران برجستهٔ تاجیکستان به شمار می آید، در سال ۱۹۲۳ به شوروی گریخت و در تاجیکستان درگذشت:

من آن مبارز ایرانم که از وطنم

فقط به یادم تیر و طناب می‌آید

عارف قزوینی، که در مخالف با قاجاریه از رضا شاه پشتیبانی می کرد، عاقبت در سال ۱۹۳۳ در انزوا و افسردگی کامل، در دهکده ای در نزدیک همدان چشم بر این جهان فرو بست:

از خون جوانان وطن لاله دمیده

از ماتم سرو قدشان سرو خمیده

در سایۀ گل بلبل ازین غصه خزیده

گل نیز چو من در غمشان جامه دریده

چه کج رفتاری ای چرخ! چه بد کرداری ای چرخ

سر کین داری ای چرخ! نه دین داری، نه آیین داری ای چرخ.

فرخی یزدی، که با دولت همکاری داشت و نمایندهٔ مجلس نیز شد، در سال ۱۹۳۹ پس از سال ها حبس، در زندان درگذشت و یا کشته شد:

خسرو کشور ما تا بود این شیرین‌کار

لاله‌سان دیده مردم همه گلگون باشد

عذر تقصیر همی‌خواهد و گوید مأمور

کاین جنایت حسب‌الامر همایون باشد.

ملک الشعرای بهار از بزرگترین شاعران و آخرترین شاعران کلاسیک سرا که توانست مدرنیته را با شعر درآمیزد، با آنکه از رضا شاه حمایت می کرد، اما در نهایت مجبور شد که فعالیت سیاسی را کنار بگذارد و چندین بار نیز دستگیر و زندانی و به تبعید فرستاده شد:

خرسِ صحرا شده همدست نهنگ دریا

کشتی ما را رانده است به گرداب بلا

آه ازپن رنج ومِحن آوخ ازبن جورو جفا

هان به جز جرئت وغیرت نبود چارهٔ ما

که چنین کشور دیرین کهن در خطر است

ای وطن‌خواهان زنهار وطن در خطر است.

محمد علی جمال زاده، پس از انتشار موفق ترین داستان خود یعنی «یکی بود یکی نبود» تا سال ۱۹۴۱ هیچ داستان دیگری ننوشت. نیما هم در این دوران مجبور به گوشه نشینی شد.

ترور میرزاده عشقی، فرار ابوالقاسم لاهوتی از کشور، افسردگی و انزوای عارف قزوینی، زندانی شدن و احتمالا قتل فرخی یزدی، دستگیری و تبعید ملک‌الشعرای بهار و به مدیحه‌سرایی واداشتن این شاعر، منصرف شدن محمدعلی جمال‌زاده از نوشتن داستان جدید، متعهد شدن صادق هدایت به منتشر نکردن آثارش و ممنوعیت توزیع «بوف کور»، شاهکار این نویسنده، در ایران، توقف انتشار شعرهای نیما یوشیج و زندانی شدن بزرگ علوی از جمله وقایع تلخی بود که بر اثر تصمیم ‌های رضا شاه رخ داد.

پس از جنگ جهانی دوم و آغاز سلطنت محمد رضا شاه پهلوی، دوره ای دیگر از فضای باز سیاسی آغاز شد. تأسیس حزب توده ایران در مهر ماهِ ۱۳۲۰ خورشیدی که با توافقِ اتحاد جماهیر شوروی و در خانهٔ سلیمان میرزا اسکندری به وقوع پیوست، در مجموع روند رشد روشنفکری و روشنگری ایران را وارد مرحلهٔ تازه ای کرد. شاعران و نویسندگان ایران که در دوران پیش از مهر ۱۳۲۰، مهین پرستی و مبارزه برای استقرار ایرانگرایی در برابر اسلام گرایی، محور نوشته هایشان را رقم می زد، به یک باره از یاد رفتند و تضاد جامعهٔ ایران، دیگر ایرانگرایی و آخوندیسم تعریف نمی شد، بلکه تضاد اصلی اجتماعی، ارادهٔ مبارزه میان سوسیالیسم و امپریالیسم تعریف شد که مصداق چندانی در ایران نداشت. سردرگمی تعیین جایگاه نویسندگان و شاعران و هنرمندان در مناسبات سیاسی پس از سلطنت رضا شاه پهلوی که می کوشید از سیاست های پدرش در شرایط جنگ سرد که آغاز شده بود، فاصله بگیرد، با برپایی کانون نویسندگان ایران در سال ۱۳۴۷ دچار تحولی شد که هر کنشگر سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، می بایستی در بارهٔ آن تصمیم بگیرد.

کانون نویسندگان ایران در اردیبهشت ۱۳۴۷ فعالیت خود را به گونه ای رسمی، پیرامون دو محور اساسی آغاز کرد:

۱. مبارزه برای آزادی اندیشه و بیان بدون هیج حد و حصر و استثنایی؛

۲. مبارزه با سانسور و سرکوب.

