عباس شکری: خشم و اندوه، اضطراب و ترس در «اندوهگین جهنمی»ِ آری بن

“اندوهگین جهنمی” شامل ۱۵ قصه است که هر کدام روایت یکی از شخصیت‌های ناشناسی است که آری بِن بر زندگی او به‌مثابه مشت که نمونه خروار است، انگشت گذاشته. هنر قصه‌گویی آری بِن، با به‌کارگیری جمله‌های کوتاه و طرحی مشخص، داستانی کامل و خواندنی را به خواننده عرضه می‌کند. در قصه‌های این کتاب شخصیت‌ها همه جوان‌اند و دست خواننده را می‌گیرند و با خود به آفریقا می‌برند، ازآنجا با هم به لاس‌وگاس سفر می‌کنند و سرانجام به شهرهای کوچکی در نروژ می‌رسند. این جوانان در سفرهای‌شان به دنبال این هستند که در پیچیدگی‌های روزگار برای خود جایگاهی پیدا کنند تا «منِ» درون‌شان آرام بگیرد.

یکی از قصه‌های این کتاب «Nachspiel» نام دارد. در شروع این قصه، پیرمردی وارد کافه یکی از بازارچه‌های شهر می‌شود. او نمی‌تواند روی پاهایش بایستد و مانند سایر بازنشستگانی که با هم دور میزی نشسته‌اند، بخیل به نظر می‌رسد. او می‌گوید: “من خودم را تافته‌ی جدا بافته نمی‌دانم و برجستگی خاصی هم ندارم. ” هم‌او در ادامه می‌گوید: “به‌جز دریا که هرگز ترک‌مان نمی‌کند. “

در حین رفتن به پیش‌خوان کافه، با خود می‌اندیشم، دریا، دریایی که آری بِن به آن اشاره می‌کند، مادر است یا معشوقه؟ زنی کنار میزی سمت راست من نشسته است. او نگاهی به من می‌کند. قرار است اتفاقی رخ دهد؟ موج‌ها، بله، زیبایی متورم شده. اسم او روزیتا کارمن گارسیا است. دخترکی که در حال بزرگ شدن بود و هرگاه به کالوئو در پرو می‌رفتم، زیباتر می‌شد. او دختر بازرس بِندر بود و همه‌ی تلاش‌اش را می‌کرد که از فضای کشتی‌ها دورش بدارد. او اما، چنانچه پیش‌بینی می‌شد، سرانجام خود را به یک کشتی رساند. همیشه دور اول مشروب را می‌گرفتم و همیشه به ناگزیر پنج یا شش مرتبه به روزیتای کوچولو و زیبا که چشمانی سیاه و بزرگ داشت، چشمک بزنم.

آیا زیبایی واقعی اقیانوس آرام است که در چشمان او موج می‌زند؟ هر شب این پرسش را گوش می‌کردم اما هرگز یقین نداشتم. ریتم. هرگز آیا بازنمی‌گردد؟

انتشار نخست مجموعه داستان کوتاه “اندوهگین جهنمی” پس از انتشار ظرف یک هفته، به پایان رسید و در سه ماه نخست، سه بار تجدید چاپ شد. اما انگار منتقدها مُهر سکوت بر لب زده بودند تا پاسخی باشند بر حمله آری بِن به بی‌تحرکی ادبیات معاصر نروژ و زشت‌کاری‌های منتقدها که کار خودشان را به‌درستی نیاموخته‌اند. اما این سکوت سرانجام شکست و بعدازآن نیز سیل نقد و گفتگو در مورد کتابی که کمتر از ۸۰ صفحه دارد، بحث داغ رسانه‌ها بود. نزد بسیارانی عنوان کتاب بهترین نام کتاب سال را خواهد گرفت. آنچه می‌گویم دلیل این نیست که کتاب مزبور را به هیچ چون‌وچرایی پذیرفته باشم. نه. کتاب ضمن زیبایی‌های یاد شده، از شلختگی زبانی و گاه حتا گرامری نیز برخوردار است که موجب شگفتی می‌باشد. نامشخص بودن، بی‌دقتی، بی‌انگیزه بودن و حتا گاه موضوع پیش‌پاافتاده را وارد قصه کردن، از مواردی است که می‌شود در مورد این کتاب نام برد. ولی، بااین‌وجود، کتاب چنان زیبا و دل‌نشین است که باوجود کوتاه بودن قصه‌ها، امکان فراموشی این شلختگی‌ها را به خواننده می‌دهد. (به قصه‌های صادق هدایت نگاه کنید، برخی از آن‌ها شامل همین نشانه‌ها هستند اما مگر می‌شود ضمن برخورد با این ناهم‌خوانی‌ها، هنر داستان‌نویسی هدایت و در اینجا آری بِن را به فراموشی سپرد؟) نخستین کتاب آری بِن و برخورد اهل کتاب و منتقدان با آن، مانند مردم عادی نبود. منتقدان بیشتر بر نام کتاب تمرکز کردند و نه خود متن. (بازهم برخورد اهل قلم ایران با هدایت را به‌یاد می‌آورد. البته به‌هیچ‌وجه قصد مقایسه هدایت با آری بِن را ندارم که فقط شرایط حاکم بر فضای ادبی را خاطرنشان می‌کنم.)

