چه خبر؟

از ما

محبوبه موسوی: «تباهی در هفت روز» – ملکوتِ بهرام صادقی

آنچه مایلم در این جستار به آن بپردازم نه ارجاعات و مفاهیم فلسفی مستتر در ملکوت، بلکه شناخت و بازخوانی این اثر از طریق واقعیت داستانی خود رمان است و کاری به دیگر جنبه‌های فلسفی، اجتماعی، سیاسی و … رمان ندارم.

ادامه مطلب »
از ما

قاضی ربیحاوی: ظهور

با این صورت کشیده مردانه که در نور روحانی می‌درخشه توی این شب تاریک. آقا من غریبم و کسی غیر از شما ندارم. زبونم لال خدا می‌دونه که من هم سهمی داشتم در امر ظهور شما بر این دیوار، اما مردم محل خیال می‌کنن که من می‌خواستم مانع ظهور شما بشم.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بهروز شیدا: «نیمای ما رفته است» – خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل نیما شفق‌دوست در چند خط

نیمای ما رفته است. پدر فرصت برگذشتن سینه‌خیز از گذر مرگ نیما نمی‌تواند. بر دست‌های او که از داربست‌ها و آجرها پینه‌ها دارند، رد خنجر غم غوغا می‌کند.

ادامه مطلب »
از ما

محمدرفیع محمودیان: «یگانگی و گسست معنا و متن» – دربارۀ ماهی و جفتش اثر ابراهیم گلستان

امروز زمان خوبی است که گلستان را، باغ را، وانهیم. نویسنده مرده است و گلستانی از امید که او و ما در آن سیر می‌کردیم هرز رفته است. بر‌گردیم و نه همچون دوران انقلاب به شوقْ گل نسترن بچینیم بلکه به اندوه و حسرت شکنندگی معنا را در یکی از آثار داستانی او بررسی کنیم.

ادامه مطلب »
از ما

فرزانه نامجو: دی یال

سفیرو نشسته بود روی تخته سنگ کنار شط؛ شماغ را پیچانده بود دور مشتش. حمدُ خوب می دانست که هربار اضطراب وجود سفیرو را دربر می گیرد همین کار را می کند.

ادامه مطلب »
از ما

گفت‌وگوی دو نویسنده: نگرش ناتورالیستی و مسأله سکوت، تبارشناسی یک جریان ادبی

بین حمید فرازنده و حسین نوش‌آذر بحثی درگرفت درباره ناتورالیسم، شاخه‌های متعدد آن، تزلزل در بازنمایی واقعیت و مفهوم و معنای سکوت. شکل مکتوب این گفت وگوی ادبی مقابل دیدگان شماست:

ادامه مطلب »
ژوان ناهید - پوستر: ساعد
از ما

ژوان ناهید: «مرگ‌فروش و کارخانه‌ی خنده»

 با اولین ضربه‌ی ساعت، پرده کنار رفت و سقف بر سرم لرزید و دستی به آرامی درِ تابوت را گذاشت. دیگر در تاریکی هر کاری کردم فکر مایکل از سرم بیرون نرفت. آخرین بار دو روز مانده به افتتاحیه‌ی همین نمایش دیده بودمش.

ادامه مطلب »
از دیگران

اریک امانوئل اشمیت: «ضرباهنگ» – به ترجمه رباب خمیس

می‌خواهم با موسیقیدان درون‌تان سخن بگویم، نه موسیقیدان زبان، که موسیقیدان روایت؛ چون آنچه ذکر خواهم کرد، به متن شما کیفیاتی، ترجمه‌پذیر به زبان‌های دیگر، خواهد بخشید. صحبت از ضرباهنگ روایت شماست.

ادامه مطلب »
از ما

حسین آتش‌پرور:گذشته‌ای که همچنان با ما راه می‌رود

سرخپوست تنها نوشته منیرو روانی‌پور از این جهت مهم است که نویسنده با جسارتی کم‌نظیر آینه را به دست انسان معاصر بخصوص خاورمیانه‌ای می‌دهد که در چه دنیای عفنی زندگی می‌کند. و جهان چگونه گندابی برای زیست ما شده.

ادامه مطلب »
از ما

محمدرفیع محمودیان: هستی نیستیمندِ پول و روایت

نویسنده آرژانتینی تبار آمریکایی هرنان دیاز در کتاب خود اعتماد کوشیده پرده از راز دو شعبده‌ی بزرگ جهان مدرن، پول و روایت، بردارد. هر دو برای او قصه هستند، قصه‌ای، افسانه‌ای نه برای تفریح و دلخوشی که برای برساختن جهانی که در گستره‌ی آن زندگی کنیم.

ادامه مطلب »
از ما

مهرک کمالی: شاملو، ضحاک و رد پای اساطیر

پژوهش هایده ترابی با عنوان «ضحّاک در تاریخ: بررسی تطبیقی-تاریخی اسطوره‌ی ضّحاک» نشان می‌دهد هر گونه برداشت از اساطیر بدون توجه به دگردیسی آنها در طول زمان، عوض شدن راویان و بازسرایان و نقش حاکمان مذهبی و سیاسی در تثبیت روایت مورد قبول خود ناممکن است.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

آلبَلوسیا آنخل مارولاندا: «چریک» به ترجمه محمد حیاتی

بین فلیسیداد موسکوئرا، همین که قمه‌به‌دست از راه برسن و با زور و تهدید ازت بپرسن کدوم گورستونی خودش رو قایم کرده، مُقُر می‌آی. پرس‌وجو می‌کنن. مجبورت می‌کنن جاش رو لو بدی چون اگه حرف نزنی پیرپاتالا رو با خودشون می‌برن.

ادامه مطلب »
از ما

حمید فرازنده: جست‌وجوی تحریف‌آمیز عدالت

عدالت در نظر روایتگر رمان «برای تو» همخانه‌ی حس انتقام‌گیری است: کسی باید تاوان همه‌ی شوربختی‌های مرا بپردازد؛ بدون یک قربانی من به آرامش نمی‌رسم. روحیه‌ای که با ناتورئالیسم حاکم بر روایت همخوان است.

ادامه مطلب »
جانباختگان کودک

بهروز شیدا: «سارینای ما رفته است»، خوانش تکه‌هایی از فاجعه‌ی قتل سارینا اسماعیل‌زاده در چند خط

سارینای ما در هجوم زجربارانِ چشمه‌کُشان رفته است. سارینای ما رفته است. زبان باید به ساز نیرنگ بچرخد. جذام فریب باید دهان ویران کند. صدای حقیقت باید در تابوت مرگ سارینا بماند در جامه‌ی ترجیع‌بند جعل.

ادامه مطلب »
از ما

س. شکیبا: صداها  

داستانی درباره «آن دیگری»، یک وسوسه و حسرت دمی آرامش در تنگناهای زندگی که با این سطر آغاز می‌شود: زنم پنجره را باز می‌کند، امروز نوبت آب دادن گل‌ها است.

ادامه مطلب »