چه خبر؟

از ما

بهمن فرسی: خواب

من مدت هاست از عالم خواب دورافتاده‌ام. از فرسودگى ست یا پریشانى یا بى انتظارى، نمى دانم. دیگر خوابم انقدر سنگین یا عمیق یا دراز یا آسوده یا یک طورى که باید باشد، نیست، تا در عرصهء آن دستى هم به عالم خواب دیدن بتوانم دراز کنم.

ادامه مطلب »
از ما

مجید مسعود انصاری: بیگانه‌ای در درون – رمان «خِنِش» نوشته رعنا سلیمانی

ساده- و روان‌نویسی و نیز خلق تصویر‌های رئالیستی از ویژگی‌های بارزِ رمان‌ها و داستان‌های رعنا سلیمانی است. در جدیدترین رمان او به نام خِنِش (خارشِ تن) هم می‌توان به روشنی این ویژگی‌ها را بازشناخت.

ادامه مطلب »
از ما

قاضی ربیحاوی: موسی

خبر مرگ موسی ناگهانی بود. کسی باورش نمی‌شد. همه هاج و واج مانده بودند. خبر را همان صبح مجید آورد. ما نشسته بودیم و بازوهای بیکارمان را روی لوله‌های کلفت یله داده بودیم. هیچ‌کس حرفی نمی‌زد.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

اریک امانوئل اشمیت: «ایستایی و پویایی»، به ترجمه رباب خمیس

اگر ظهور یک شخصیت در داستان برای خواننده مایه خوشبختی است، نزد نویسنده مایه زحمت بسیار است؛ چون ورود به صحنه در همان پاراگراف موجود خلاصه نمی‌شود و آینده متن را مشروط می‌سازد. معرفی یک شخصیت، باعث به‌وجود آمدن – یا نیامدن – انتظاراتی است.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

شعری از آزاده طاهایی

دنیا تکیه داده به تکه‌های تن، سعی دارد وانمود کند، جنایت عادی‌ترین اتفاق است، شاعر در شعرش به قتل می‌رسد، زخم از کتاب‌ها می‌ریزد، این جهان، سرانجام لال خواهد مرد.

ادامه مطلب »
از ما

امین عسکری‌زاده: کوکوپلی

صد دلاری را داخل دستگاه رولت کرد و شماره‌های یک، نه، هشت و نه را پر کرد و دکمۀ بزرگ قرمز را فشار داد. گردونه چند بار چرخید و روی هیچ کدام از آنها ننشست. شرط را سه برابر کرد و دوباره همان شماره‌ها را زد. گردونه چرخید و دوباره هیچ کدام از آن شماره‌ها نبردند.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

محمدرفیع محمودیان: «رنج‌اندوه زیست در جهان مدرن» – درباره‌ی نویسندگی جولین بارنز

بارنز دیرند زندگی را همچون فرایندی می‌بیند که می‌توان آنرا رنج‌اندوه خواند. فرایندی تاحدی شبیه به تراژدی ولی متفاوت با آن. تبلور یافته در دشواری‌ها، دلواپسی‌ها و شکستهای زندگی. بخش یا شاید بهتر است بگوییم بُعد مهمی از آن همان است که روح مدرنیته را بر می‌سازد.

ادامه مطلب »
از ما

مهدی احمدی: جمشید به ملک‌‌الموت شلیک کرد

جمشید دیگر خود را متعلق به جهانِ زندگان نمی‌‌دید و فکر می‌‌کرد که تا پا از بیمارستان بیرون بگذارد، رهگذرانِ پیاده‌‌رو رازش را از پیشانی‌‌ خواهند خواند و از او دوری خواهند کرد. قسمتِ پُرِ لیوان این بود که حداقل از یک بیماریِ لاعلاج می‌‌مُرد و نه یک مرگِ خنده‌‌آور آنچنان که در خاندانِ او مرسوم بود.

