چه خبر؟

چه خبر؟

فاطمه شمس: این شعر نیست

این شعر نیست، تن ِ مجروح ِپانزده ساله‌ای‌است چرکین از تجاوزهای پی‌در‌پی، سر شکافته‌ی دخترکی آوازه‌خوان است با کلماتی له شده در گلو، سینه دریده کارگری زندانی است که تا آخرین ضربه به شکنجه‌گرش می‌خندید.

ادامه مطلب »
از ما

امیر محمدی: گیاهمرگی

می‌گفت: «بیچاره‌تر از منی که دستی گرفته ریشه و ساقه‌ات را و مجال جُنبیدنت به‌قدر لرزشی‌ست یا تکانه‌ای از سر بی‌حوصلگی. و خوشبخت‌تر از تو منم که با یک پا لنگیده‌ام از شهری به شهر دیگر.»

ادامه مطلب »
از دیگران

در حال و هوای این روزها – دو شعر از باب دیلن به ترجمه علی حسینی

آنجا که مردمان زیادند و دست‌هایشان خالی، آنجا که حبه‌های سم در آب شان سریز، آنجا که خانه در دره به زندان کثیف و نمناک منتهی می‌شود، آنجا که چهره جلاد همیشه به خوبی پوشیده است، آنجا که گرسنگیِ زشت است و جان‌ها فراموش شده ،آنجا که سیاه رنگ است و هیچ کدام به شمار نمی‌آیند

ادامه مطلب »
از ما

امید فلاح‌آزاد: صدای بی‌صدا

«اینجا در واترتاون همه «زخم انار» را دم می‌گیرند. ولی خوب بود از پیش به دوست و رفقا می‌گفتی که دارد پخش می‌شود. یکی مثل سونیا توقع داشت بداند. می‌رود و می‌آید و «وارتگزِ خودمان» از دهانش نمی‌افتد. من گفتم دست کم به جای انار عکس خودت را روی یوتیوب بگذارند.

ادامه مطلب »
از ما

حمید فرازنده: ادای دین به راهگشا – «فراسوی متن-فراسوی شگرد»ِ منصور کوشان

«فراسوی متن- فراسوی شگرد»، نشانگر ریشه دواندن‌های منصور کوشان در محیط تبعید است، این کتاب در حکم یک تعظیم فروتنانه در برابر اولین نمایشنامه‌نویس مدرن جهان، هنریک ایبسن، و نیز در برابر جامعه‌ی فرهنگی کشور میزبان است که شرایط لازم برای این ریشه دواندن را در اختیار او نهاده بودند.

ادامه مطلب »
از ما

کوشیار پارسی: مُشک و گِل

مریم سرزنده، زیبا و کُشنده بود – آخری به ویژه برای من و جیب ِ من. پستان‌هاش، دو کیسه‌ی پر و پیمان، بیش‌تر برای مکیدن تا کدام لذت ِ بزرگ‌سال دیگر و انگشت‌هاش بیشتر برای مشت و مال خمیر ِ تن و نوازش نرم در گرفتن زندگی به زیر ِ دست‌هاش. هنرهاش بی‌اندازه بود و توانایی‌هاش کم‌نظیر.

ادامه مطلب »
از ما

منصور کوشان: شاهد دهان خاموش (رمان)، بخش یازدهم

دم‌ دمای غروب است. بوی عطر بانو در مشامم می‌پیچد و احساس گرسنگی می‌کنم. دست از نوشتن می‌کشم و صندلی چرخدارم را به طرف پنجره‌ی آشپزخانه هدایت می‌کنم. دلتنگ روزهایی‌ام که پشت پنجره‌ی آشپزخانه می‌نشستم و منتظر می‌شدم تا مادر برایم غذا بیاورد.

ادامه مطلب »
از دست ندهید

حسین آتش‌پرور: ماهى در باد

شنِ روان موج خورد و تا ساق ِ پاى «حسینا» بالا آمد. گرد و خاک‏ چرخ زد. موج، بالاتر آمد و «حسینا» به ‏نفس نفس افتاد. گلویش خشک‏ شد و زبانش از حلق بیرون زد. گِردباد او را به ‏خود کشید. زیر پایش ذره‏ ذره خالى شد و تاریکى او را بلعید. باد با خود گفت: آخرین موجود زنده‏‌ى «شوراب» هم هیچ شد.

ادامه مطلب »
از ما

ناصح کامگاری: در تب و تاب کابل

  به خیابان دانشگاه رسیدم. انبوهی از مردم در پیاده‌رو ایستاده بودند و از پشت نرده‌های دانشگاه دست در دست دانشجویان نهاده بودند. از بلندگو صدای سرودخوانی می‌آمد. یک‌باره صدای شلیک برخاست.

ادامه مطلب »
بانگ - نوا

بانگ‌نما – نامه‌ اهل خراسان

در این روزهای بیم و امید که سوگ از پی سوگ بر ما ایرانیان آوار شده‌است، نامه‌ی اهل خراسان می‌تواند ما را با رنج‌ها و سوگ‌های پیشینیان ما پیوند دهد تا بدانیم که میهن ما-ایران- چنین روزهایی را تاب آورده و باز هم تاب خواهد آورد.

