چه خبر؟

از ما

احمد خلفانی: «جسدها تکثیر می‌شوند» نوشته کیومرث پوراحمد

داستان‌های این مجموعه همگی درباره انسان‌هایی است که در وطنِ خود غریب‌‌اند. از خانواده، از دوستی، از زندگی، هیچ چیز نمانده است و اگر هم هنوز چیزی یافت می‌شود، در آن جایی نیست که باید باشد.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

درباره «دلتنگی» – گفت‌وگوی لیزی استرن با ساناز طوسی

ساناز طوسی برنده پولیتزر ۲۰۲۳ می‌گوید: ما فرزندان خانواده‌های مهاجر با فراق بزرگ شده‌ایم. همۀ ما. ماها از روزی که به دنیا می‌آییم معنای جدایی از خانواده را می‌دانیم. ایرانی‌ها خیلی مقاوم هستند. فرهنگ ما روی خوشی به جشن و شادی نشان می‌دهد.

ادامه مطلب »
از ما

قاضی ربیحاوی: ظهور

با این صورت کشیده مردانه که در نور روحانی می‌درخشه توی این شب تاریک. آقا من غریبم و کسی غیر از شما ندارم. زبونم لال خدا می‌دونه که من هم سهمی داشتم در امر ظهور شما بر این دیوار، اما مردم محل خیال می‌کنن که من می‌خواستم مانع ظهور شما بشم.

ادامه مطلب »
از ما

ابوالفضل حسینی:«شمیم بهار»

داستان فارسی با زبانی غیرتخصصی آغاز می‌شود. اصلا زبان فارسی آن امکانات لازم را برای داستان‌پردازی در قالب مدرن ندارد. ندارد یعنی از لانگ زبان به در کشیده نشده. چرا می‌گوییم فارسی زبان تخصصی داستان نیست؟ (در حالی که تخصصی شعر هست.)

ادامه مطلب »
از ما

روز جهانی کارگر – نسیم خاکسار: رنج‌های جانکاه «احیا» در جهانی بی‌شفقت

احیا، در داستان حسن حسام زنی است که تا چشم گشوده در زندگی جز بیچارگی و فلاکت خیری از دنیا ندیده و اکنون بیمار و رو به مرگ زیر لحاف کهنه و مندرسی در زیرزمین خانه‌ای که برای دوازده سال در آن کلفتی می‌کرده، با پاها و دست های ورم کرده خوابیده و روزهای زندگی‌اش را به یاد می‌آورد.

ادامه مطلب »
از ما

امیر موسوی: تقدس‌زدایی از «دفاع مقدس»؛ جنگ ایران و عراق در داستان‌های آبکنار – به ترجمه مجتبی زمانی

نوشته‌های ضد جنگ حسین مرتضائیان آبکنار به درستی در حوزه‌ای بیرون از معیارهای تعریف شده برای «ادبیات دفاع مقدس» قرار می‌گیرد. آثار او در حوزه ادبیات جنگ، نه تنها غالبا روایت دفاع مقدس را به چالش می‌کشند، بلکه گاهی سعی در واژگون کردن کامل روایت مسلط دارند.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

مصطفی راحمی: هیچ‌کس

دریچه‌ی زیرِ در باز شد. دستی یک بشقاب پلاستیکی پر از غذا، یک قاشق پلاستیکی و یک ظرف پلاستیکی آب را هل داد داخل. گفتم: «آمار ما تغییر کرده». صدایی از پشت در گفت: «خفه».

ادامه مطلب »
از ما

علی رضا جوانمرد: نقد مدرسه‌‍‌ای مدرس صادقی

جعفر مدرس صادقی، مرد نام‌آشنای جهان کوچک داستان فارسی است. کم ننوشته است و کم درس نداده است و کم هنرجوی داستان تحویل جامعه‌ی نحیف داستان فارسی نداده است. خوب کرده است و پر کرده است. در این مقاله بر نقد او از بهرام صادقی تأمل کرده‌ایم.

ادامه مطلب »
از ما

روزبه جورکش:«آواره/پناهنده» در داستان‌های قاضی ربیحاوی

در این نوشتار با واکاوی داستان‌های «توی دشت بین راه» و «گلدان» از قاضی ربیحاوی نشان می‌دهم که در جهان داستانی او، مسئلۀ آوارگی/پناهندگی چگونه از یک عارضه سیاسی در دل وضعیتِ اضطرار به امری عاطفی بدل می‌شود و همچنین چرا شخصیت‌های این داستان‌ها به «آوارگی درونی» تن می‌دهند.

ادامه مطلب »
از ما

جواد عسگری: نگار یا پر به جای تیزی پیکان

بهرامی خوب سنتور می‌زند. با حافظی هم دست می‌دهم. ملیح تار می‌زند. کاوه هنوز نیامده. آن بالا روی سن،  بر روی تختی که رویش گلیمی قشقایی با زمینه نارنجی پهن است، کمانچه هجده ترک استادم بی‌صدا خوابیده. کاسه شیری رنگ با هجده خط سیاه. سی و پنج سال بیشتر است که ندیده‌امش.

ادامه مطلب »
از ما

حسین نوش‌آذر: شخصیت‌‌پردازی در داستان‌های کوتاه مهشید امیرشاهی

داستان‌های کوتاه مهشید امیرشاهی ما را به یک جهان چندمعنایی رهنمون می‌کنند. جهانی که با همۀ تلخی، شیرین است، چون از جنس زندگــی ماست، گاه مــا را می‌خنداند، گاه به تفکر وامی‌داردمان و گاه غمگین‌مان می‌کند.

ادامه مطلب »
از ما

محسن مرادی: آمادبوس

نرمه‌لرزی پوست‌ام را سوزن‌سوزن می‌کند. پیرهنم چشم‌ به‌راه هم‌آغوشیِ کاپشن پاییزه است. نیمکت، نیمکت شهریور نیست. با پشت و کفل‌ام چنان سرد تا می‌کند . می‌گذاریم می‌رویم.  

ادامه مطلب »
از ما

حسین آتش پرور: شکل و ساخت داستان آمادبوس

آمادبوس داستان شخصیت است که می رود تا یک تیپ اجتماعی را نشان دهد. تمرکز داستان هم به روی این سازه که وجه غالب روایت است، قرار دارد.از این جهت دیگر سازه های داستان در خدمت همین ویژگی قرار می گیرند.و هنر نویسنده در شناخت و شخصیت سازی داستان خود را از طریق کاربرد زبان به معنای کلی آن به رخ می کشد.

ادامه مطلب »
از ما

امیرعطا جولایی: بدان زمانه ندیدی که این‌چنینان بود – یادنامه‌ی دکتر محمود زندمقدم

خویشکاری او از روزی که گذارش برای گزارشی افتاد به بلوچستان، شد دالان‌داری فرهنگ ایرانی. عزم نوشتار که می‌کرد، جهان چنانش تنگ می‌شد که نمی‌توانست ننویسد؛ گو با دست لرزان و حافظه‌ی گریزپا.

ادامه مطلب »
از ما

فرهاد بابایی: اعلام وضع خطر

روز پنجشنبه‌، بیست‌و‌نهم مرداد سال شصت‌و‌هفت است و تو قرار است بیست‌و‌یک سال بعد، توی یکی از روزهای خرداد یا تیر، همه‌ی تن و بدنت عرق کند و ناگهان درد بکشی. رازی که سگ به تو گفت و بویش تا سال‌ها بعد بهت چسبید.

ادامه مطلب »