کوشیار پارسی: روند صدور فتوا علیه سلمان رشدی

کوشیار پارسی – پوستر: ساعد

سلمان رشدی جمعه ۱۲ اوت/۲۱ مرداد در غرب ایالت نیویورک در یک برنامه ادبی با چاقو مورد حمله قرار گرفت. به گفته اندرو وایلی، مدیر برنامه‌های سلمان رشدی این نویسنده سرشناس دیگر از دستگاه تنفس مصنوعی استفاده نمی‌کند و حال او رو به بهبود است. خانواده سلمان رشدی گفته‌اند که به «شوخ‌طبعی» این نویسنده با وجود «شدت جراحاتش» خدشه‌ای وارد نشده است.
بنا به اعلام خانواده سلمان رشدی جراحاتی که به این نویسنده وارد شده به حد و به گونه‌ای است که «زندگی او را تغییر خواهد داد».
ضارب یک جوان ۲۴ ساله لبنانی‌تبار به نام هادی مطر است. او در دادگاه موارد اتهامی علیه خود را نپذیرفته و اعلام «بی‌گناهی» کرده است.
کوشیار پارسی در مجموعه‌ای از نظرخواهی‌های نشریه ادبی بانگ روند صدور فتوا و نقش عطاالله مهاجرانی، وزیر اسبق ارشاد اسلامی در شکل‌گیری فتوا را بررسی کرده است

«نویسندگان و سیاستمداران رقیب‌های طبیعی یک‌دیگرند. هر دو گروه می‌کوشند جهان را با تصویری که خودشان دارند، معنا کنند. و رمان راهی است برای کند و کاو در جنبه‌ی رسمی و سیاسی ِ حقیقت.»

سلمان رشدی به سال ۱۹۸۲ این واژگان را نوشت. آن زمان خوانندگان اندکی با این نویسنده‌ی جسور آشنا بودند. بعدتر، به سال ۱۹۸۷ گفتار «الله و یانوس» او به چندین زبان اروپایی منتشر شد و پس از آن رمان «آیه‌های شیطانی». در غرب هنوز کسی با واژه‌ی «فتوا» آشنا نبود. خمینی بود که با فتوا پا به درون جهان ادبیات گذاشت و سلمان رشدی ِ نویسنده تبدیل شد به آماجی با جایزه برای سرش. این فتوا آغاز صدور اسلام شد که خمینی وعده‌اش را داده بود، اما با نوشیدن جام زهر از پس جنگ هشت ساله با عراق به آرزویی دست نایافتنی تبدیل شده بود.

می‌توان پرسید: چرا نویسنده‌ی کنجکاو حقیقت رانده می‌شود به جهان سیاست؟

نویسنده می‌نگرد و شخصیت‌هاش را می‌آفریند، در حالی‌که اهل سیاست، خود شخصیت ِ اصلی ِ داستانی‌اند که می‌سازند و نمی‌آفرینند.

سلمان رشدی، در بهت از فتوایی که زندگی‌ش را دگرگون کرد، بارها تکرار کرده است که تنها خواسته و دغدغه‌اش نوشتن است و بس. اما به رغم این خواست، رانده شد به نقشی که خواسته‌اش نبود. به سیاست هم‌چون همه‌ی پدیده‌های دیگر در جهان نگریسته و به آن واکنش داشته است: حمایت از نیکاراگوئه‌ی ساندینیست‌ها در لبخند یوزپلنگ، انتقادش از نژادپرستی در انگلستان و نیز دخالت‌های آمریکای شمالی در امریکای جنوبی و مرکزی.

سلمان رشدی در همه‌ی رمان‌هاش با اشاره و بیشتر با صراحت، صداهای گوناگون را پژواک داده است و در گفتارها و جستارهاش بی پرده آن را بیان کرده است.   

سلمان رشدی

فرازهایی از حمایت از فتوا:

عطاءالله مهاجرانی: فتوای ارتداد همچون شمشیری از شجره مقدس فقه اسلامی رویید و چشمان فتنه را از کاسه بیرون انداخت. نقد توطئه آیات شیطانی،صص۱۳۲-۱۴۲

محمد خاتمی: سربازان امام خمینی در سراسر دنیا حکم اعدام سلمان رشدی را زنده نگه خواهند داشت ۲۸ بهمن ۱۳۶۷

علی خامنه‌ای: تیری که پرتاب شده (فتوای خمینی) بالاخره به هدف خواهد خورد. ۲۵ بهمن ۱‍۳۹۴

میرحسین موسوی: سلمان رشدی که آلت دست صهیونیسم علیه اسلام شده به کیفر خود خواهد رسید  ۲ اسفند ۱۳۶۷

اما درباره‌ی فتوای خمینی که میرحسین موسوی او را جان ِ بیدار نامیده است (در دوران نخست وزیری میرحسین موسوی ده‌ها هزار نفر اعدام شدند. هم او در دفاع از فتوای خمینی گفت که این فتوا «اجرا خواهد شد».):

خمینی، پس از سرکشیدن «جام زهر» احساس درماندگی می‌کرد و نگران به خطر افتادن صدور انقلاب بود.

اسناد کافی در دست است و روشن است که این فتوای پس از نوشیدن جام زهر، ماه‌ها پس از اعتراض در کشورهای دیگر و با دستپاچگی صادر شده است.

مجله Index on Censorship ماه‌ها پیش از فتوا، خبرها و عکس‌هایی منتشر کرد از خشم مردم در هندوستان، پاکستان، افریقای جنوبی و حتا انگلستان.

دعایی، نماینده‌ی خمینی در روزنامه‌ی اطلاعات، پس از خبرها بود که به سه تن از مترجم‌های روزنامه دستور ترجمه فوری رمان «آیه‌های شیطانی» را داد. ترجمه‌ی سردستی در اختیار عطااله مهاجرانی قرار گرفت تا نقدی بر آن بنویسد. مهاجرانی هم که سکوی پرش مناسب دید، آن را بهانه کرد برای پچ‌پچ در گوش خمینی برای صدور فتوا علیه سلمان رشدی. (نقل است که فرد دیگری از استادان دانشگاه نیز همراه مهاجرانی بوده در پچ‌پچ کردن و تحریک به صدور فتوا. چون سکوت ِ مرگ کرده، از او نام نمی‌برم. جز شنیده‌های شفاهی نیز سندی در دست نیست.)

فتوایی عجولانه و از سر دستپاچگی و پس از نوشیدن جام ِ زهر. فتوای قتل نویسنده، آن‌هم نویسنده‌ای خارجی به خاطر نوشتن یک رمان به روشنی نقض اساسی‌ترین حقوق انسانی است. خمینی، ایران را قربانی ایدئولوژی بنیادگرای خود کرد. آرزوی صدور انقلاب او اجرای احکام شریعه در جهان بود که خود نقض حقوق بشر است. این فتوا، علیه نویسنده‌ی رمانی صادر شده که خود ِ صادر کننده آن را نخوانده بود. و بدتر این‌که صادر کننده هیچ درکی از ادبیات نداشت.  

حالا رسانه‌ها تنها به دفاع ِ مهاجرانی از فتوا اشاره می‌کنند و نه نقش او در صدور فتوا. همین آدم پس از حمله به رشدی در آمریکا، در توییتی شادی خود را بیان کرد. (فالکنز در نطق جایزه نوبل گفت: نویسنده بایست با اثر خود بر زیبایی و نیکویى و پارسایى و انسان‌دوستى بیفزاید. سلمان رشدى در مجموعه آثارش کمتر چنان نشانه‌هایى مى‌بینیم. امیدوارم پس از این حادثه تلخ فرصت نوشتن رمانى را بیابد براى شنیدن سخن فالکنز نه اهانت به محمد و ابراهیم و مریم.) [از غلط املایی و انشایی این سانسورچی بگذریم.] این بند باز فرصت طلب زود این توییت را پاک کرد و بعد در توییت دیگر آمادگی‌ش را برای حضور در دادگاه لندن اعلام کرد و چنین به پایان رساند که ‘جدی باشید’. دم ِ خروس جدیت‌اش در پاک کردن توییت از روز روشن‌تر است. 

یادمان باشد که به زمان وزارت او در ارشاد «سید خندان» استمرارطلب، بیش از هشتصد عنوان کتاب به مقواسازی سپرده شد. یکی از رسانه‌ها از دیپورت او سخن گفته، اما اگر عدالتی در کار باشد، باید به دلیل سهم‌اش در صدور فتوای ضد بشری، مثل حمید نوری محاکمه شود.

تروریست که شاخ و دم ندارد!  

در همین زمینه:

سوءقصد به سلمان رشدی: تیغ‌کشی جاهل و جهالت بر آزادی بیان

بانگ

«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربه‌ها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته است.

شبکه های اجتماعی