
بانگ نوا: با چشمانم عشق میورزم – با اجرای سمیه دانشیار
سمیه دانشیار در این برنامه فرازی از «کتاب ناآرامی» به ترجمه حسین منصوری را اجرا میکند. این برنامه را همراه با فادوخوانی آمالیا رودرگریز (۱۹۹۹ –۱۹٢٠)، خواننده شهیر پرتغالی بشنوید:
سمیه دانشیار در این برنامه فرازی از «کتاب ناآرامی» به ترجمه حسین منصوری را اجرا میکند. این برنامه را همراه با فادوخوانی آمالیا رودرگریز (۱۹۹۹ –۱۹٢٠)، خواننده شهیر پرتغالی بشنوید:
دو عامل تعیین کنندۀ توفیق ادبی است: نخست برخورداری از توانایی ذاتی، و سپس نیاز (تمایل واژۀ ضعیفی است) به پرورش همۀ ابعاد این تواناییِ ذاتی تا به نهایت، از طریق تلاش ایثارگونه. ت
از چند پنجره بهکوتاهی به رمان بندِ محکومین، نوشتهی کیهان خانجانی، مینگریم؛ به بندیانی که در یکی از بندهای مردان زندان لاکان رشت هم در بند زندانبانان اسیر اند هم در بند خویش و همبندیان خویش.
بند محکومین، بیستوپنج اتاق داشت و دویستوپنجاه محکوم. تمام اینها هم نه روی کاکلِ رئیس و پاسِ اصلی و زیرِ هشت یا وکیلِ بند، که روی کاکلِ دوربین و آزمان و آخان میچرخید.
اول چندتایی روی سیمهای برق نشسته بودند و مثل چند لکه سیاه به نظر میرسیدند. پرستوها را میگویم. پرستوها برگشته بودند و همه از آمدنشان خوشحال بودند.
شاید اگر به جای روبنده، چشم بند معمولی از همانها که دوتا بندش میافتاد پشت گوش، روی صورتش زده بودند اینقدر زود نبریده بود. مسیر کارها همانطوری نبود که بارها فکرش را کرده بود.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
جوهر گفتگوی ادبیات با خود، خود را کاویدن است: کاویدنی در زبان که انسان با آن و در آن، تاریخ رنجها و شادیهایش را ساخته و پرداخته. به بره گمشده راعی از این زاویه مینگریم.
قصهنویسی در معنایی که مدّ نظر ماست، فرآیندی است که نویسنده باید از مراحلی عبور کرده باشد، تا بتواند بنویسد. بنابراین مخاطب نیز باید دشواریهای مطالعه آثار نویسندگان صاحب سبک را بر خود هموار کند.
خرگوشم را در باغ لواسان، مرده پیدا کرده بودم. گریه میکردم و آرام نمیشدم. بابا بغلم کرد. سرم را روی شانهاش گذاشت. گفت: «فروغ کوچولو، نترس. درست میشه.»
نویسنده با تکیه بر منظومه «آئین مردان حق» اخوان و داستان «شرحى بر قصیده جملیه» گلشیری یکی از راههای گریز از سانسور زیر سلطه ایدئولوژی را آشکار میکند.
رنگها را تنها در تاریکی میتوان دید… چپیدن توی اعماق شب و زل زدن به نقطهای که تاریکیاش متمایزترست از تاریکیهای دور و اطراف. بعد از توی آن حفرکردن چاهی که بشود از تهش به خودت زل بزنی…
بازخوانی داستان «طلخند و گو» شاهنامه فردوسی به روایت هوشنگ گلشیری نخستین بار در ماهنامه «کارنامه» منتشر شد. این جستار با اجازه خانواده گلشیری و زیر نظر باربد گلشیری بعد از بیش از بیست سال یک بار دیگر در «بانگ» منتشر میگردد. یاد و خاطره هوشنگ گلشیری را گرامی میداریم .
دومین شماره رادیو شهرزاد در همکاری با «بانگ» به داستاننویسی زنان اختصاص دارد: «مثل من» نوشته پرتو نوری علا «یکی هست، یکی نیست» مرثا شیرعلی و سرانجام معرفی رمان «نقشینه» نوشته شیوا شکوری.
آدم بعد از ۳۰ سال دوری از لبنان به زادگاهش برمیگردد. روایتی از ۱۶ روز اقامت او در موطناش.
“بشکن دندان سنگی را” روایت جامعهای است پَست و شَقی، ایستا، دشمن نوآوری، فقیر و بخیل که دشمنی در آن حرف اول را میزند؛ جامعهای که قربانی میطلبد نه برای پیشرفت، که برای آنکه درجا بزند یا عقب برود.
جستاری که میخوانید خوانشی «نیمهتمام» است از رمان سانسور یک داستان عاشقانهی ایرانی، نوشتهی شهریار مندنیپور. خوانشی «نیمهتمام» است چرا که از میان دو «داستانی» که در رمان ما جریان دارند تنها «یک داستان» را موضوع قرار میدهد.
ایتالو کالوینو ما را خطاب قرار میدهد: آرام بگیر. حواست را جمع کن. تمام افکار دیگر را از سر دور کن. بگذار دنیایی که تو را احاطه کرده در پس ابر نهان شود.
در ناحیه ما گاو نر کمیاب است. علفزارى براى چریدن یا زمینى براى شخم زدن وجود ندارد: فقط درخت میوه کاشته مىشود و خاک قطعه هاى کوچک زمین هم آن قدر سخت است که براى شکستن آن از کلنگ استفاده مى شود.
تردید دارم که نویسندهای وجود داشته باشد که در مقطعی از زندگی ناگزیر نشده باشد به خاطر الزامهای زندگی کارش را کنار بگذارد.
حال که به صفحات پایانیِ داستانش نزدیک میشوم، بیش از همیشه باور دارم که سراسر آن دروغی بیش نیست. گمان میکردم مرا آفریده تا از پسِ آن آسودهتر سخن بگوید.
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.