هاروکی موراکامی، نویسنده سرشناس ژاپنی مجموعهای از هشت داستان را با عنوان «اول شخص مفرد» منتشر کرده است. داستانهای این مجموعه ساختاری فراکتال (برخال)-مانند دارد در این معنا که هر بخش از آن با کلاش همانند است. کتاب را که بازمیکنید در حال خواندن داستانی از یک مرد ژاپنی میانسال هستید که داستان یک مرد ژاپنی میانسال را تعریف میکند و به این ترتیب به جهانی راه پیدا میکنید که پر از چیزهای مورد علاقه موراکامی است: موسیقی جاز، بیسبال، بیتلها و چند تایی هم گربه.
موراکامی در مصاحبه با رادیو آمریکا میگوید:
«در این کتاب میخواستم قالب “اول شخص مفرد” را بررسی کنم، اما دوست ندارم تجربیاتم را دقیقاً مانند آنچه که اتفاق افتادند بیان کنم. بنابراین این تجربهها را بارها و بارها تغییر شکل دادم و داستانپردازی کردم تا بدان حد که در بعضی موارد، نمیتوانید واقعی یا خیالی بودن آنها را تشخیص دهید. با عبور از این مراحل به درک عمیقتری از معنای واقعیت و تجربه رسیدم. داستاننویسی تا حدی فرآیند روشن کردن آن چیزی است که در وجود شما نهفته است.»
نخستین داستان این کتاب «مثل بالشی از سنگ نام دارد»: رابطه عجیب و تاحدی بیمارگونه روای داستان با دوست دخترش در دوران دانشجویی. موراکامی مینویسد:
ما لخت زیر لحاف خوابیده بودیم که گفت:
«میخوام چیزی ازت بپرسم. احتمال داره که موقع ارگاسم اسم یه مرد دیگه رو بیارم. برات مهم نیست؟»
مطمئن نبودم. اما در پاسخ گفتم:
«نه اصلاً»
اما از خودم میپرسم چرا اصلا میبایست از چنین چیزی ناراحت میشدم. در اصل فقط یک اسم بود و اسمها هم معمولاً زیاد با هم فرق ندارند.
«و اگر اسمش رو فریاد بزنم چی؟»
با عجله گفتم:
«این خب، زیاد جالب نیست.»
من در یک خانه کلنگی با دیوارهای نازک مثل کلوچه زندگی می کردم. اگر نیمه شب داد و بیداد راه میانداخت، همه همسایهها خبردار میشدند.
«خب، باشه. پس من توی حوله داد میزنم.»
اینطور بود که یک حوله ضخیم و تمیز از حمام آوردم و کنار بالشاش گذاشتم.
گفتم: «این خوبه؟»
موراکامی در ادامه مصاحبه با رادیو آمریکا درباره نظرگاه اول شخص مفرد در مجموعه داستانهای اخیرش گفت:
«در ادبیات ژاپن سنت دیرینهای وجود دارد که از رمان اتوبیوگرافیک با زاویه دید اول شخص مفرد انتظار یک اعتراف شخصی و صادقانه برای رسیدن به شناخت نسبت به خود را دارد. من با این تفکر مخالفم. میخواستم [با این مجموعه] اولین نوشته اول شخص مفرد خودم را بسازم.»
موراکامی اصولاً جزو نویسندگانیست که رماننویسی را به داستان کوتاهنویسی ترجیح میدهند. «آی کیو ۸۴» بیش از هزار صفحه است، «جنگل نروژی» که بر اساس آن «تران آن هونگ»، فیلمساز ویتنامی و فرانسوی فیلم موفقی هم ساخت و در جشنواره فیلم ونیز آن را به نمایش درآورد، رمان قطور دیگری از هاراکی موراکامیست. موراکامی در مصاحبههایش بارها بر این نکته تأکید کرده که داستاننویس نیست، بلکه رماننویس است. او ارزش رمان را بالاتر از داستان کوتاه میداند و گفته است رماننویسی تخیل قویتر و سلامت جسمانی و تسلط بیشتری از نویسنده طلب میکند.
«پس از زلزله»، «فیل ناپدید میشود»، «بید کور»، «زن خفته» و «مردان بدون زنان» از دیگر مجموعه داستانهای هاروکی موراکامی هستند.
بیشتر بخوانید: