چه خبر؟

از ما

ت. پکچین: عَنّن‌نامه

عنّن جن نبود، غول هم نبود. اما کمی جن بود و کمی غول. جن بود، در حالی که غول هم بود. ابروهای پرپشت روی صورتی پف از چاقیِ برخورداری، چشم‌های ریز، گونه‌های سرخ برآمده، لب‌های گوشتی سرخ و سرزنده.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

کوشیار پارسی – خوشامدگویی به تن‌کام‌خواهی و راندن ِ آن در اسپانیا

جایگاه ادبیات تن‌کام‌خواهانه در اسپانیا، نسبت به اروپا و آمریکای شمالی شایسته‌تر است. به زمانی که تن‌کام‌خواهی از پس موج کوتاه مدت و نه چندان قابل اعتماد با رسیدن موج ِ نومحافظه‌کاری و فمینیسم دهه‌ی هفتاد و هشتاد سده گذشته در نطفه خفه شد، اسپانیا انقلاب اقتصادی و فرهنگی تجربه کرد و در این سرخوشی به هیچ روی حاضر به مهار شادخواری ِ به دست آمده نبود.

ادامه مطلب »
از ما

خسرو کیان‌راد: «شب‌نشینی اشباح» در «شبح اپراتور»ِ هادی کیکاووسی

هادی کیکاووسی در «شبح اپراتور» ما را به شب‌نشینی اشباحی می‌برد که محله‌ی «خورِ گورسوزان» در حاشیه‌ی بندرعباس را در تسخیر خود دارند. حضوری ویرانگر که خبر از سیلابی عظیم می‌دهد.

ادامه مطلب »
از ما

اریک امانوئل اشمیت: «ایده خوب» به ترجمه: رباب خمیس

جهنم با نیات نیک سنگفرش شده است. این جمله برناردو کلروو به  یادمان می‌آورد که واقعیت به اندیشه فروکاسته نمی‌شود. اندیشه نیک لزوماً کنش نیک نمی‌زاید؛ بهترین خواسته گاهی به بدترین نتیجه می‌انجامد.

ادامه مطلب »
از ما

امید فلاح‌آزاد: موهایش

عکس یک زن جوان، مهسا امینی، بیهوش بر تخت بیمارستان است که سیلی از آثار باسمه‌ای در اینترنت به راه انداخته، هر کدام به شکلی در اعلام همبستگی با قربانی و یا ابراز انزجار نسبت به رژیم ایران.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

محمود دولت‌آبادی: برای انسانی که آرام رفت و می‌رود

پای‌ها در راه، در بی راه، گام‌ها آرام.گیج سرنوشتی از کجا خیزان؟ کارها بی‌آزمون در روزگارانی فروبسته، خانه‌ها و کوه‌ها و شهرها پیغار، ربط‌ها دشوار، آدمی دشخوار،زندگی بسیار پر هیچ و تهی انبار!

ادامه مطلب »
از ما

مریم عربی: حقیقتِ واقعیت – رمان «بالاپوشی از قطار»ِ مهدیه کوهی‌کار

در رمان «بالاپوشی از قطار» خواننده مدام در پی وضوح آگاهی خویش از واقعیاتی است که بر راویان داستان گذشته است، اما چقدر می‌توان به وضوح آگاهی راوی اطمینان کرد و تا چه حد می‌توان به شرح او از وقایع باور داشت؟

ادامه مطلب »
از ما

نسیم خاکسار: نجواهای راویانی که فاجعه را زیسته‌اند – نقد و نگاهی بر «بهار هر سال…»

نمایشنامه‌ی “بهار هر سال…” نوشته محسن یلفانی روایت ماجراهایی است که پیش و پس از انقلاب ۵۷ بر کریم بهزادی و فرزندانش رفته است. دقیق تر، روایت زندگی کریم بهزادی، پسران، دختر، عروس و نوه‌اش است در این دو دورۀ زمانی.

ادامه مطلب »
از ما

محسن یلفانی: بهار هر سال…

هنوز نمی‌فهمم این جوون چرا این جور تلف شد؟ داشت زندگی‌شو می‌کرد. کاری هم به کارش نداشتن. سر شغلش بود. کتاب‌هاش چاپ می‌شد، خانمش، اون دختر معصومش… دلیلی نداشت این جور تلف بشه.

ادامه مطلب »
از ما

ناصر رحمانی‌نژاد: محسن یلفانی عزیز، ۸۰ سالگی‌ات مبارک!

محسن یلفانی یکی از نمایشنامه‌نویسان مهم ایرانی است که آثارش بی‌تردید عمری دراز خواهند داشت. نسل‌های آینده بی‌شک اهمیت آثار او را بیشتر و بهتر از نسل امروز خواهند شناخت، چرا که آثار یلفانی در جستجوی شناخت و جایگاه انسان در شرایط تیره و تار، نابسامان و ویران‌شده‌ی جهان امروز گرفتار آمده است.

ادامه مطلب »
سیاوش محمودی، پوستر: ساعد
بانگ - نوا

بهروز شیدا: سیاوش ما رفته است – خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل سیاوش محمودی در چند خط

سروجان سیاوش به تیر مرگ‌سرشتان جمهوری‌ی اسلامی برباد می‌رود. فریاد سوزان مادر اما حکم خفا نمی‌خواند. سیاوش سوار از آتش‌ گذشته‌ای است که پُرطراوت تن‌اش به تیر تاخت‌کُشان به‌ خاک می‌افتد.

ادامه مطلب »
از ما

احمد خلفانی: «جسدها تکثیر می‌شوند» نوشته کیومرث پوراحمد

داستان‌های این مجموعه همگی درباره انسان‌هایی است که در وطنِ خود غریب‌‌اند. از خانواده، از دوستی، از زندگی، هیچ چیز نمانده است و اگر هم هنوز چیزی یافت می‌شود، در آن جایی نیست که باید باشد.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

درباره «دلتنگی» – گفت‌وگوی لیزی استرن با ساناز طوسی

ساناز طوسی برنده پولیتزر ۲۰۲۳ می‌گوید: ما فرزندان خانواده‌های مهاجر با فراق بزرگ شده‌ایم. همۀ ما. ماها از روزی که به دنیا می‌آییم معنای جدایی از خانواده را می‌دانیم. ایرانی‌ها خیلی مقاوم هستند. فرهنگ ما روی خوشی به جشن و شادی نشان می‌دهد.

ادامه مطلب »
از ما

قاضی ربیحاوی: ظهور

با این صورت کشیده مردانه که در نور روحانی می‌درخشه توی این شب تاریک. آقا من غریبم و کسی غیر از شما ندارم. زبونم لال خدا می‌دونه که من هم سهمی داشتم در امر ظهور شما بر این دیوار، اما مردم محل خیال می‌کنن که من می‌خواستم مانع ظهور شما بشم.

ادامه مطلب »
از ما

ابوالفضل حسینی:«شمیم بهار»

داستان فارسی با زبانی غیرتخصصی آغاز می‌شود. اصلا زبان فارسی آن امکانات لازم را برای داستان‌پردازی در قالب مدرن ندارد. ندارد یعنی از لانگ زبان به در کشیده نشده. چرا می‌گوییم فارسی زبان تخصصی داستان نیست؟ (در حالی که تخصصی شعر هست.)

ادامه مطلب »