پس از آن است که باز دستگاه های سرکوب، همهٔ محدویت ها را در رابطه با هنرمندان آغاز کردند. تقریباْ نویسنده و هنرمندی نبود که بارها و بارها تجربه زندانی شدن نداشته باشد؛ چهره‌هایی همچون احمد شاملو، احمد محمود، محمود دولت آبادی، محمود اعتماد زاده، ابراهیم یونسی، هوشنگ ابتهاج، نجف دریابندری، مرتضی کیوان، خسرو گلسرخی، غلامحسین ساعدی، مهدی اخوان ثالث، نعمت آزرم، اسماعیل خویی، فرج سرکوهی،.به‌آذین، علی محمد افغانی، علی اکبر سعیدی سیرجانی، علی اصغر امیرانی، سعید سلطان پور، رحمان هاتفی، ناصر زرافشان، بزرگ علوی، انور خامه‌ای، خلیل ملکی، ایرج اسکندری و احسان طبری از مشهورترین نویسندگان و پژوهشگران ایران بودند که بازداشت شدند و بعضی از آنان نیز در زندان کشته شدند. اما از کشتار اهل قلم در دوران محمد رضا شاه پهلوی، جز اعدام خسرو گلسرخی، گزارشی در دسترس نیست.

برگزاری شب های شعر انستیتو گوته، در جامعهٔ ملتهب و تشنهٔ آزادی آن مقطع تاریخی، جرقه ای بود که خواست آزادیخواهی را شعله ور کرد و در نهایت آخوندهای شاه پرورده را قادر ساخت که جنبش بزرگ مردم ایران را که در پی دمکراسی و عدالت اجتماعی بود، تصاحب کرده و جامعهٔ ایران را دچار چنان روزگاری کند که اینک تجربهٔ شومِ همگانیِ ماست.

پس از آنچه در سال ۵۷ اتفاق افتاد، ما با پدیده ای در تاریخ ایران روبرو هستیم که سابقه ای نداشته است؛ کشتار عریان شاعران و نویسندگان، با اتکا به نظریه ها و سنت های اسلامی.

خمینی اعلام کرده بود که قلم ها را باید شکست تا اخلاق اسلامی، مقدسات و ارزش های اسلامی و حکومت اسلامی حفظ شود و تاریخ جمهوری اسلامی نشان داده است که این حکومت نابهنگام و پیشاتاریخی در حذف نویسندگان و شاعران و هنرمندان ایرانی به این أصول است که وفادار مانده است.

فهرستی که در زیر می آید، تنها بخشی از جنایت های ایدئولوژکِ اسلامی حکومت اسلامی ست که نه تنها در تاریخ معاصر ایران، بلکه در سرتاسر تاریخ ایران بی نمونه است؛ افزون بر این ما یاد همه دختران و مردان جوان هنرمندی که در رستاخیز ملیِ «زن، زندگی، آزادی»، جان گرانمایهٔ خود را از دست داده اند گرامی می داریم و از یادشان هرگز نمی کاهیم:

۱. سیمون فرزامی، روزنامه نگار، مفسر خبرگزاری پارس و سردبیر روزنامه فرانسوی زبان ” ژورنال دو تهران” ، در سن ۷۰ سالگی، در آذرماه سال ۱۳۵۹ به اتهام رابطه با امریکا و جاسوسی برای اسرائیل تیرباران شد.
۲. حمید رضوان، نویسنده، سال ۱۳۵۹ در بیمارستان به قتل رسید.

۳. علی اصغر امیرانی، روزنامه نگار، سردبیر مجله خواندنی ها، در خرداد( اول تیرماه) سال ۶۰ در سن ۶۵ سالگی به اتهام همکاری با اسرائیل و ساواک تیرباران شد.

۴. سعید سلطانپور، شاعر، نمایشنامه نویس و کارگردان تئاتر، عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان ایران و فعال سیاسی، در خرداد سال ۶۰ تیرباران شد.

۵. جلال هاشمی تنگستانی، نویسنده، سال ۱۳۶۰ از میان برداشته شد. هنوز نحوهٔ مرگ ایشان ناروشن مانده است.

۶. عطاءالله نوریان، مترجم و نویسنده و فعال سیاسی در سال ۱۳۶۰ تیرباران شد.

۷. رحمان هاتفی، روزنامه نگار و نویسنده و فعال سیاسی در تیرماه ۱۳۶۲، زیرشکنجه به قتل رسید. روایتی نیز هست که وی در زندان خودکشی کرده است.

۸. فریدون فرخزاد، شاعر و شومن در شهر بُن آلمان با ضربه های پرشمار کارد، در ۱۶ مرداد ۱۳۷۱ به قتل رسید.
۹. حسین صدرائی ( اقدامی) ، شاعر، نویسنده، پژوهشگر و فعال سیاسی در سال ۱۳۶۷ در زندان و در زیر شکنجه به قتل رسید.

۱۰. دکتر کورش آریامنش (رضا مظلومان)، استادِ برجستهٔ حقوق دانشگاه تهران، روزنامه نگار، نویسنده و فعال سیاسی به ضرب گلوله در ۷ خرداد ۱۳۷۵در پاریس کشته شد.

