جلال رستمی گوران: یولسیز (اولیس) جیمز جویس، اسطوره ادبیات معاصر

ساعت ۸ صبح پنج‌شنبه ۱۶ ژوئن ۱۹۰۴، مردی میانسال برای خریدن قهوه از خانه خارج می‌شود. این تاریخ سرآغاز یک اسطوره در ادبیات معاصر جهان است. یولسیز به ترجمه اکرم پدرام‌نیا.

جیمز جویس، کاری از همایون فاتح

بعضی از آثار ادبی جهان که ریشه در اسطوره‌ها و باورهای مردم دارند به قدری بزرگ‌اند که حتی بی‌آنکه خوانده شوند، همه به بزرگی آن‌ها باور دارند چه خوانندگان متعارف کتاب که این آثار را ندیده و نخوانده‌اند، بلکه تنها درباره آن‌ها چیزهایی شنیده‌اند، و چه آن دسته از روشنفکران و کتابخوان‌ها که این آثار را درقفسه‌ی کتابخانه‌هایشان دارند، بی‌آنکه الزاماً آن‌ها را خوانده باشند. گویی این آثار در بطن و متن زندگی انسان‌ها قرار دارند. همه با آن‌ها آشنایند و با این حال نیازی به خواندن آن‌ها احساس نمی‌کنند. تنها حضورشان در قفسه‌های کتاب به انسان اطمینان و آرامش خاطر می‌دهد. چنین آثاری زمان و مکان نمی‌شناسند، در همه جای دنیا و به همه زبان‌ها، ارزشی ملی و جهانی دارند: خواه شاهنامه فردوسی باشد یا ایلیاد وادیسه هومر و یا کمدی الهی دانته.

اما در ادبیات معاصر نیز آثار ادبی بزرگی پدید آمده است که خوانده شدن یا نشدنشان بر عظمت آن‌ها نمی‌افزاید یا از آن نمی‌کاهد. جنگ و صلح، برادران کارامازوف، بینوایان، درجست‌وجوی زمان از دست رفته، ژان کریستف و ده‌ها و صدها اثر برجستۀ دیگر از این دست است. اولیس جیمز جویس (یولسیز به ترجمه اکرم پدرام‌نیا) که به باور منتقدان ادبی، می‌توان آن را سرآغازی در رمان‌نویسی جدید نامید، با ویژگی‌های منحصر به فردش، یکی از برجسته ترین آثار ادبی معاصر است که شهرتی جهانی دارد.

گفته می‌شود که جمیز جویس نام رمان خود را از اساطیر یونان و نام یکی از قهرمانان اودیسه هومر گرفته است.

ساعت ۸ صبح پنج‌شنبه ۱۶ ژوئن ۱۹۰۴، مردی میانسال برای خریدن قهوه از خانه خارج می‌شود. وقتی که به خانه بازمی‌گردد برای خود و همسرش- که تن‌پرورانه وبه صورت انبوهی گوشت خود را روی تخت رها کرده است- صبحانه را آماده می‌کند. او پس از یک گفت‌وگوی معمولی و بی‌اهمیت- آن‌گونه که بین زن وشوهرهای میانسال مرسوم است- دوباره خانه را ترک می‌کند.

به این ترتیب یک روز از زندگی لئوپولد بلوم و دیگر شخصیت‌های اولیسس آغاز می‌شود. جویس این وقایع که در در  ۱۹ ساعت اتفاق می‌افتد در هزار صفحه شرح می‌دهد. هرمان بروخ (۱۸۸۵-۱۹۵۱) منتقد اتریشی معتقد است:

«آغاز شدن روز بلوم، همزمان موعد آغاز ادبیات مدرن جهان نیزمحسوب می‌شود.»