اویستین روتِم، یکی از منتقدان روزنامه داگبلادِ در مورد متن می‌نویسد: آری بِن، به‌عنوان راوی نشان می‌دهد که عاطفی نیست، صدای شخصیت‌های قصه‌ها، سرد و خشن است، لحن گفتار بسیار سرد و دشوار است که تن می‌زند به سنگ چخماق. این دیدگاه را که می‌خواندم به این فکر بودم که آیا منتقد فقط چند جمله زیر در فکرش بوده است؟

“بارها از او خواستگاری کردم. او ایزادورا کامپوس کالتو اهل والپاقاسیو در شیلی بود. او شباهتی با بقیه نداشت. توأمان شادی و جدیت را با هم داشت. مثل دریا. دسته‌گلی از رُز که با گذشت چهل بهار سرشار از شادابی است و اندیشه ورزی. آه، ایزادورای عزیزِ عزیز. تو را چنان دوست دارم که هرگز هیچ‌کس دیگری را. اما هرگز قصد ازدواج نداشتی و دو سال پیش در تنهایی مُردی. نامه‌ای با پیامی‌کوتاه از خواهرت برگشت خورده بود را دریافت کردم.”

این نگاه واقع‌گرایی محض است و سختی سنگ را دارد. (همان کاری که با هنر اورت توب شد). [اورت اکسل توب Evert Axel Taubeزاده ۱۸۹۰ – درگذشته ۱۹۷۶) هنرمند، نویسنده و آهنگساز سوئدی بود. وی بیشتر با ترانه‌های فولکلورش به‌عنوان یکی از معروف‌ترین موسیقیدانان سوئد شناخته شده‌است. ] – اشاره به سفرهای زیاد آری بِن به الجزایر و لاس‌وگاس و زندگی بسیار متنوع او چون کارگر انبار – منتقدان را علیه او با این ادعا شوراند که او رابطه کار هنری و زندگی را مخدوش کرده است. آری بِن خود کتاب‌هایی را می‌ستاید که موقعیت‌های گوناگون زندگی کسانی را که “زندگی” کرده‌اند را نشان می‌دهد. در این معنا، او انگار پیش‌ازاین پنج بار زندگی کرده است و اکنون این گذشته زندگی شده را می‌نویسد و نزدیک‌ترین و بهترین لحظه‌های زندگی را توصیف می‌کند. بیشتر منتقدین برای شاهد آوردن چنین برداشتی داستان Nachspiel را نشانه می‌روند که به تصویر کشیدن ملوان است و ارتباط طوفانی بین دو جنس در داستان:

“فیجی، ساموآ، جزایر کوک، پیتکرن، تاهیتی، دریای سبز، سفید و قرمز، مرجان‌های سخت و شن. همه‌جا در کافه‌-‌بارها ویسکی خوب بود دعوای حاضرین. دوبار شاهد بودم که دو مرد با شلیک هفت‌تیر کشته شدند. دعوا برای زنانی که تاج گل داشتند و دامن‌های کوتاه بر تن. مردم حاضر در بار، هنر راه‌اندازی دعوا و ملوان‌ها را به جان یکدیگر انداختن آموخته بودند. انگار مرگ را به سُخره می‌گرفتند که واکنش آن‌ها در برابر کشته شدن، خنده بود و قهقهه. خودم هم چندین مرتبه برای دستیابی یکی از همان زن‌ها دیگران را در حد مرگ کتک زدم. اما ماجرا به مرگ و آسیب جدی نشد. فقط آن‌ها را کتک می‌زدم که دست از سر زنی که می‌خواستم بردارند. همین.”

