
کازوئو ایشیگورو: آیا پژواک حس دارد؟ به ترجمه عباس شکری
اگر در پاییز ۱۹۷۹ مرا میدید، در تشخیص هویتام، اینکه کیستم، کجاییام یا از کدام قشر جامعهام، چهبسا دچار مشکل میشدید. آن روزها ۲۴ ساله
اگر در پاییز ۱۹۷۹ مرا میدید، در تشخیص هویتام، اینکه کیستم، کجاییام یا از کدام قشر جامعهام، چهبسا دچار مشکل میشدید. آن روزها ۲۴ ساله
عشق همجنسخواهانه دو کبوترباز بر بالای بام. داستانی کمیاب در روزگار ما با زبانی نرم و لطیف.
آیا نویسنده باید سلینجروار در پستو بنشیند و بنویسد و اجازه بدهد آثارش به جای او حرف بزنند یا یک سلبریتی باشد؟
نسیم خاکسار: تنها واقعیت استوار در داستان فال نوشته قباد آذرآیین، زندان و قبرستان است و کارگران بیجا و بیپناه با کار مشقت بارشان؛ هنگام ساختن یک برج و دادگاهی که محکوم میکند.
در داستان فال مثل این است که زمان متوقف مانده و فلاکت مردمان یک شهر بر مدار بسته تکرار میشود. قباد آذرآیین، متولد ۱۳۲۷، مسجد
وقتی که کاملاً به خودمان تعلق داریم و با گشودن کتابی به دنیای ادبیات وارد میشویم، چه اتفاقی در ما میافتد؟ بیداری. مهمترین مضمون آثار
طرحی در پیشزمینه ساکنان یک منطقه محروم در شمال ایران که میخواهد فقر و رنج خاموش روستائیان را وارسی کند با تاکید بر گویش محلی.
محمد محمد علی: تخریب در فکر و اندیشه از همه تخریبها مهمتر و مهیبتر است. ترسها و نگرانیها، احساس کمبود رفتار انسانی، بیپشت و پناهی، آن آژیرهای ممتد گوشخراش، چیزی نیست که بشود به سادگی فراموشش کرد.
نویسندهی واقعی کیست؟ تفاوت ادبیات زرد و ادبیات سبز در چیست؟ مرز میان ادبیات عامهپسند یا ادبیات جدی کجاست؟ حرفه: جنزده در این مجموعه مقالات
تغییر زاویه دید از «من» به «او» در داستان «غازها و اردکهای آوازخوان» محمدعلی با چرخش سر قلم اتفاق میافتد. چکیده: تغییر زاویه دید از
داستان تازه محمد محمد علی هم حال و هوای گزارشی دارد و هم یک مسأله اجتماعی را به شکل نمادین بیان میکند.
ادبیات ایران بر پردهی بزرگ خویش نقشهای بسیاری را جان داده است؛ نقشِ سفرها، حماسهها، پناهها، عرفانها، جستوجوها، پهلوانیها، قاطعیتها، عقلها، خستهگیها، دیوانهگیها.
در این داستان که رضا علامهزاده از کتاب قصهنویسان جدید کوبا برگرفته و ترجمه کرده به طرزی شگفتآور مسافران یک اتوبوس به یک اثر هنری تبدیل میشوند.
حرفه: جنزده در این مجموعه مقالات (در پنج بخش) قرار است از بدیهیات و کلیشهها حرف بزنیم. دیوید فاستر والاس نویسنده فقید آمریکایی در سال
نوشتن درباره بعضی از نویسندگان کار سادهای نیست. کلمه کم میآوری، استفاده از توصیفهای کلیشهای نقدهای رایج، توهینآمیز به نظرت میآید، و در ضمن قالبهای
داستان با این سطرها آغاز می شود: غروبی از غروبهای پاییزیِ تهران، که تنهایی به قیلوله خوابی دَرم رُبوده بود، ندایی شنیدم انگار بیدار/ خواب
از دید آنزیو نوشتار بکت «روایتی است انعطافپذیر مانند جلسههای روانکاوی و گفت وشنود بالینی با احساس تهی درونی و سرگشتگی روحی. ساموئل بِکِت (۱۹۰۶
«روزی که ققنوس شدم» از مجموعه داستان «جشن یکنفره» نوشته مسعود کدخدایی درباره زوال اندیشه قهرمان در ذهن کسی است که روزی میخواست قهرمان باشد.
حرفه: جنزده در این مجموعه مقالات (در پنج بخش) قرار است از بدیهیات و کلیشهها حرف بزنیم. دیوید فاستر والاس نویسنده فقید آمریکایی در سال
جشن یکنفره مجموعه داستان «جشن یکنفره» پس از انتشار مجموعه داستان موفق «هیچ اتفاقی برای من نمیافتد» دومین مجموعه داستان مسعود کدخدایی است.گذشته از داستان
وقتى که از پناهگاه تاریک طولانى بیرون آمدم در چشمانداز بهاره، همه جا آبى رنگ بود با طیف نیمرنگ هاى دلفریبش. نگاهم که از آسمان
«بانگ» یک رسانه ادبی و کاملاً خودبنیاد است که در خارج از ایران و به دور از سانسور و خودسانسوری بر مبنای تجربهها و امکانات مشترک شخصی شکل گرفته و با کوشش شهریار مندنیپور و حسین نوشآذر اداره میشود.