تمامی شخصیت‌های رمان از استیون ددالوس شخصیت شناخته شده رمان قبلی جویس «چهرۀ مردهنرمند در دوران جوانی»، تا لئوپولد بلوم و مریان (همسر لئوپولد)، مالاکای (دانشجوی پرشکی و دوست استیون) و سایمون (پدراستیون) را  در کنار دیگر شخصیت‌های این رمان را در گوشه و کنار دوبلین می‌بینیم. آنها در مدرسه، در ساحل، در مراسم خاکسپاری، در دفتر تحریریه یک روزنامه، در بازدید از موزه، کتابخانه، میخانه‌های متعدد و رستوران‌ها، در بیمارستان، و سرانجام در فاحشه‌خانه حضور دارند. در این رمان از مسابقه اسب‌دوانی گرفته تا خوردن و نوشیدن، از مصاحبت با زنان تا تولد و مرگ انسان، از ملی‌گرایی ایرلندی‌ها تا سلطه‌گری انگلیسی‌ها و از اسطوره‌شناسی گرفته تا تاریخ وادبیات را می‌توان یافت. همچنین موضوعاتی چون تقسیم‌بندی انواع موسیقی (از موسیقی عامه‌پسند تا موسیقی کلاسیک)، مهاجرت و یهودی‌ستیزی نیز در اولیس مطرح می‌شوند. طرح این موضوعات در متن رویدادهای روزانه است که به موقعیت‌ها شکل می‌د‌هد و شخصیت لئوپولد بلوم را می‌سازد. جویس در این رمان از «سیالیت ذهن» و گفت‌وگوهای درونی بهره می‌برد. بلوم هر آنچه را که در مرز ضمیر خودآگاه و ناخودآگاهش قرار دارد، بی کم وکاست و بدون ارتباط علّی با یکدیگر بیان می‌کند. این دریافت‌ها تحت تاثیر حواسی چون دیدن، شنیدن، بوییدن، چشیدن و یا هر عامل دیگری به وجود می‌آیند که بلوم را در همان لحظه به فکر واداشته‌اند، خاطرات گذشته را در او زنده کرده یا احساسی را در او برانگیخته‌اند.

در حقیقت این اتفاقات ساده و مسائل روزمره است که ذهن بلوم را درمرزبین خودآگاه و ناخودآگاه فعال می‌سازد؛ مرزی که از یک سو ریشه در اسطوره‌ها، تاریخ و ادبیات دارد (ناخودآگاه) و از سوی دیگر در اعمال و عادات زندگی روزمره جای گرفته است (خودآگاه).

از زبان این رمان هم نباید غافل ماند که دایره گسترده‌ای از واژگان از قرون وسطی تا زبان انگلیسی معاصر را دربرمی‌گیرد و هم ازاین‌روی شاهد آنیم که هر فصل با یک تکنیک ادبی خاص نوشته شده که با تکنیک به کار گرفته شده در فصل‌های دیگر کتاب فرق می‌کند. همین ویژگی‌ها اولیس را به یکی از دشوارترین رمان‌ها در تاریخ ادبیات صد سال اخیر تبدیل کرده است: رمانی که سخت خوانده می‌شود و ترجمه آن به زبان‌های دیگر بسیار دشوار است. (ترجمه آلمانی این کتاب توسط هانس ول اشلیگر با همکاری کلاوس رایشرد و فریتس سن شش سال زمان برده است.)

پیوستگی رویدادهای رمان به مکان‌هایی که رویدادها در آنها رخ داده به‌قدری است که جویس معتقد بود: اگر دوبلین بر اثر حادثه‌ای با خاک یکسان شود، آن را می‌توان دوباره از روی اولیسس بازسازی کرد.

اکرم پدرام‌نیا، مترجم این اثر به فارسی که اخیراً جلد دوم آن را هم نشر نوگام منتشر کرده در مصاحبه‌ای گفته است:

«دلیل انتخاب من برای ترجمه‌ این اثر به چالش گرفتن سیستم طبقاتی، سرکوبگر و پدرسالاری موجود است. جویس با به‌کارگیری تکنیک‌های ادبی آزمون‌نشده با تاریخ طولانی سرکوب، امپریالیسم زبان انگلیسی و امپریالیسم نظامی و سیاسی انگلستان مبارزه می‌کند و نیز با سلطه‌ مذهب کاتولیک بر مردم ایرلند. از طریق بازی‌های زبانی و نوشتن درباره‌ تابوهای اجتماعی از زیر سلطه‌ زبان و فرهنگ انگلیسی بیرون می‌آید و ترجمه‌ی فارسی یولسیز و انتشار بی‌سانسور آن نیز، که نقطه‌ مقاومت ویژه‌ای در ایجاد دگردیسی اجتماعی و ادبی است، باری دیگر هژمونی و سرکوب و یک سده سانسور را به چالش می‌گیرد.»