ادامه مطلب »
از ما

سورنا دانایی: فراداستان پسامدرن در رمان «شبح اپراتور» نوشته هادی کی‌کاووسی

روانشناس رمان کی‌کاووسی نه تنها می‌کوشد با پرسش‌های مکرر خود به معمای قتل‌های عجیب پی‌ ببرد، بلکه از منشی خود – که از شمّ پلیسی هم بی‌بهره نیست – می‌خواهد متهم را دنبال کرده، مدارکی جهت اثبات جرم متهم بیابد و در واقع، نقشی معادل “کارآگاه” به او می‌دهد.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

سیدعلی صالحی: بدقولی

منتظر، مأیوس، بی‌چراغ، زانو… بغل کرده‌ای که چه!؟ واژه‌ها را در پَرده می‌پایی، که چه؟! خودت را خسته به تاریکی‌ها، که چه که چطور که چرا…!؟

ادامه مطلب »
از دست ندهید

بهروز شیدا: «شبنم و شیر در پستان‌های نیلوفر»، حاشیه‌ای بر زنان بدون مردان، نوشته‌ی شهرنوش پارسی‌پور

در زنان بدون مردان سخن بر سرِ سرگذشت پنج زن است. نقطه‌اشتراکِ آن‌ها دغدغه‌ی بکارت است؛ رنجِ پنهان و عریان‌ از دغدغه‌ای زن‌ستیزانه و دردآور. آن‌ها بر مبنای نگاه‌های متفاوت‌شان به هستی و عشق از ماجراهایی غریب می‌گذرند و فرجام‌های گوناگون می‌یابند.

ادامه مطلب »
از ما

غلامرضا رضایی: راوی خاموشان

همین که سر برداشت دید راننده‌ی تاکسی از آینه‌ی جلو نگاهش می‌کند. حتما دنبال فرصتی می‌گشت سر صحبت را باز کند. همان اول هم که مقصدش را گفته بود راننده مشکوک نگاهش کرده بود، انگار می‌خواست بگوید: چرا آنجا؟

ادامه مطلب »
از دیگران

اریک امانوئل اشمیت: «دیالوگ»، به ترجمه رباب خمیس

دیالوگ را برای همه آن چیزهای دیگر به کار برید؛ غیر از اطلاعات سطحی محض که آشکار می‌کند. نه تنها حس واقعی بودن ایجاد می‌کند بلکه واقعیت‌هایی را بسط می‌دهد که بعدتر دیگر بیان آنها بیهوده خواهد بود.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

روبرتو آرلت: «قوزی‌ریزه»، به ترجمه فرخ قدسی

حرف و حدیث‌های یک کلاغ چهل کلاغ شده و رنگارنگی سر زبان‌ها افتاده بود؛ و همه این‌ها هم به دلیل رفتاری بود که من در حضور ریگولتو، قوزی‌‌ریزه، در خانهٔ خانم ایکس شاهدش بودم و این شایعات، آدم‌های زیادی را از دور و برم فراری داد.  

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

فاطمه آزادی در گفت وگو با مرداد عباس‌پور: «بکت، پایان بازی نوشتن»

در نظر بکت انسان موجودی است پرتاب شده به یک جهان بی‌رحم و با این حال او ناتوان‌تر از آن است که بخواهد چیزی را تغییر دهد، که بخواهد جهان را بهتر از آن چیزی که هست بکند. آیا حق با اوست؟

ادامه مطلب »
از ما

احمد خلفانی: دشمنی

دشمنی بین پدرم و پسرعمویش، خبیر، از همان وقتی که چشم باز کردیم، جزئی از زندگی ما شده بود، و آن روز که پدرم گفت که برمی‌گردد و در را پشت سرش بست، من و خواهرم نگران به هم نگاه کردیم، احساس می‌کردیم که از آن جنگ و جدال برنمی گردد.

ادامه مطلب »