ادامه مطلب »
از ما

مهرنوش مزارعی: تهران – انقلاب

همه هیجان‌زده با هم روبوسی کردند. پایان کار سلسله‌ی پهلوی شروع شده بود! کجا رفت آنهمه فریادهای «زنده و جاوید باد سلسله‌ی پهلوی»؟ اداره را سه ساعت زودتر از زمان معمول تعطیل کردند و بیشترشان رفتند به طرف دانشگاه تهران.

ادامه مطلب »
چه خبر؟

حمید فرازنده: راز خطوط شتابان احمد بارکی‌زاده

بارکی‌زاده بیان ظریف اما پیچیده‌اش را با خطوطی ساده و به ظاهر خشن خلق می‌کند، چنان که ایده‌هایی که بیان آنها تا آن لحظه غیرممکن به نظر می‌رسید، در دست او به نرمی اهلی می‌شوند و جلو دیدگان ما نه برای آنکه تماشایشان کنیم، که بیشتر برای اینکه آنها ما را با نگرشی پر سوال تماشا کنند، قرار می‌گیرند.

ادامه مطلب »
از ما

شهریار مندنی‌‌‌پور: داستان‌‌‌نویسی به هنگامۀ شور و شر

خسته برگشته‌‌‌ای خانه. دیده ای که زده‌‌‌اند و گرفته‌‌‌اند و کشته‌‌‌اند. آشوبی از انرژی خشم و انتقام، استیصال، امید و ناامیدی، اندوه، چه باید کردا، و… و… در دل و ذهنت برپاست… لحظۀ بدی و خجسته‌‌‌ای است. 

ادامه مطلب »
از ما

هادی کی‌کاووسی: جمهوری مردگان

تصمیم برای شاه شدن زیر سر او نبود. او حتی خودش را نمی‌شناخت و شناختی هم از امور مملکتی نداشت. مردی که خودش را نمی‌شناخت سالها بود مرده بود و از اوضاع سیاسی زمان خود هم هیچ خبری نداشت.

ادامه مطلب »
از دیگران

دو شعر از  لوییس انریکه مه‌خیا گودو و پابلو نرودا به ترجمه کوشیار پارسی

انتقام شخصی من از تو این خواهد بود که فرزندانت حق ِ آموزش و گُل داشته باشند. انتقام شخصی من این ترانه خواهد بود که بمیری بی‌هیچ نشانی از ترس. انتقام شخصی من از تو این خواهد بود که نیکی ِ خلق‌ام را برابر ِ چشمان‌ات بگیرم، بی‌هیچ نشان از جنگ‌خواهی.

ادامه مطلب »
از دیگران

حمید فرازنده: جان یوجل، شاعر «فحشکار» – آیا می‌توان در اعتراضات فحش داد؟

در موقعیت انقلابی کنونی، در روزهای گذشته، به ویژه در جریان اعتراضات دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف، شعارهای مردمان معترض با فحش درآمیخت. رسانه‌ها معمولا در گزارش‌های روزانه خود از اعتراضات فحش‌ها را سانسور می‌کردند. آیا باید واقعاً دشنام را سانسور کرد؟

ادامه مطلب »
از ما

مجتبی زمانی: در باب اهمیت یک عصیان زنانه – بازخوانی اجتماعی رمان «شوهر آهوخانم»

در این جستار ابتدا با نزدیک شدن به مسئله‌ی زیبایی‌شناسی دریافت نشان می‌دهیم که بازخوانی برای خواننده‌ی کنجکاو اهمیتی دوچندان‌‌‌ دارد. سپس، با مقایسه‌ی وضعیت زنانه در ادبیات ویکتوریایی، دو الگوی زنانه در رمان شوهر آهوخانم را‌‌‌ بیرون می‌کشیم.

ادامه مطلب »
ادبیات غرب

جلال رستمی گوران – برای زن، زندگی،‌آزادی: نگاه توماس مان به مقوله آزادی و جامعه شهروندی

شکل حاکمیت شهروندی با انقلاب روشنگری و علیه امتیازها و قدرتی که روحانیت مسیحی برای تداوم و حفظ وضیعت موجود داشتند، شروع شد و پیش رفت، زنجیر تعصبات را گسست و تلاش برای رسیدن به صلح و آزادی و رفاه شهروندان را در دستور کار خود قرار داد، اما به زودی دو مفهوم آزادی و عدالت در برابر هم قرار گرفتند. چه می‌توان کرد؟

ادامه مطلب »
از ما

حسین آتش‌پرور: پریا

صبح روز هیجدهم اسفند وقتی که مردم مشهد دیدند پری درخانه نیست، به فکر گلاب‌دان‌ها افتادند. سپیده نزده پری از خانه رفته بود. خیابان‌ها را سبز دویده بود تا برسد به کوهسنگی.

ادامه مطلب »