منتقد ادبی بخش فرهنگ و هنر روزنامه آفتن پوستن، می‌نویسد: بی‌آنکه نام نویسنده را بدانیم، می‌شود فهمید نویسنده داستان مرد است. کسی که در توصیف جامعه مردانه به خود می‌بالد و اعتمادبه‌نفس بالایی دارد. او ادامه می‌دهد، آنچه آری بِن به آن بسیار نزدیک می‌شود، تجربه جهانی است که آنچه ما می‌بیند پیش‌ازاین نیز تجربه یا دیده شده است. به‌عنوان یک مرد، منظور این منتقد را به‌خوبی درک می‌کنم – حقیقت اما این است که تنها جنس مرد شاهد مرگ دیگران نبوده است. مبارزه و مرگ برای زنانی با دامن‌های کوتاه و حلقه گل سرخ دور سرشان. – بدیهی است می‌پذیرم که آری بِن، با کتابی بسیار شگفت‌انگیز و قابل‌توجه شروع کرده است. اما پرسش این است که آیا او خود نیز به ادبیات نروژ یا به جامعه ادبی نروژ باور دارد یا فقط بر اساس انتخاب خود و ناشر می‌نویسد؟

اندوهگین جهنمی

اندوهگین جهنمی، شامل قصه‌هایی است که بین یک تا هشت صفحه‌اند. ساختار نوشتار این قصه‌ها قصه‌گویی است که برای این نوع داستان، مناسب است: نوشتار به سبک شفاهیِ گفتار، لحن موجز و تبادل‌نظرهای گاه اجباری در قصه‌ها، چنین می‌نماید که بهترین متن در این کتاب، شباهت زیادی با ماجراهایی دارد که مردم برای وقت‌گذرانی تعریف می‌کنند. بازتعریف رویدادهای مسخره اما جالب. داستان‌ها در فرم کلاسیک ساخته شده‌اند، فضای قصه، طرح قصه، زمان و مکان قصه و سرانجام نقطه اوج قصه. تأکید قصه‌ها در پایان‌بِندی، همان‌گونه است که با شروع دایره‌ای می‌سازد که خواننده، نویسنده و متن را در دایره‌ای جای می‌دهد که امکان گریز نیز هست. قصه که به آخر می‌رسد، خواننده حس می‌کند که به نقطه شروع رسیده است: شروع همین داستان یا داستانی دیگر؟ به‌این‌ترتیب گاه متن قصه‌ها تن می‌زند به طنز و حتا به نظر برخی، جوک، معما یا داستان‌های بی سروته. هرگاه قصه‌ای با موفقیت به پایان می‌رسد، شبیه می‌شود با روایت‌هایی که در زندگی روزانه، بدیهی‌اند. شاید این ساختار بر اساس فلسفه اندیشه آری بِن باشد که معتقد است: ادبیات باید زنده و مردمی‌ باشد. به باور او متن ادبی باید بدون در نظر داشتن زشتی و زیبایی‌های روزانه ساخته شوند.

نیاز به کارآموزدگی و کتاب‌خوانی زیاد نیست که الگوهای نوشتن آری بِن را گمانه‌زنی کرد. افزون بر سبک قصه‌گویی، او از فن و سبک داستان‌نویسی استفاده می‌کند تا قصه‌گویی را تبدیل به داستان کوتاه کند. نخستین قصه این مجموعه در سالن بیلیارد رخ می‌دهد، دومی، در یک کافه مشروب‌فروشی، بین مردانی شرور و ملوان‌ها. قصه سوم در اسکائو، محل نگهداری چوب می‌گذرد. قصه چهارم در جایی می‌گذرد که کسانی مشغول شکار پروانه هستند و… در کل، پانزده قصه‌ی این مجموعه انگار زیرگلدانی است که فضای مردانه و شخصیت‌های مردانه سده بیستم در ادبیات را به نمایش می‌گذارند. مردانی سخت‌کوش و سخت جوش که روایت آن‌ها را در داستان‌های همینگوی، ریموند چندلر و دشیل همت هم شاهد بوده‌ایم: سفر در بیابان‌ها، سرگردانی و رسیدن به لاس‌وگاس، اسکی‌بازی با بچه‌ها، ملوان‌های حریص و شاد در بِندر دریای جنوب. سفری در چشم‌انداز ادبی مردانه. مردانگی که پُر است از ضدقهرمان‌هایی که هم‌زمان؛ ازیک‌طرف در خشم هستند و از سوی دیگر، به بدبینی‌ها می‌خندند.

