مهوش ثابت، شاعر و مدرس و یکی از یاران ایران بود که ۹ تیر ۱۴۰۱ برای چندمین بار دستگیر و زندانی شد.
خانم ثابت نخستین بار در زندان شعر را به عنوان راهی برای بیان اندیشه و احساس خود کشف کرد و به تدریج در این راه آزموده شد. میتوان گفت این زن شجاع و آزاده برای بقای خود در زندان به شعر روی آورده است.
در سال ۱۳۹۲، ۷۰ شعر ثابت با عنوان شعرهای زندان گردآوری و به صورت کتاب منتشر شد. انجمن جهانی قلم ثابت را در سال ۱۳۹۶ به عنوان «نویسنده بینالمللی شجاعت» به رسمیت شناخت و او عضویت افتخاری در سازمان های انجمن قلم اتریش و دانمارک را نیز دریافت کرد.
خانم ثابت از زندان اوین و به واسطه دوستی شعر حاضر را برای انتشار در بانگ در اختیار ما قرار داده است:
در زیر تکدرختِ انارِ تکیدهای
بنشستهام خموش
گویی تمامِ بارِ زنانِ اسیر را
من میکشم به دوش
هر گوشه دستهدسته زنانی به گفتگو
در سایهٔ شکستهٔ دیوارهای بند
آن سوی دختران جوانی، قدمزنان
رنجور و ناتوان و پریشان و دردمند
در زیر سایهبان
جمعی نشسته گرد پرستوی نغمهخوان
امواج صوت او در بستر نسیم، محزون و پرتوان
جمعی به شستشو
هر گوشه، بندها خم گشته زیر بار فراوان رختها
پاییز سر زده بر شاخههای بیبر و بار درختها
من غرق میشوم
در قطرههای اشک زنی خسته و نحیف
من غرق میشوم
در خون جاری از رگ آن دختر ضعیف
از بغض سختْ تلخ و غمانگیز دختری
وقتی به پای حکم قصاصش
انگشت میزند تا دم مرگ میروم
من از غریو هلهلهٔ شادیِ زنان
وقتی یکی ز چوبهٔ اعدام میرهد، سرشار میشوم
تا صبحدم ز تلخی فریادهای آن معتاد خستهجان بیمار میشوم
من عطر شعر میزنم
بر نانهای ماندهٔ کافوردارِ سرد
من رنگ نور میزنم
بر چهرههای خستهٔ بیمار مات و زرد
بر حس برکهای
کز جوشش و خروش نومید گشته است
رویای موج میدهم
بر مرغکان بستهپروبالِ در قفس
امید اوج میدهم
من در خیال خود
با هر زنی که زیر لگدهای ظلم و جور
خاموش گشته است
از هوش میروم.
رجایی شهر ۱۳۸۹