۱۱. علی اکبر سعیدی سیرجانی، نویسنده و پژوهشگر نامدار، در ۴ آذرماه ۱۳۷۳ در زندان به قتل رسید.
۱۲. غفار حسینی، مترجم و نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران، در تاریخ ۲۰ آبانماه ۱۳۷۵در تهران به قتل رسید.

۱۳. احمد تفضلی، مترجم و زبان شناس، در ۲۴ دیماه ۱۳۷۵ در تهران به قتل رسید.

۱۴. ابراهیم زال زاده، روزنامه نگار و ناشر، در فروردین ۱۳۷۶ در تهران به قتل رسید.

۱۵. احمد میرعلائی، مترجم و نویسنده در سال ۱۳۷۷ در اصفهان به قتل رسید.

۱۶. حمید حاجی زاده، شاعر و نویسنده، همراه با کودک ۱۰ ساله اش با ضربه های بی شمار کارد، در شهریور ۱۳۷۷ درکرمان به قتل رسیدند.

۱۷. پیروز دوانی، نویسنده، مترجم و پژوهشگر در سال ۱۳۷۷ به قتل رسید.

۱۸. مجید شریف، مترجم و نویسنده، آذرماه ۱۳۷۷ در تهران به قتل رسید.

۱۹. محمد مختاری، شاعر، نویسنده، پژوهشگر و عضو کانون نویسندگان ایران در آذرماه ۱۳۷۷ تهران در چارچوب برنامهٔ کشتار حکومت اسلامی که به قتل های زنجیره ای معروف شده، به قتل رسید.

۲۰. محمد جعفر پوینده، مترجم و نویسنده و عضو کانون نویسندگان ایران در آذرماه ۱۳۷۷ در تهران به قتل رسید.
۲۱. عزت الله ابراهیم نژاد، شاعر، در تاریخ ۱۸ تیر ۱۳۷۸ به قتل رسید.

۲۲. زهرا کاظمی، روزنامه نگار و عکاس، در سال ۱۳۸۲ در زندان به قتل رسید.

۲۳. آیفرسرچه، خبرنگار کرد اهل ترکیه در سال ۱۳۸۴ و در ایران به قتل رسید.

۲۴. امید رضا میر صبافی، وبلاگ نویس، ۲۸ ساله، در ۱۳۸۷ در زندان از میان ما رفت.

 ۲۵. یعقوب میرنهاد، روزنامه نگار و بلاگ نویس در ۱۴ مرداد ۱۳۸۷ در زاهدان اعدام شد.

۲۶. علیرضا افتخاری، وبلاگ نویس، در سال ۱۳۸۸ به قتل رسید.

۲۷. ستار بهشتی، وبلاگ نویس، به اتهام اقدام علیه امنیت کشور از طریق شبکه اجتماعی و فیسبوک، در آبانماه ۱۳۹۱ زیر شکنجه به قتل رسید.

۲۸. بکتاش آبتین، شاعر، کارگردان و عضو هیئت دبیران کانون نویسندگان در ۱۸ دیماه ۱۴۰۰ در زندان به قتل رسید.

نیازی به تأکید نیست که ماشین کشتار جمهوری اسلامی هنوز و همچنان پرکار است و دمی از حرکت باز نایستاده است. باز هم تأکید می کنیم که نام همهٔ جانباختگان اهل قلم در این فهرست نیامده است. اما، یاد آنان را گرامی می داریم و باور داریم که نامشان بر تارکِ تاریخ ایران، برای همیشه خواهد درخشید.

خامنه ای و حکومتش برآنند که از جامعهٔ کثرت گرای ایران، جامعه ای اسلامی بسازند با ابزارِ پرقدرتِ حکومتی که اسلامی نیز هست. خامنه ای و حکومت پوشالی اش، برای برپایی «جامعهٔ اسلامی»، برآنند که بزرگترین مانع خود؛ یعنی روشنفکران و روشنگران ایرانی را که بسیارانی از آنان نیز، هموندِ کانون نویسندگان ایران هستند، با سرکوب و کشتار از میان بردارند. هشدار که قتل های زنجیره ای نویسندگان و شاعران ایرانی و داستان اندوهزای اتوبوس ارمنستان، مقدمه خونباری بوده اند برای اجرای برنامهٔ جنون آمیزی که خامنه ای در سر می پروراند.

کانون نویسندگان ایران «در تبعید» و انجمن قلم ایران «در تبعید» ضمن نکو داشت نام همهٔ کشته شدگان راه آزادی و گرامیداشت آنان، باز هم تأکید می کنند که در راستای حمایت از آزادی بی حد و حصر اندیشه و بیان از جنبش «زن، زندگی، آزادی» پشتیبانی می کنند و در راستای دفاع از آزادی اندیشه و بیان بدون هیچ حد و حصر و استثنایی، برای مردم ایران، آرزوی پیروزی بر حکومت جهل و جنون و کشتار اسلامی را دارند.

کانون نویسندگان ایران «در تبعید»

انجمن قلم ایران «در تبعید»

۲۲ ژانویهٔ ۲۰۲۳

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی