![](https://baangnews.net/wp-content/uploads/2022/12/xQJjT45.jpeg)
«گویهها» مجموعه تازهایست در نشریهٔ ادبی بانگ.
هدف «بانگ» از انتشار این مجموعه، فراهم آوردن امکان نشر برای شاخهای از شعر ایران است که چه در بیان و چه در مضمون، نمایانگر بخشی از جریان شعری معاصر است که موجودیتش را بنا به مصلحت و سلیقهٔ عامه یا به اقتضای سانسور انکار نمیکند. به تدریج این اشعار را بر حسب سبک و مضمون دستهبندی میکنیم و مبنای نقد و پژوهش ادبی قرار میدهیم.
فرشاد سنبلدل شاعر و پژوهشگر، فارغ التحصیل رشتهٔ زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران و دکتری ادبیات مدرن از دانشگاه سنتاندروز بریتانیا است. سنبلدل در حال حاضر کتابدار بخش مطالعات فرهنگی و ادبیات جهان در دانشگاه کالیفرنیا، سن دیگوست. اولین کتاب شعر سنبلدل با عنوان «متروپلیس» در سال ۱۳۹۴، بهصورت زیرزمینی منتشر شد. همچنین، در سال ۱۳۹۵ پژوهشی با عنوان «گزارش نهیب جنبش ادبی شاهین» در بررسی آثار تندرکیا (شاعر آوانگارد نیمهٔ اول قرن بیستم) از این پژوهشگر چاپ شد. «شعر بلند شرایط»، نام کتاب شعر دوم سنبلدل است که انتشارات افراز در سال ۱۳۹۸ منتشر کرد. این منظومه جایزهٔ بهترین شعر بلند از دوسالانهٔ شعر بوشهر و جایزهٔ بهترین کتاب شعر سال را از جایزه شعر احمد شاملو دریافت کرد. همچنین او مجموعه مقالاتی در نقد ادبی فارسی با عنوان «نقد ایراد» را با مشارکت چند تن از منتقدین ادبی شاغل در دانشگاههای ایران و خارج از کشور به سال ۱۴۰۰ منتشر کرده است. جدیدترین کتاب سنبلدل به زبان انگلیسی و با عنوان Rebelion of forms in Modern Persian Poetry در ابتدای سال ۲۰۲۴ منتشر شد.
تاریکی نارنجی و زرد است و دو تا مرد همیشه در آن
کنار جاده ایستادهاند با تابلو مقوا و کاردستیهای زنده میخرند
جوانترها در دستههای چندتایی
از غارهای آبی کشدار سرریز میکردند و تا دکههای یخ کش میآمدند
تا کمی بعد پلکهای برگشتهشان را برای آن آتش کنار جاده نازک کنند
جمع شده بودیم و چند صفحهای با خود آورده بودیم به دهان زرد فاتح اندازیم
جوجه های سفید پِر داده میشدند به زرد
و چند تا سرفه خشک از گلو میپراندند توی هوا که بوی خوشی داشت
چند تا لغت میچرخیدند تا بالای پوزه دراز شغال تاب تاب عباسی میخواندند
از این طرف که نگاه کنی نثر است به گزارش طبخ بوقلمون ماند
از آن طرف هجو فاتح
دندان قروچه کاغذ و تف و لعنت و لیسه آتش
که تقطیع را به هم میزند
حالا تو هی بخوان و عوض کن
وزن از تیر هوایی هری میریزد
و فارسی جواب ترس را نمیدهد
بنشینید بر قایق بادی برویم بادبادک بازی
دست ببر توی موهای داوود و سیم را سوا کن
چرخی بزن و خودت را بینداز توی گرداب
در خبر آمده که آب و آتش خواهران ناتنیاند
سینههای سوخته را بر تخته نشانند و با قلم دوسر
چند سطری بر آن نشانند
چرخی بزن و جوجههای سینهات را بیانداز توی گرداب
لابد چند تا لغت چرخی میزنند و تا بالای پوزه نهنگ خیز میگیرند
از آن طرف که نگاه کردیم نثر بود از این طرف داوود:
![](https://baangnews.net/wp-content/uploads/2023/07/TUFA0zG.png)
«به منجنیق عذاب اندرم چو ابراهیم
به آتش حسراتم فگند خواهندی»
شمایلم فقرات زبور سوزاندهست
به هر طرف سر سطری به باد خوانندی
میان آتش و دودم دو بیت پرّانست
که هر کجا بنشانیش بشکند بندی
نماز بردم و با خشم خود به سجده شدم
پذیر لعن مرا عرصهی خداوندی
کمان شعر مرا زه صدای دندان است
بدوز لب که دهان را نبود پیوندی
تبر به تن بنشانم که بیت نیمه کنم
به مصرعی سر سرخ و به دیگری پندی
به سال و ماه کنم شعر، میخ بر کف دست
به سال و ماه بمانم فراز آوندی
طلسم شعر بخواهم ز افعی صحرا
طلب کنم ز پس نیش حبه قندی
نظر به تابعه اوفتاد و از سر رفت
هوای شعر جوانی و طعم لبخندی
![](https://baangnews.net/wp-content/uploads/2023/07/TUFA0zG.png)
جزوه زبان
تن لطیف داوود از قایق بادی پربادتر
گلایل بر گوری مذاب
و به دریا افتادهتر میزد
از لیقهی سینهاش یکی دو تا ماهی بر کت و شانه خال میزدند:
“داوود تنهاد بود
داوودِ تابنده
داوودِ اژدرها
داوودِ فردا پنج حتما همانجا بود
با شن زیر کتف
با شن لای دو ران
فردا همانجا بود
با جزوههای زبان”
![](https://baangnews.net/wp-content/uploads/2023/07/TUFA0zG.png)
درست در آستانه چک پیش از سجود موج مقتدا
همین تک پسر دست برده در جیب کوچک جین
و آن گوشواره نابلد را به گوش چپی انداخته
و رفته در گرداب چرخی بزند تا ترسش بریزد
زده رفته آن کلوپ عمیق که حرفش کم نبود تا فردا سیاه و شن –مست از روی ساحل برش دارند
رفته همانجا که حرفش کم نبود کسی چه میداند که در راه دلش ریخته بر زبان گرداب خیس که میخورده
توی سرش اما بزن و بکوب:
“با شک با دلو بردار و برگردان
با خواب با داس فردای از زندان
تا عصر با عصر چون میش بر دندان
حتما همانجا بود
دروا میان دو تن
یک تن به روی دو پا
آن یک اسیر دهن
جای آخرین نفس از هوا کام گرفته و تا امروز در باد ریههاش صفا میکند.