در یکی از گفتگوهای ادبی با تور رنبرگ، آری بِن، به‌روشنی وقوف و آگاهی خود به آنچه همکاران ادبی‌اش در نروژ کم دارند، اشاره می‌کند: “مشکل اصلی این است که کسانی فقط در مورد ساختار کار هنری و فرم آن حرف می‌زنند و نه محتوا یا زندگی واقعی و جاری در جامعه. ” در همین برنامه، سوین اُتِسِن، منتقد ادبی دیگری حرف‌های آری بِن را می‌پذیرد و اضافه می‌کند: نویسندگان نروژ «خود امیدوارانه» می‌نویسند و متن‌هایی که شامل «هیچ چیزی» نیست را منتشر می‌کنند. این در حالی است که آری بِن حرف برای گفتن بسیار دارد و با آموختن بیشتر تکنیک‌های نوشتن، می‌تواند چهره‌ی برجسته‌ای در ادبیات اروپا باشد. آری بِن از هر گوشه ناچیز زندگی می‌تواند شرایط جاری در روزگار اکنون را نشان دهد. برای این کار هم با توجه به تجربه‌های شخصی، با اطمینان می‌نویسد. تجربه شخصی و اطمینان از آنچه روایت می‌کند، پوشش اصلی قصه‌های آری بِن هستند. او با نوشتن جمله‌های کوتاه که ژرفا دارند و در تلاش روزانه به عرق نشسته‌اند، واقعیت و آنچه ما باید از آن آگاه باشیم را برملا می‌کند که منتقدها به آن واقع‌گرایی کثیف می‌گویند.

به‌طور متناقضی، داستان‌های آری بِن، تحت تأثیر مهارت‌های هنرهای دستی است و در حال تمرین سبک نوشتاری است که شاید بتواند ادبیات نروژ را به‌شدت متأثر خود کند. (البته این داوری در مورد کتاب نخست آری بِن است.) انگار سبک او در حال تحول است و توجه دیگران را هم جلب کرده است. با همین سبک هست که ناگفته‌های ادبی به زبانی ساده اما موجز به خوانندگان ارائه می‌شود. در این معنا، به‌جای «هیچ چیز» دیگر نویسندگان، او «ناگفته‌ها» که شاید نباید از آن‌ها سخن گفت را برای خواننده روایت می‌کند.

بدیهی است در این برداشت انگار نوعی کنایه وجود دارد: یک سبک ادبی، یک مضمون و مجموعه‌ای از نقش‌هایی که شخصیت‌های داستان بازی می‌کنند، بین نویسندگان کلان‌شهرهای جهان که با سودازدگی روبرو شده‌اند و اندوه بعد از جنگ، هنوز هم در نروژ می‌تواند شجاعت ادبی به‌حساب بیاید و جایگزینی برای سبک ادبی موجود باشد تا به ادبیات معاصر نزدیک شود. چنین سبک ادبی تحت تأثیر تجربه‌های جنگ جهانی در اروپا و آمریکا بوده و اکنون آری بِن از تجربه‌های خود استفاده می‌کند. در این سبک که تحت تأثیر اندوه پس از جنگ جهانی بوده و افسردگی ناشی از آن، آری بِن از دل‌تنگی‌های خود (بخوان از اندوه و افسردگی خویش) استفاده می‌کند تا شرایط جامعه را بیان کند. چنین سبکی از ساختار نوشتن روزنامه‌نگاری استفاده می‌کند تا در کوتاه‌ترین شکل ممکن، بیشترین پیام‌ها را منتقل کند. آری بِن هم قصه‌ی یک صفحه‌ای دارد تا هشت صفحه. جمله‌ها همه کوتاه و گاه حتا یک کلمه. اکنون باید به‌صراحت گفت که این کُدها نیستند که مشکل دارند و ما با آن‌ها مواجهیم. ولی نمی‌بایست نیاز باشد اشاره شود به این که متن می‌باید بیشتر «واقعی» یا بیشتر «زنده» یا بیشتر «خشن» باشد. در جهانی که تخیل کارساز است، باید نویسنده بتواند شکارچی را هنگام شکار مگس نشان دهد، روزنامه‌نگاری را توصیف کند که خانه‌ای در کشو میزش دارد. داستان‌های کوتاه آری بِن حول یک تصویر شبیه به شابلون است که قصد دارد ادبیات فرسوده و خسته را به واقعیت نزدیک کند.

بیشتر بخوانید:

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی