چه خبر؟

از ما

مهدی معرف: بودن یا شدن- داستان «اگر مرا بزنند…» نوشته غلامحسین ساعدی  

تمام تلاش شخصیت داستان ساعدی، از نمونه‌های منحصر به فرد ادبیات زندان این است که حق تصمیم‌گیری را برای خود نگه دارد. این حق امری ذهنی است. پس جسم را پیشکش می‌کند که از حریم ذهن و تصمیم ذهنی محافظت کند.

ادامه مطلب »
از ما

غلامحسین ساعدی: اگر مرا بزنند…

مطمئن بودیم که “سرشاخه” قدرت آن را دارد که چفت و بست قضایا را هم بیاورد، و آنچه را که تکه‌پاره شده سر هم کند و به نیم‌مرده‌یی جان ببخشد و همه‌چیز را سر پا نگاه دارد.

ادامه مطلب »
از ما

محسن یلفانی: «عرصه» نوشته نگار جوادی، دنیائی دیگر در همین همسایگی

نگار جوادی این بار شهر پاریس را به عنوان عرصۀ رویدادها و درگیری‌های کم-و-بیش روزمرۀ شخصیت‌های خود انتخاب کرده است. امّا نه آن پاریسی که معمولاً می‌شناسیم یا گمان می‌کنیم که می‌شناسیم.

ادامه مطلب »
از ما

ماهک طاهری: بازگشت داماد

ماشین را که به کارواش داد، گفت ماشین عروس است.کارگر کارواش پرسید: “جاده بودی؟” با سر گفت نه. کارگر ادامه داد: “جوری بشورمش، عین روز اولش بشه.” و با پنجه ی پا گل‌های چرخ عقب را تکاند. کمک کرد تا کارگر آلبوم و کارتن روزنامه‌ها را از صندلی عقب بیرون بیاورد.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

سروده‌ای تازه از علی باباچاهی

علی باباچاهی، شاعر سرشناس بوشهری در تاریخ ۲۴ تیر ۱۴۰۱ این شعر را سروده است در بیان یک وضعیت اضطرار: فردا شدنی بود و شد/ و من هم‌زمان در چند مکان متواری و/ ربوده شدم و یا/ در یکی از سپیده‌دمان تیرباران و یا احتمالات دیگری که در شعر از آن سخن رفته است.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

آلن بدیو: «دیالکتیکی بر مبنایِ شعر لبید بن ربیعه و مالارمه» به ترجمه‌ی عاطفه طاهایی

می‌خواهم دو شعر، یکی به زبان عربی و دیگری به زبان فرانسوی را با هم مقایسه کنم. این دو شعر به من می‌گویندکه در اندیشه قرابتی‌ دارند ولی به علت فاصله‌ی بی‌اندازه‌ی این دو شعر با یگدیگر، این اندیشه گرچه قوت گرفته اما ناشنیده مانده است.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

اسماعیل فصیح: «جایگاه – روزی از زندگی یک نویسنده معاصر ایرانی» به ترجمه جمشید شیرانی

وقتی نویسنده معاصر هجده ساله بود و تازه داشت دوره دبیرستان را به پایان می‌رساند کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به وقوع پیوست و حاصلِ آن سقوطِ دولتِ ملّیِ دکتر مصدق، بازگشتِ محمد رضا شاه پهلوی پس از فرارِ کوتاه مدتی به ایتالیا، و ورودِ دست‌اندرکارانِ دولتِ آیزنهاور بود تا طلایه‌دارِ ورود آمریکا به تاریخِ مرزِ پُرگهر شوند.

ادامه مطلب »
از ما

منصور کوشان: شاهد دهان خاموش (رمان)، بخش هشتم

چرخ‌های صندلی‌ام را به سرعت می‌چرخانم تا سریع‌تر خودم را به جایی برسانم که یقین دارم صدای مادر را شنیده‌ام. با این که بارها این کار را کرده‌ام و سرانجام جز بانو هیچ کس را ندیده‌ام باز وقتی صدای مادر، خواهر یا پدر را می‌شنوم بی‌تاب می‌شوم.

ادامه مطلب »
از ما

مریم پژمان: اشتراک مبهم

مردی پنجاه و یک ساله و از طرفداران پر و پاقرص شما هستم. امیدوارم که به احترام ده سال بزرگتر بودن، نوشته‌های من را تا آخر بخوانید. این ایمیل را برای تعریف، تحسین یا مواردی از این قبیل برای شما فرستادم.

ادامه مطلب »
از ما

ناخدا بانو یا تثلیث جادو – در گفت‌وگوی حسین نوش‌آذر با منصور کوشان

«تثلیث جادو» یا «ناخدابانو»، به رغم صفحه‌های کمش، رمانی است با حجم بسیاری از حادثه‌ها و شخصیت‌ها. تمام شخصیت‌ها و عنصرهای آن، بر مبنای سه کانون موازی، قرینه و متضاد با هم، با یکدیگر در ارتباط تنگاتنگند و هر کدام، اگر من دیگری نباشند، مکمل دیگری‌اند.

ادامه مطلب »
از ما

قباد آذرآیین: گُنگه

خاله بزرگه اما بالاخره شوهر کرد و راحت شد… آب و رنگی داشت… من چی؟ کی می‌آید سراغ من؛ لندهور و دیلاق و این صدای خش‌دار مردانه… از دختر بودن همین مکافاتش نصیبم شده.

ادامه مطلب »
از ما

محمود فلکی: تک‌گویی‌ درونی در تئوری داستان‌نویسی

تک‌گویی، گفتارِ خاموش یا بازگوییِ ذهن است؛ به این معنی که فکر یا خودگویه‌ی شخصیتِ داستان، نوشته یا اجرا می‌شود. شخصیتِ داستان بدون دخالتِ راوی (درمواردی با حضورِ گه‌گاهیِ راوی)، زندگیِ درونی، تجربه‌ها، احساسات و عواطفِ خود را فکر می‌کند.

ادامه مطلب »
از ما

سمیه کاظمی حسنوند: آشیانه ارواح سرگردان

مرد گفت: نعمت… نعمت… امشبم هیات غذا می‌دن. دیشب قورمه سبزی بود و امشب قیمه است. دیدی دیشب چه قورمه ای دادن! پرگوشت و دنبه! بعد با صدای آرامی دوباره گفت: فقط کاش کنارش یه نخود تریاک هم می¬دادن. به حضرت عباس خیییلی ثواب داره.

ادامه مطلب »
از ما

قاضی ربیحاوی: «داوود» – یک داستان کوتاه برای منصور کوشان

کارِ من خواندن دیدن شنیدن و مراقبت از حریم هنرست که تا اطلاع ثانوی‌ها استعمالالات آن را هم ممنوع کرده‌ایم. به قول شما آنها توجه ندارند که اصل مبارزه است نه مماشات. مماشات. اجازه بدهید فرهنگ لغت همین‌جاست: باهم راه رفتن، مدارا کردن. با کی؟ با مهاجمین به فرهنگ اصیل ما. خیال کردم زیر دارید لب آواز می‌خوانید. ببخشید.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

بهروز شیدا: «مخملِ سرخِ رویا»، رمان بچه‌ی‌ یک‌شنبه‌، نوشته‌ی اینگمار برگمان، برمبنای نظریه‌ی زیگموند فروید

رمانِ بچه‌ی یک‌شنبه، نوشته‌ی اینگمار برگمان، شاید نگاه دیگری است به همه‌ی نقاب‌هایی که بر چهره‌ها جا خوش کرده‌اند؛ نگاه دیگری به شیار پنهان چهره‌ها؛ خسته‌گی‌ی تکرار؛ خانه‌ی تنهایی.

ادامه مطلب »