جویس در ۱۹۱۴، همزمان با شروع نوشتن اولیس، مجموعه‌ای از داستان‌های خود را با نام دوبلینی‌ها (به فارسی به ترجمه صالح حسینی) منتشر کرد. «چهرۀ مرد هنرمند در جوانی» (به فارسی به ترجمه منوچهر بدیعی) به صورت پاورقی در یک مجله ادبی چاپ شد، چرا که هیچ ناشری حاضر نبود خطر کند و آن را به چاپ برساند. چاپ دوبلینی‌ها توسط ناشران ایرلندی و انگلیسی یک حادثه غم‌انگیز ادبی بود. این ناشران پشت سرهم از جویس می‌خواستند در نوشته‌های خود تجدید نظر کند و در جاهایی که تابوهای اخلاقی را نقض کرده بود، مطالبی را تغییردهد و بازنویسی کند. تغییراتی که امروز در نظر خوانندگان اروپایی بسیار مضحک است.

نوشته‌های جویس نه مخالف اخلاق و نه ضد کلیسا بود، بلکه تنها باورهای مردم دوبلین، جوّ حاکم بر جامعۀ آن‌ها، و ساختارطبقۀ متوسط وکارها و اتفاقات روزمرۀ کسالت‌بار را بازتاب می‌داد.

جمیزجویس نزدیک به ۵۹ سال زندگی کرد. در سال ۱۸۸۲ در دوبلین به دنیا آمدو در ۱۹۴۱ در زوریخ درگذشت. او فرزند پدری دائم الخمربود وخود نیز تا آخرین روزهای زندگی در نوشیدن افراط می‌کرد. جویس در بیست و دوسالگی موطنش، «جزیرۀ گرسنگی و کشیش ها» را ترک کرد و به مهاجرتی ناخواسته تن داد. این شاگرد مذهبی سابق و بعد‌ها دانشجوی ترک تحصیل کردۀ رشته پزشکی  بسان یک «خانه به دوش» راهی اروپا شد. او گاه به عنوان معلم زبان و گاه در مقام کارمند بانک به کار پرداخت. همسرش نورا و دو فرزندش در این زندگیِ همراه با فقر و آوارگی شریک او بودند. آنها در خانه‌های ارزان‌قیمت و با کمترین امکانات در تریست، پولا، رم، زوریخ، و پاریس زندگی کردند. جویس برای گرداندن زندگی خانواده‌اش دست به کارهای عجیب و غریبی زد: از ادارۀ سینما در دوبلین تا وارد کردن لباس‌های آتش‌نشانی یا پارچه‌های ابریشمی ایرلندی به تریست، که همگی او را بیش از پیش مقروض و تنگدست ساختند. به همۀ این‌ها باید ناراحتی‌های جسمی جویس را نیز افزود. دردهای سیاتیک و ناراحتی لثه و دندان‌ها به کنار، خطر نابینایی هم او را تهدید می‌کرد. در مجموع دوازده بار چشمانش را جراحی کردند، بی‌آنکه در بهبود آنها تأثیری جدِّی بگذارند. فاجعه‌بارتر، بیماری شیزوفرنی دخترش بود که باعث شد او را در بیمارستان روانی بستری کنند. این سرگذشت دردآور نویسندۀ بزرگی بود که «اولیسس» نام او را برای همیشه جاودانه ساخت.

امروز هر جهانگردی که به دوبلین سفر می‌کند، حتی اگر علاقه‌ای به ادبیات نداشته باشد، حتما اولیسس جویس را در کوله‌بار خود حمل می‌کند تا از روی آن ردِّ لئوپولد بلوم را در آن شهر دنبال کند. به این ترتیب این شاهکار ادبیات معاصر، به صورت یک راهنمای گردشگری ادبی ـ تاریخی نیزکاربرد می‌یابد. کتاب راهنمایی که زمانی شخصیت اصلی آن، طی ۱۹ ساعت گردش و سرکشی به گوشه و کنار شهر، دوبلین را جاودانه ساخت.

در همین زمینه:
اکرم پدرام‌نیا- یولسیز: پویایی درون‌زاد روایت

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی